افسران جنگ نرم

به نظر می رسد دانشگاهیان در جنگ نرم به عنوان افسران جنگ نرم حضور دارند. سؤالی که مطرح می شود این است که دانشگاهیان امروز تا چه اندازه در این امر موفق بوده اند؟

دانشمندان علوم اجتماعی و علوم ارتباطات معتقدند در دنیای کنونی که موسوم به عصر اطلاعات و ارتباطات شده است تسلط بر مغزها و افکار به منزله اعمال نفوذ و قدرت به ملت ها و جوامع است. امروزه اهمیت جنگ نرم که از طریق تکنولوژی ارتباطات اعمال می گردد بر کسی پوشیده نیست. امپریالیسم فرهنگی برای سلطه بر جوامع از طرق رسانه های گروهی مدرن مبادرت به جنگی فرهنگی نموده است که اصطلاحاً به ان «جنگ نرم» اطلاق می شود. و از این طریق بدون هزینه های نظامی و جنگ سخت به پیشبرد اهداف خود که همانا مهم ترین آن استحاله فرهنگی است، مبادرت می نمایند.

کد : 172289 | تاریخ : 29/05/1397

‏واژه ترکیبی «جنگ نرم» اصطلاح جدیدی است که پس از شکل گیری رسانه های جدید بالأخص پس از ابداع رایانه که از وجهی به دو عنصر اساسی سخت افزار و نرم افزار قابل تقسیم است، ابداع شده؛ و با مفهوم جدیدی بنام فضای مجازی وارد مراحل بی سابقه ای شده اما اصل وجود آن، با تاریخ سیاسی همزمانی دارد.‏

‏ در تاریخ صدر اسلام نیز نمونه های فراوانی از مصادیق جنگ نرم می توان برشمرد که گاه اهل ایمان پیروزمند میدان بوده و گاه دشمنان آن‌ ها. اولین مورد پیروزی آشکار به نفع اهل ایمان اینکه وقتی عرصه بر تازه مسلمانان تنگ شد و عده ای از آن‌ ها مجبور به مهاجرت به حبشه شدند و مشرکین مکه زیرک ترین افراد خود را برای بازگرداندن و مجازات آن ‌ها راهی دربار نجاشی کردند، سخنان نافذ جعفر بن ابی طالب در ذهن و دل نجاشی چنان اثر گذاشت که موجب شکست مأموریت مشرکین گردید. جالب آنکه «ام حبیبه» دختر ابوسفیان نیز از کسانی بود که به‌ رغم دشمنی پدر و مادرش با پیامبر اکرم(ص) مسلمان شده بود و به زندگی اشرافی خاندان خود پشت کرده و همراه شوهرش به حبشه رفته بود و پس از متارکه با شوهر سابق خود، توسط پادشاه حبشه به همسری پیامبر(ص) درآمد. در این ماجرا، پیروزی در کام مسلمانان بسیار شیرین بود و بسیاری از افرادی که به حقانیت پیامبر(ص) پی برده بودند ولی جرئت اعلام آن را نداشتند، باور خود به اسلام را علنی ساختند.‏

‏و اما دو نمونه بسیار آزاردهنده از شکست اهل ایمان در جنگ نرم نیز از شهرت کافی برخوردار است؛ یکی از آن موارد وقتی معاویه بن ابی سفیان در جنگ صفین سایه شکست نظامی را بر سرخود دید، به پیشنهاد عمروعاص دستور داد لشگریانش قرآن ها را بر سر نیزه کنند که نهایت به حکمیت و شکلگیری گروه خوارج منتج شد و مورد دیگر پس از شهادت امیر مؤمنان علی(ع) شایعه هایی بود که جاسوسان معاویه در لشکر امام حسن مجتبی(ع) پراکنده می ساختند و فضا را چنان تحت تأثیر قرار دادند که حتی عرصه توسط یاران امام بر امام آن ‌گونه تنگ گردید که ناچار مصلحت را در آتش بس؛ و واگذار کردن خلافت به معاویه دید.‏

