«خمینى، خمینى، قلب ما باند فرودگاه توست»

حضرت امام با آگاهى از شرایط روانى موجود حتى پیش از آنکه خستگى یک سفر طولانى و ساعتها حضور در مراسم استقبال را از تن بدر کنند مستقیماً به بهشت‏ زهرا رفتند و سخنرانى حاضر را که نقطۀ عطف برجسته‏ اى در کل نهضت اسلامى محسوب مى‏ شود، ایراد نمودند.

کد : 42379 | تاریخ : 12/11/1391

پس از فرار شاه در 26 دى ماه 1357، میلیونها تن از مردم ایران در راهپیمایى سراسرى 29 دى ماه خواستار بازگشت امام شدند. حضرت امام طى پیامى (30/10/57) خطاب به ملت ایران، نوشتند: «من با توفیق خداوند تعالى پس از چند روزى در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به سربازى خود ادامه خواهم داد.»  کمیتۀ استقبال، مرکب از شخصیتهاى روحانى و سیاسى ، در تهران تشکیل شد و با صدور اطلاعیه ‏هایى از جریان ورود امام گزارش مى‏ داد. با مشورت حضرت امام، مدرسۀ رفاه به عنوان محل استقرار ایشان در نظر گرفته شد. در نخستین مرحله، اعلام گردید که حضرت امام روز جمعه 6 بهمن ماه با یک فروند هواپیماى ارفرانس به تهران عزیمت خواهند کرد. روز دوم بهمن ماه کارکنان اعتصابى هواپیمایى ملى ایران (ایران ایر) آمادگى خود را براى ترتیب و تدارک پرواز ویژۀ امام خمینى اعلام داشتند. در حالى که بسیارى از شهرستانی ها و اهالى روستاها از سراسر کشور کاروانهاى اعزام به تهران و شرکت در مراسم استقبال را تدارک مى‏دیدند، شایعۀ کودتا به شدت مطرح بود و در مطبوعات و رسانه‏هاى خبرى جهان، انعکاسى وسیع داشت.

ژنرال هایزر، که پس از فرار شاه همواره در گزارش هاى خود به وزیر دفاع امریکا مصرانه خواستار اقدامات همه جانبه براى پیشگیرى از سفر امام و یا ـ دست کم ـ تأخیر در مراجعت ایشان تا زمان آمادگى براى کودتا شده است، احساس خود را از شنیدن خبر ورود امام چنین بیان مى‏ کند:

«تیتر روزنامه این بود: «امام خمینى جمعه مى‏ آید»... این خبر تأثیر زیادى در من داشت؛ این مطلب در خور توجه فورى بود. آدرنالین خون من به جریان افتاد. همه اعضاى گروه ، استدلال مى کردند که اگر خمینى جمعه یعنى تا پنج روز دیگر برگردد، همه چیز تمام است.»

در جاى دیگر، ضمن پیام خود به ژنرال هیگ فرمانده نیروهاى امریکا در ناتو مى‏ نویسد:

«فکر مى‏ کردم که واشنگتن باید تهدید واقعى را بفهمد؛ تهدیدى که من به آن، عنوان زیر را دادم: «اکنون نوبت آخرین انفجار است.» گفتم بزرگترین تهدید فاجعه‏ آمیز، بازگشت زودرس خمینى است.»

سیل کاروانهاى استقبال، از سراسر کشور به سوى تهران سرازیر شده ‏اند. روز 4 بهمن فرماندارى نظامى تهران در نخستین ساعات بامداد مکرراً اعلام داشت که فرودگاه مهرآباد به روى کلیه پروازهاى داخلى و خارجى بسته است. مطبوعات نوشتند: «فرودگاه مهرآباد، تا شعاع 3 کیلومتر، با استقرار تانک و مأموران فرماندارى نظامى محاصره شده است».

