توضیحات کارشناس:
اسلام جهت مقابله و پیشگیری از لغزش و انحطاط انسان و انحراف و سقوط جوامع و برای بر طرف نمودن آثار مخربی که گناه در روح و روان خطاکار و نیز بر سلامت جامعه بشری دارد، علاوه بر وعده کیفرهای اخروی، یک سلسه مجازاتهای دنیوی را نیز برای گناهکاران و متخلفان از دستورها و فرمانهای الهی در نظر گرفته و مقرّر نموده است.
یکی از روشهای سودمند و سازندهای که اسلام در این جهت در پیش گرفته است، مسأله وجوب کفاره میباشد که آن را با دور اندیشی و به صورت نظاممند، متنوع و هدفمند مطرح کرده است.
به بیان دیگر یکی از برنامههای اسلام، توجه و پرداختن به آثار سوء خطاهایی است که انسان در ارتباط با خدا و خلق ممکن است دچار آن گردد. لذا به تناسب نوع معصیت و لغزش، مجازاتهایی را در این دنیا نیز برای آنها تعیین کرده است. لکن کیفرها را حکیمانه و در راستای اهداف صحیح و اغراض پسندیده معنوی و تربیتی، اجتماعی و اقتصادی در نظر گرفته است. یعنی با نگاه واقع بینانه به انسان و جامعه و با نگرشی به دور از شعارزدگی و سطحینگری، عکس العمل در برابر خطاها را به یک فرصت عظیم تبدیل کرده و در برخورد با گناه و تخلف و مقابله با آن که به لحاظ مصالح عمومی و فردی اجتناب ناپذیر میباشد راهی را در پیش گرفته و برنامه و مکانیزمی را تدوین کرده و سازماندهی نموده است که در بلند مدت به اهداف و آثار با ارزشی منجر و منتهی گردد. مقاصد و ثمراتی از قبیل:
1- کمک به وضع معیشت مردم و کاهش فقر اقشار ضعیف با دخالت و سیاستگزاری در امر جابجایی و توزیع ثروت به سود اقشار کم درآمد جامعه،
2- دنبال نمودن براندازی و ریشه کنی نظام بردهداری با تضعیف تدریجی آن در سایه کاستن از تعداد بردهها،
3- تقویت اخلاق و تعالی جامعه به واسطه بالا بردن خصلت زهد و کاهش روحیه وابستگی به مال دنیا در عناصری از جامعه که به دلیل ضعف نفس و مانند آن دچار گناهان خاصی میشوند که مستوجب پرداخت کفاره است؛ و در مسیر بازگشت به سمت خدا و جبران بخشی از آثار گناه، باید مالی را به عنوان کفاره پرداخت نمایند،
4- شکل دهی رفتار جمعی در جهت مقابله عملی بی حاشیه و سازنده با تکاثر و مال اندوزی،
باید در نظر داشت که مکانیزم اجرایی تکالیفی نظیر کفّارات، به واقعیتهایی مانند اعتقاد به نظارت الهی؛ عمق، قدرت و زلالی رابطه انسان با خدا؛ و فاکتورهایی مثل عقل، عاقبت اندیشی و فطرت خداجوی بشر استوار شده است. به همین لحاظ عناصر آگاهی، اختیار و اراده آزادانه مکلفین، عرصه کفارات مالی را از ناهنجاریهای دنیای فعل و انفعالات مالی تا حدود زیادی حفظ کرده و بدان وجهه دینی، صبغه معنوی و جهت الهی داده است.
امروزه چنین نگرشی در بعضی از جوامع نیز مشاهده میشود. مثلا گاهی دادگاهها در حکم مجازات فرد خاطی، ارایه یک خدمت خاص به جامعه را به عنوان مجازات وی در نظر گرفته و بدان حکم میکنند. اما چنین مواردی به ندرت اتفاق میافتد و شکل سازمان یافته و نظام مدون و پذیرفته شدهای ندارد. در حالیکه اسلام با تعالیم خود این رویه را از ابتدا در متن جامعه مسلمان نهادینه کرده و در قوانیناش بر دوش افرادی که مرتکب گناهانی میشوند حقی برای نیازمندان و فقیران قرار داده و قیامت و سعادت اخروی آنان را به انجام آن گره زده است. به بیانی ظریفتر اینان در پی پشیمانی و عذر خواهی از پروردگار، خود را با یک کیفر مالی مواجه دیده و اثبات خلوص پشیمانی و حصول تقرب به خدای رحمان را در گرو انجام آن می بینند، که اگر به هر دلیلی در حیات خویش و با داشتن توان مالی، از عهده انجام آن برنیایند بر ذمه آنان باقی بوده و بدهکار به عرصه محشر قدم خواهند گذاشت.