‏در تاریخ تمام کشورها موارد زیادی را می توان مثال آورد که نظام های سیاسی و اجتماعی بر اثر جنگ نرم، جای خود را به نظام های دیگری داده است؛ حتی گاه با ابزار جنگ نرم بخش هایی از سرزمین کشوری بر قلمرو کشوری دیگر افزوده یا از آن منفصل شده است. البته در گذشته جنگ نرم و سخت غالباً به‌ موازات هم پیش می رفت. چنانکه فروپاشی امپراتوری عثمانی یک نمونه بارز از این نوع می باشد. همچنین ممکن است کسانی از یک منظر فروپاشی شوروی را نیز حاصل جنگ سرد بین غرب و شرق سیاسی قلمداد کنند که چون هنوز تعریف جامع‌ و مانع برای ماهیت جنگ نرم عرضه نشده و مورد توافق اکثریت اهل نظر قرار نگرفته، ممکن است در بیان این مصداق یا مصادیق دیگر بین اهل نظر اختلاف دیدگاه وجود داشته باشد.‏

‎ ‎

‎ ‎

C:\Users\v.safari\Desktop\جنگ نرم از دیدگاه امام خمینی.jpg

‎ ‎

‎ ‎

‏جنگ نرم گاه پیچیدگی هایی دارد که تا در هنگام وقوع ممکن است، وجودش حس نشود و وقتی منتج به نتیجه گردید، ابعادی از آن مشخص گردد. چنانکه در قرن اخیر یکی از نمونه های مثال زدنی بین آمریکا و انگلیس بر سر مطامع آن ‌ها در ایران درگرفت و چون مستقیماً به جامعه دانشگاهی ما ارتباط می یابد، یادآوری آن خالی از فایده نیست.‏

‏موضوع آن با عنوان «قتل ماژور ایمبری» یا حادثه «سقاخانه شیخ هادی» شهرت یافته که داستانی مفصل دارد و مختصرترین آن ‌ها در صفحات 189 و 190 جلد اول کتاب روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی آمده که موضوع به نقل از آن منبع به‌ اختصار چنین است:‏

‏روز 12 تیرماه 1303 سید محمدرضا میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم و شاعر منتقد رضاخان در منزل خود ترور و در بیمارستان نظمیه فوت کرد. ترور او به عوامل ‏رضاخان منتسب گردید و 12 نفر از مدیران جراید در مجلس شورای ملی متحصن شدند.‏

‏روز27 تیرماه 1303 ماژور ایمبری ویس کنسول آمریکا در ایران هنگام عکس برداری از سقاخانه آشیخ هادی که شایع بود دارای معجزاتی می باشد [به‌ظاهر توسط مردم و در واقع به تحریک عوامل انگلیس] مورد هجوم قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان نظمیه مجدداً با قمه، داس، چکش و آب جوش مورد حمله قرار گرفت و فوت کرد. به دنبال این واقعه توسط رضاخان در تهران حکومت نظامی برقرار شد و رضاخان توانست به بهانه حکومت نظامی و کشته شدن ایمبری تعدادی از رجال مخالف خود را زندانی کند.‏

‏دوم مرداد «قنسول و شارژدافر امریکا در وزارت امور خارجه حضور یافته با ذکاءالملک فروغی وزیر امور خارجه مذاکره نمود. در این جلسه قنسول تقاضای شصت هزار دلار خون بها برای وراث ایمبری نمود. همچنین درخواست کرد دولت ایران باید اجاره یک کشتی جنگی امریکا را که بالغ برصدهزار دلار می باشد، را بپردازد. ذکاءالملک با هر دو پیشنهاد موافقت نمود. دولت امریکا بعداً از دریافت خون ­بها به‌طور مستقیم صرف ­نظر کرد و قرار بر این شد که این وجه در یکی از بانک ­های امریکا به ‌عنوان امانت ضبط شود و از سود حاصله، همه ­ساله سه دانشجوی ایرانی در آمریکا تحصیل نمایند.»