دربارۀ این تصمیم که ستاد مشترک ارتش و دولت بختیار، با رایزنى یکدیگر گرفته بودند، در یادداشت هاى ژنرال هایزر مى‏ خوانیم: «وقتى در مورد اعتصاب خلبانان هواپیمایى ایران (ایران ایر) صحبت کردیم، گفته شد که بعضى از آنها گفته‏ اند که به پاریس خواهند رفت و خمینى را با یک هواپیماى 707 به تهران خواهند آورد. همۀ ما از این نظر ناراحت شدیم... گفتم مطمئن هستم تیمسار ربیعى قادر خواهد بود از این اتفاق جلوگیرى کند؛ اما چه کنیم اگر خمینى خود یک هواپیما بگیرد؟ تیمسار ربیعى طرفدار این بود که یک سرى اقداماتى به عمل آوریم که از ورود هواپیما در تهران جلوگیرى کند. او 3 راه پیشنهاد کرد: جلوى هواپیما را در هوا بگیریم و آن را از مسیرش منحرف کنیم. سعى کنیم کشور سومى جلوى مسیر هواپیما را سد کرده و آن را نابود کند. راه سوم بلوکه کردن باند فرودگاه خواهد بود. باید اعتراف کنم که برایم مشکل بود که با تمام وجود به این تاکتیک هاى جنگى دل بسپارم و آن را قبول کنم اما به نظر مى رسید که بلوکه کردن باند فرودگاه، کار عاقلانه‏ ترى باشد.

علت این ارزیابى ژنرال 4 ستاره امریکایى را از گزارش سرى و مستقیم وى در 23 ژانویۀ 1979 (3 بهمن ماه 1357)، که خطاب به ژنرال هیگ از تهران مخابره کرده است، مى توان دریافت: «... نکته ‏اى که در حال حاضر در مورد بازگشت خمینى وجود دارد این است که استقرار کافى (پیاده شدن نیروها) براى مقابله با واکنش هاى احساساتى که ممکن است ایجاد شود، وجود ندارد. فکر مى‏ کنم مرحلۀ بسیار سختى است، امکان دارد همه چیز به نابودى و فاجعه ختم شود». دیدگاه هایزر با نظر سولیوان، سفیر کبیر امریکا در ایران، در مورد وضعیت نابسامان ارتش و آماده نبودن آن براى کودتا، یکسان است با این تفاوت که هایزر هنوز کاملاً قطع امید نکرده و معتقد است که اگر از مراجعت امام در این ایام جلوگیرى شود، او قادر است ارتش را براى کودتا و به دست گرفتن کامل قدرت سازمان دهد.

در همین حال اعلام گردید که بختیار طى نامه ‏اى، از امام خمینى درخواست کرد که سه هفته مراجعت خود را به تعویق اندازند. همان روز آیت‏ اللّه‏ دکتر مفتح، سخنگوى جامعۀ روحانیت مبارز تهران، اعلام کرد که امام خمینى تصمیم قطعى در بازگشت به وطن، به محض امکان نشستن هواپیما در فرودگاه مهرآباد، دارند و پیشنهاد تعویق سفر را قاطعانه رد کرده ‏اند. طبق قرار و اعلام اولیه بنا بود امام در روز جمعه 6 بهمن به ایران وارد شوند؛ از این رو حدود 5/1 میلیون نفر از مردم تهران در مسیر خیابان انقلاب و آزادى (آیزنهاور سابق) به سمت فرودگاه راهپیمایى کرده فریاد مى‏ زدند: «خمینى، خمینى، قلب ما باند فرودگاه توست». تانکهاى ارتشى از نزدیک شدن جمعیت به حوالى فرودگاه ممانعت کردند و در طول خیابان انقلاب (شاهرضا) دهها تن با گلوله‏ هاى امریکایى دولت بختیار شهید و مجروح شدند. در تظاهرات 8 بهمن، که به دلیل اعتراض به بسته شدن فرودگاه و در تداوم راهپیمایى روز جمعه صورت گرفته بود، در خیابان هاى مرکز شهر (میدان انقلاب و اطراف دانشگاه) درگیری هاى خونینى به وقوع پیوست که طى آن دهها تن کشته و صدها نفر زخمى شدند. روزنامۀ کیهان با چاپ عکس هایى تکان دهنده از صحنه‏ هاى این کشتار، نوشت: «اینجا میدان 24 اسفند (انقلاب). رگبار مسلسل ها گروهى را بر زمین ریخته است. شهدا بر جا مانده‏ اند. زخمى‏ها خود را بر زمین مى‏ کشند. آنها که زنده ‏اند خمیده و سینه‏ خیز از مهلکه مى‏ گریزند تا آنچه را شهدا به خاطرش جان سپردند، حفظ کنند: آزادى».

خبرگزارى‏ ها، شهداى هشتم بهمن را 38 نفر اعلام کردند. از شهرستانهاى سراسر کشور نیز گزارشهاى مشابهى مى‏ رسد. در روز 8 بهمن 1357 اعلام شد که بختیار براى دیدار با امام به پاریس مى ‏رود. امام خمینى همان روز طى بیانیه‏ اى خطاب به علماى ایران نوشتند: «آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را با سمت نخست‏ وزیرى من مى ‏پذیرم، دروغ است بلکه تا استعفا ندهد او را نمى ‏پذیرم؛ چون او را قانونى نمى‏ دانم.» بختیار نیز، با اتکا به امیدهایى که ژنرال هایزر توسط قره باغى ـ رئیس ستاد ارتش ـ به وى مى‏ داد، اعلام کرد که استعفا نخواهد داد.

از زمانى که بستن فرودگاه مطرح شد، جمع زیادى از شخصیتهاى برجستۀ روحانى در مسجد دانشگاه تهران متحصن شده، اعلام داشتند که تا باز شدن فرودگاه و بازگشت امام به تحصن خود ادامه خواهند داد. در حمایت از روحانیون متحصن در دانشگاه تهران، علما و روحانیون قم نیز در مسجد اعظم این شهر تحصن اختیار کردند و نمایندگان آیات عظام نیز به آنان پیوستند. اقدام روحانیون در تهران، مورد استقبال بسیارى از گروهها و شخصیت هاى سیاسى و دانشگاهى قرار گرفت و لحظه به لحظه بر تعداد تحصن‏ کنندگان افزوده مى ‏شد.

خیابانهاى تهران هر روز شاهد تظاهرات اعتراض ‏آمیز صدها هزار تن از مردم شهرستان ها که براى استقبال امام به تهران آمده ‏اند، در کنار مردم تهران است که از ادامۀ مسدود بودن فرودگاه به شدت خشمگین‏ اند. وضعیت تهران کاملاً بحرانى است. در بسیارى از شهرهاى کشور نیز تظاهرات عظیمى در اعتراض به اقدام دولت بختیار برپاست.

آخرین تلاش تبلیغاتى ژنرال امریکایى با شکست کامل مواجه گردید. وى مجموعه امکانات ارتش و وابستگان رژیم را به کار گرفت تا در 5 بهمن به نفع بختیار و قانون اساسى شاهنشاهى، راهپیمایى برگزار شود. هایزر خود در این باره مى‏ نویسند: «مطمئن نبودم چه مقدار از جمعیت را مى‏ توانیم به صحنه بیاوریم». اما با همه امکانات و توانى که به کار گرفته شد، خبرگزاری ها حداکثر تعداد این جمعیت را – که به گفتۀ قره باغى بیشترشان خانواده‏ هاى پرسنل ارتش بودند  ـ بین 100 تا 150 هزار نفر برآورد کردند. نه تنها بختیار و ارتش ـ که این یک با تهدیدها و تطمیع‏ هاى ژنرال هایزر بر سر پا مانده بودـ از کنترل مردم و تسلط بر اوضاع مأیوس شده بودند که همان خود هایزر نیز، علیرغم مخابرۀ گزارش هاى موفقیت‏آمیز به واشنگتن در روزهاى نخست ورودش به ایران، اینک دانسته بود که دستى بر اوضاع ندارد. تفصیل فرار وى از ایران، که در کتابش مندرج است، گویاى همین حقیقت است. سرانجام بختیار چاره‏اى جز تسلیم ندارد و در روز 9 بهمن ماه 1357 طى مصاحبه ‏اى اعلام مى‏ دارد که در بازگشت امام خمینى به کشور مانعى وجود ندارد و فرودگاه اینک باز است.

همزمان با گسترش تظاهرات مردم، آتش‏ سوزی هاى مشکوکى در این ایام در مناطق مختلف تهران و برخى شهرها رخ مى‏ دهد. روزنامه‏ ها در روزهاى 10 و 11 بهمن از این آتش‏سوزی ها خبر مى‏ دهند. کیهان مى‏ نویسد: «... بر اثر این حملات، چندین مغازه و چند خانه سوخت. در این وقت مأموران آتش‏نشانى... به خاطر جلوگیرى از گسترش آتش و خاموش کردن خانه‏ ها و مغازه‏ هاى مردم... به محل رفتند ولى وقتى مأموران به محل آتش‏سوزی ها نزدیک شدند، مورد حملۀ عده ‏اى قرار گرفتند... افراد ناشناس، وسایل مغازه‏ ها را به وسط خیابانها ریختند تا ماشین هاى آتش‏نشانى قادر به رسیدن به محل حریق نشوند». روحانیون متحصن در دانشگاه تهران در دومین بیانیۀ خود که در یازده بهمن منتشر ساختند، اینگونه اعمال را توطئه عده‏ اى برشمردند که با ایجاد تشنج مى‏ خواهند زمینۀ ورود امام را نامساعد سازند. نوع تأکید ژنرال هایزر در خاطراتش از این حوادث مى‏ تواند روشنگر باشد.