‏نکته ظریف این جنگ نرم که آمریکا با اهداف درازمدت در عرصه سیاسی خود را برنده می دانست این بود که آمریکایی ها متوجه شدند قتل ماژور ایمبری به تحریک عوامل انگلیس به چند منظور انجام شده که تقویت پایگاه رضاخان در ایران یکی از اهداف حاشیه ای آن ولی هدف اصلی مشغول کردن آمریکا برای بازماندن از رقابت برای خارج کردن نفت شمال از دست شوروی می باشد؛ زیرا شوروی و انگلیس هر دو به نفت شمال چشم طمع دوخته بودند و برای در اختیار گرفتن آن برنامه ریزی کرده و رقیب هم محسوب می شدند.‏


C:\Users\v.safari\Desktop\جنگ نرم قلم.jpg


همچنین آمریکایی ها تشخیص داده بودند وقتی دانشجویانی در کشوری تحصیل می کنند، نسبت به امکانات و مواهب آن کشور اطلاعات ملموس تری کسب کرده و پس از آنکه به کشور خود بازگشتند و مدیریت هایی را در اختیار گرفتند، برای تنظیم مراودات سیاسی و اقتصادی به ‌طور ناخود آگاه کشوری را که در آن تحصیل‌ کرده ‌اند در اولویت قرار می دهند. لذا با توجه به چنین موضوعی پیشنهاد فوق را دادند. البته در این جریان طرف مقابل آمریکا، بریتانیا بود و نه ایران.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎


C:\Users\v.safari\Desktop\جنگ-نرم.jpg

‏اهداف دیگری نیز از پذیرش دانشجو و استاد در کشورهای مختلف وجود دارد که از جمله در اختیار گرفتن نیروی فکری نخبگان دیگر کشورها که اگر این بهره مندی کاملاً یک ‌طرفه باشد، حتی اگر قصد و نیت جنگ نرم در میان نباشد، برخی از نتایج جنگ نرم حاصل است و البته گاه وجود نخبگان در کشورهای دیگر، خود یک سرمایه فرهنگی قلمداد می شود که در شرایط بحرانی برای کشور مادر اثر مطلوب دارد.‏





‏ ‏

‏جنگ نرم می تواند مانند جنگ نظامی تهاجمی و ابتدایی و یا تدافعی باشد. جنگ نرم می تواند مانند جنگ سخت در مقابل هجمه های دشمن خارجی و یا مانند جنگ های داخلی با تحریک حساسیت های قومی، اعتقادی و ارزشی یکدیگر یا با تحریک و برنامه ریزی عوامل بیگانه انجام شود.‏

‏جنگ نرم میتواند زیرساخت های فکری، اعتقادی، ارزشی، اقتصادی، وحدت ملی... را نشانه رود یا در موضوعات روبنایی تر مانند تخریب وجهه برخی گروه ‌ها در رقابت های انتخاباتی خلاصه شود.‏

‏با عنایت به موضوعات پردامنه ای شبیه به موارد فوق، اگر به اصل سؤال بازگردیم و بخواهیم میزان توفیق و عدم توفیق دانشگاهیان را در مواجه با جنگ نرم از سوی بیگانه یا خودی مورد کنکاش قرار دهیم، باید فهرست بلندی از تعداد موضوعاتی که می تواند جزو مصادیق جنگ نرم باشد، تهیه نمود و سپس مورد به مورد بررسی کرد که در کدام‌ یک چه میزان توفیق حاصل شده است. با این وصف احساس و ادراک عمومی نیز می تواند شمه ای از میزان توفیقات را بیان دارد. مثلاً در جنگ نرمی که دشمن برای بی اثر کردن شخصیت های محبوب ملت ایران بالأخص هنگام انتخابات به راه انداخته، رأی اکثریت دانشگاهیان در هنگام انتخابات حاکی از میزان هوشمندی و توفیق آن ها است و بالعکس گاه مواضع آغازگران جنگ نرم علیه شخصیت های محبوب ملت در برخی موارد توأم با اثرگذاری بوده است. به ‌عنوان مثال ملموس اینکه روز دهم اسفند سال 57 امام خمینی(ره) به دولت توصیه کردند که آب و برق برای مستمندان فعلاً مجانی باشد و با عباراتی که در ظرف زمانی خود کاملاً معنای روشنی داشت، یادآور شدند که مردم نباید به این ‌چنین مواردی دل ‌خوش باشند. بدیهی است چنین توصیه ای به دولت و اعلام آن به مردم 18 روز پس از پیروزی انقلاب، معنایی دارد و اینکه گفته شود امام(ره) قبل از انقلاب و یا در روز ورود در سخنرانی بهشت زهرا چنین وعده ای دادند، معنایی دیگر. حال دشمنان داخلی و خارجی انقلاب با تبلیغات پردامنه جای این دو تاریخ را در میان بسیاری از افراد نسل جدید عوض کرده‌ اند و آن ‌قدر موضوع تکرار شده که حتی برای برخی افرادی که در سخنرانی 12 بهمن بهشت زهرا(س) حضور داشتند نیز امر مشتبه شده است. نتیجه این جنگ روانی معلوم می باشد. یکی آنکه سطح اهداف انقلابی از تأسیس جمهوری اسلامی تا حد موضوعات سطح پایین اقتصادی تنزل یابد. دیگر آنکه انگیزه مردم برای شرکت فعال در انقلاب را رسیدن به آب و برق مجانی جا انداخته و این ‌گونه ملت ایران تحقیر شود که گویی بابت وعده آب و برق و اتوبوس مجانی حاضر است فرزندان خود را نیز جلوی توپ و تانک بفرستد.‏