در حادثۀ کشتار 8 بهمن، که از سوى ژاندارمرى (واقع در میدان انقلاب) به سوى مردم تیراندازى شده بود، یک افسر ارشد به نام سرلشکر «لطیفى»، مورد حملۀ  مردم قرار گرفته به شدت زخمى شده بود. هایزر در خاطراتش با اشاره به این حادثه اعتراف تکان دهنده ‏اى دارد که مبین دستور مستقیم او در کشتار مردم است. او مى‏ نویسد:

«تیمسار قره ‏باغى کمى دربارۀ حادثۀ روز قبل ستاد ژاندارمرى احساساتى شد. آنها وقتى دیده بودند که با یک افسرى در سطح ژنرال اینگونه رفتار مى‏ شود، خود را به جاى او قرار داده و احساس مى‏ کردند ممکن است براى هر یک از آنها هم اتفاق مشابهى بیفتد. او داد و فریاد راه انداخت و سعى مى ‏کرد گناه آن را به گردن من که دستور داده بودم سربازان لوله‏ هاى تفنگ خود را پایین آورده و به سوى جمعیت شلیک کنند، بیندازد... بناچار مجبور شدم یکبار دیگر صدایم را بلند کنم و تند شوم».

برژینسکى، مشاور امنیت ملى رئیس جمهور امریکا، در یادداشت هاى خود پیرامون این ایام و ورود حضرت امام مى ‏نویسد: «دور نماى بازگشت آیت ‏اللّه‏ خمینى متضمن فاجعه عظیم کامل و بالقوه ‏اى براى ماست و مراجعت او خروج بختیار را از صحنه تسریع خواهد کرد. هایزر عقیده داشت که بازگشت آیت ‏اللّه‏ خمینى به سقوط حتمى‏ الوقوع بختیار خواهد انجامید و زمان اقدام نظامى همین موقع است... به رئیس جمهور (در یک یادداشت خصوصى و مفصل) نوشتم که این احتمال وجود ندارد که در ایران فقط حالت دوگانۀ سیاه و سفیدى در مقابل ما قرار گیرد بلکه با وخامت تدریجى مواجهیم که در پایان، براى ایالات متحده مصیبتى بین‏ المللى به بار خواهد آورد... موقعیت ما در خلیج فارس تضعیف خواهد شد، مقام ما در سراسر جهان عرب تنزل خواهد کرد، اسرائیلى‏ها بیشتر نگران امنیت و از این رو کمتر مایل به سازش خواهند شد، متحدانمان ما را بى‏کفایت خواهند شمرد و... من طرح کلى اقدامات آلترناتیو را ریختم و آن را اساساً به این صورت تعریف کردم: ادامۀ تلاش در حال حاضر، با فعالیت بیشتر، براى ایجاد یک ائتلاف یا انجام یک کودتاى نظامى به رئیس جمهور گفتم که من براى اتخاذ تصمیم فورى در مورد اقدام به کودتا مجادله نمى‏ کنم... روزهاى 23 و 24 ژانویه (3 و 4 بهمن 1357) جلسات متعددى براى بحث و گفت و گو در این مورد، بین خودمان و نیز با حضور رئیس جمهورى داشتیم. هنگامى که من رئیس جمهور را از طرح بختیار (ایستادگى در برابر آیت اللّه‏ خمینى) آگاه ساختم، واکنش اولیه ‏اش بسیار مثبت بود و گفت «عالى» است. اما ونس به شدت مخالفت کرد... ما تمام آن روز به گفت و گو ادامه دادیم. براون و من گفتیم اگر بختیار قصد دارد خمینى را توقیف کند، باید بدین کار تشویق شود و افزودم: هرگونه اشارۀ مخالفى علیه آن از سوى ما، اشتباه بزرگى خواهد بود... رئیس جمهور با پیش‏نویس پیشنهاد ونس مبنى بر اجرا نکردن طرح بختیار موافقت نکرد و طرح پیش‏نویس من و براون را با مختصر تغییراتى انتخاب نمود؛ در حقیقت به بختیار براى اجراى پیشنهادش چراغ سبز داده شد. متأسفانه خمینى بازگشت خود را به تأخیر نینداخت؛ هر چند بختیار در کشمکش هاى اولیه به پیروزى روانى محدودى دست یافت اما موضوع همچنان لاینحل باقى ماند».