‏بدیهی است اگر در میان نسل جدید دانشگاهی به ‌رغم وجود منابع و روش های تحقق، چنین شایعاتی باور گردد، معنای آن این است که در قبال هجمه های نه ‌چندان پیچیده نیز راه تقابل را چندان نیافته ایم. البته اگر مردم کم اطلاع از چنین موضوعاتی برخی شایعاتی را که دشمن می سازد باور کنند که

  به قول مرحوم دکتر شریعتی: «‏‏شایعه را دشمن سفارش می دهد، منافق می سازد و نادان باور می کند»‏‏، باز هم می توان روحانیون را اعم از حوزوی و دانشگاهی که امکانات تبلیغی فراوانی در اختیار دارند و نیز دانشگاهیان غیر روحانی که در هر حکومتی به نحو غالب در میان مردم اعتبار علمی دارند، مقصر دانست، یا لااقل در این زمینه بی توفیق قلمداد نمود.‏

‏از موارد دیگری که می توان به ‌عنوان توفیقات دانشگاهیان دانست اینکه علاوه بر تشکیلاتی که با عنوان جهاد دانشگاهی شکل ‌گرفته و به موفقیت هایی در زمینه های علمی دست یافته و موجب شده که برخی تحریم ‌ها کارگر نیفتند، برخی فعالیت ها و دستاوردهای علمی دیگر بخش های دانشگاهی تابلوی امیدی در دل مردم روش نموده است. در مقابل یکی از مواردی که در بخش هایی از دانشگاه به ‌عنوان عدم توفیق در جنگ نرم محسوب می شود اینکه در قبال تحجر مذهبی که یکی از نقاط امید دشمنان اسلام است گاه در حد بزرگداشت برای یکی از چکادهای عرفان یعنی مولوی یا حتی معلم انقلاب یعنی دکتر شریعتی نیز عقب‌ نشینی دیده می شود.‏

‏یکی دیگر از توفیقات برخی دانشگاهیان این‌ که بسیاری از نخبگان در قبال شعارهای تحقیرکننده ای مانند «نخبگان رفته اند، پخمگان مانده اند...»، همچنان امیدوارانه می مانند و به فعالیت علمی خود ادامه می دهند و برخی نیز مترصد فرصتی هستند که مثلاً پخمه نمانند.‏