هر چند امریکا، دولت بختیار و فرماندهان ارتش شاه، واقعیت اجتناب‏ ناپذیر حضور امام در ایران را ـ که براى تحقق این آرزو یک ملت با تمام وجود حاضر به هرگونه فداکارى بود ـ ناگزیر پذیرفته بودند اما هنوز امیدهایى وجود داشت. شاپور بختیار چشم به مذاکرات پشت پرده با عناصر ملى‏ گراى مطرح در صحنه انقلاب داشت و بر این گمان بود که امام خمینى در ایران آزادى عمل خارج از کشور را ندارد و محدود کردن فعالیت هاى وى امکان پذیر است. پیشنهاد ایجاد مرکزیتى مذهبى شبیه واتیکان در قم به رهبرى امام و روحانیت که بختیار در مصاحبه‏ اش عنوان مى ‏کرد. نمونه‏ اى از همین دلخوشی ها بود. در صورت مقاومت امام، او به راه حل نظامى و سرکوبى خونین نهضت و دستگیرى سریع رهبران آن که اینک این راه حل با حضور فعالانۀ ژنرال هایزر در تهران تقویت شده بود، امید بسته بود.

 مردم اینک در روز 12 بهمن، امام و رهبرشان را پس از سالها دورى در جمع خود داشتند و این خود دلگرمى بزرگى براى ادامۀ راه بود، اما شایعۀ کودتا، مبهم بودن روند حوادث، تحلیل هاى نومیدکنندۀ سیاست بازان و احزاب حرفه‏ اى و بیم در خطر افتادن جان رهبر، هاله ‏اى از نگرانى و اضطراب پدید مى ‏آورد. با چنین پیش زمینه‏ اى بود که امام خمینى تصمیم گرفته بود به محض ورود به ایران برنامه ‏هاى مرحله‏اى تشکیل دولت اسلامى را اعلام دارد. جالب آنکه حضرت امام با آگاهى از شرایط روانى موجود حتى پیش از آنکه خستگى یک سفر طولانى و ساعتها حضور در مراسم استقبال را از تن بدر کنند مستقیماً به بهشت‏ زهرا رفتند و سخنرانى حاضر را که نقطۀ عطف برجسته‏ اى در کل نهضت اسلامى محسوب مى‏ شود، ایراد نمودند.

قاطعیت و صلابت سخن و بیان مواضع صریح در این سخنرانى از نقطه نظر روانى نقش بسیار مؤثرى در تثبیت موقعیت انقلاب و زدودن جو تردیدها و ابهام ها داشت و امکان برنامه ‏ریزى و عکس‏ العمل را از هایزر و بختیار گرفت. سخنرانى امام در بهشت‏ زهرا در حقیقت محاکمه علنى رژیم پهلوى و بیان کارنامه سیاه 57 ساله حکومت پهلوى در نابود کردن استقلال و فرهنگ و اقتصاد کشور و وابسته کردن همه جانبه آن به امریکا بود. امام خمینى در این سخنرانى بار دیگر بر ایدۀ خود که بابى جدید در تحلیل نظامهاى سیاسى مى‏ گشود، تأکید کرد و آن اینکه اساساً تداوم نظام هاى سلطنتى و تحمیل شخصى از پیش تعیین شده بعنوان شاه براى آیندگان خلاف قوائد عقلى و حقوق بشر است که در آن یک نسل با تعیین جانشین و ولیعهد براى نسلهاى پس از خود سرنوشتى نامعلوم رقم مى ‏زند و حق انتخاب را از آنان مى‏ ستاند بدون آنکه چنین حقى داشته باشد. در همین سخنرانى بود که امام خمینى عزم راسخ خود را بر تعیین دولت موقت انقلاب اعلان داشتند که با فریادهاى شورانگیز ملت همراه بود. طنین آواى امام آنگاه که فرمود: «من دولت تعیین مى‏ کنم! من تو دهن این دولت مى ‏زنم! من دولت تعیین مى‏ کنم! من به پشتیبانى این ملت دولت تعیین مى‏ کنم»، براى ملت ایران همواره یادآور آن روز تاریخى است که آغاز شد بر دهۀ فجر انقلاب اسلامى.

 

منبع: کوثر، ج3، ص18-26

انتهای پیام /*