C:\Users\v.safari\Desktop\وابستگی دانشکاه ها.jpg


‏یکی از موارد عدم توفیق در زمینه جنگ نرم اینکه برخی از گروه های دانشگاهی با مبانی و روش های غیردینی که دشمنان التزام به آن ندارند مبادرت به تقابل با دشمن یا کسانی را که دشمن می پندارند، می کنند. حال ‌آنکه نکته بسیار مهم و حائز اهمیت اینکه در آموزه های اسلام برای رویارویی نظامی یا جنگ سخت قواعد و احکام اخلاقی و حقوقی در نظر گرفته ‌شده که اکثر مسلمانان با برخی از آن قواعد و احکام آشنا هستند. از جمله اینکه مسلمانان حق ندارند از سلاح های کشتارجمعی استفاده کنند، آب را مسموم و یا به غیرنظامیان حمله کنند و پس‌ از آنکه کسانی را اسیر کردند، نسبت به آن ‌ها بد رفتاری نمایند. با این وصف فریب دشمن در جنگ رودرروی نظامی، جایز است ولی در جنگ نرم حتی این نیز جایز نیست و مسلمانان باید از لحاظ روحی چنان قوی، از نظر استدلال، دارای برهان های محکم و از لحاظ خنثی سازی هجمه های نرم چنان هنرمند و تکنیک شناس باشند که هرگز مجبور نباشند به‌دروغ، تهمت، افترا و شایعه ‌پراکنی ‌هایی که از اساس کذب است، متوسل شوند. چرا که اگر برای تقابل به هجوم فرهنگی از قواعد اخلاقی خارج شوند، آنگاه چه فرقی بین اهل ایمان و اهل کفر باقی میماند؟‏

‏البته حدیثی از حضرت نبی اکرم(ص) در مورد بدعت گزاران در دین نقل شده که در آن واژه «باهتوهم» دیده می شود و برخی افراد عالم نما از وجود این واژه برای جنگ نرم چنین نتیجه گرفته اند که باید به طرف های مخالف تهمت زد حال ‌آنکه بین اکثر علمای آگاه از جمله شهید مطهری این واژه حامل مفهوم دیگری است که ایشان آن را در عباراتی کوتاه چنین بیان داشته اند: ‏‏«افرادی پیدا می شوند که در دین بدعت ایجاد می کنند. یک کسی می آید می گوید من نایب خاص امام زمان هستم، مثل علی‌محمد باب. این را «اهل بدعت» می گویند. در حدیث است اگر اهل بدعت پیدا شدند، با اهل بدعت مبارزه کنید و عالِم باید مبارزه کند و حق ندارد ساکت باشد و در یک حدیث تعبیر چنین است: وَ باهِتوهُمْ یعنی مبهوتشان کنید، بیچاره شان کنید؛ یعنی با آن‌ ها مباحثه کنید و دلیل هایشان را بشکنید. فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ [بقره 258] چنان ‌که ابراهیم آن کافر زمان خودش را مبهوت کرد، شما هم مبهوتش کنید.» (شهید مطهری جلد 26 مجموعه آثار صفحه 416).‏

‏ ‏

‏ ‏

‏با این وصف گاه شرایط محیط داخلی و بین ‌المللی و ابداعات خوب و بد بشری چنان در هم می آمیزند که در جنگ نرم نه ‌تنها تفکیک حق از باطل مشکل می گردد که حتی برای عده ای تشخیص بین دوست و دشمن هم به‌ آسانی میسر نیست. لذا شاید یکی از وظایف اصلی دانشگاهیان با پیش فرض آنکه به ‌واقع وجود جنگ نرم در جهان امروز توهم نیست، بلکه واقعیتی انکارناپذیر است، اولاً مبادرت به تعریف جامع ‌و مانع آن نمایند. ثانیاً اهم مصادیق آن ‌ها را بازشناسی کنند و چون هر روزه موضوع جدیدی مطرح می شود، فقط در چند مصداقی که برخی از آن ‌ها به تاریخ پیوسته، نمانند. سوم آنکه بین رقیبت و دشمن تفکیک قائل شوند و در دام دشمن برای حذف رقیب نیفتند؛ اما مهم ‌ترین وظایف دانشگاهیان در زمینه موضوعات علمی است که شناخت مصادیق جنگ نرم در این زمینه جز از نخبگان علمی بر نمی آید و به نظر می رسد در این زمینه آن ‌قدر کوتاهی صورت گرفته که حتی برخی متخصصین دانش های علوم انسانی باور ندارند که می توان موضوعاتی را به ‌قول ‌معروف علم مالی کرد و به ‌عنوان دستاوردهای علمی در بخش هایی از جهان جا انداخت.‏

انتهای پیام /*