موارد وجوب و لزوم کفاره در اسلام بسیار است مانند: کفاره ظِهار، کفاره قتل خطایی و قتل عمدی، کفاره افطار روزه ماه رمضان، کفاره حنث نذر، کفاره حنث عهد، کفاره بریدن زن موی سرش را در مصیبت و عزا، کفاره شکستن قسم، کفاره خراشیدن زن صورتش را در مصیبت، کفاره پاره کردن مرد لباسش را در مرگ فرزند یا همسر، کفاره مقاربت با زن حایض، کفاره ارتکاب بعضی از محرمات در حال احرام و یا در حال اعتکاف، کفاره تأخیر انداختن قضای روزه ماه رمضان بدون عذر، کفاره افطار روزه توسط زن و مرد سالخورده به دلیل مشقت.
همانگونه که در فقه بیان شده است، این موارد چهار قسم هستند. یک دسته را مرتّبه گویند زیرا ترتیبی بین افراد کفاره معتبر است و تا وقتی که انجام فرد قبلی ممکن است نوبت به بعدی نمی رسد مانند کفاره ظهار و کفاره قتل خطایی؛ قسم دیگر مخیره است که انسان از ابتدا در انتخاب هر یک از افراد کفاره صاحب اختیار است نظیر کفاره افطار روزه ماه رمضان، کفاره حنث نذر؛ قسم سوم نیز کفاراتی است که با تلفیقی از ترتیب و تخییر مقرر شده است مثل کفاره حنث یمین؛ و قسم چهارم نیز کفاره جمع است که تمام خصال کفاره باید انجام شود مانند کفاره قتل مومن از روی عمد و ظلم و نیز بنا بر احتیاط واجب کفاره افطار روزه ماه رمضان با عمل حرام.
بعضی از موضوعات فوق در قرآن کریم آمده است. جزئیات و موارد دیگر هم در روایات بیان شده است. و بر اساس آنها، احکام کفارات در کتابهای فقهی و فتوایی فقهای عظام تحت عنوان " کتاب کفارات" به تفصیل ذکر شده است.
از جمله آیاتی که در باره کفاره نازل شده است، آیات 184 سوره بقره، 92 سوره نساء، 89 و 95 سوره مائده و 3 و 4 سوره مجادله است.
خدای متعال در فرازی از آیه 184 سوره بقره می فرماید:
عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿184﴾
ترجمه: و بر کسانی که روزه را به سختی به پایان برند، فدیه و کفارهای است، طعامی که بینوایی را سیر کند؛ و هر کس از روی رغبت کار نیکی انجام دهد برای او بهتر است. و روزه داشتن برای شما نیک است اگر بدانید.
و در سوره نساء علاوه بر وجوب دیه در قتل خطایی، لزوم کفاره را نیز مطرح فرموده و در کریمه 92 میفرماید:
وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً ﴿92﴾
ترجمه: هیچ مومنی را نشاید که مومنی را جز به اشتباه بکشد، و هر کس مومنی را به اشتباه بکشد باید برده با ایمانی را آزاد کند و خونبهایی نیز به کسان مقتول بپردازد، مگر این که آنان خونبها را به عنوان تصدّق به قاتل ببخشند. و اگر مقتول از گروهی است که دشمن شمایند و با شما سر جنگ دارند (یعنی خانواده و وارثان وی کافر حربی باشد) ولی خود او مومن بوده است، قاتل باید برده مومنی را آزاد کند و خونبها بر عهده او نیست؛ و اگر مقتول مومن از مردم کفرپیشهای است ( خانواده کافری) که میان شما و آنان پیمانی است (که به مقتضای آن پیمان کافر حربی به شمار نمیآیند)، قاتل باید خونبهایی به کسان وی بپردازد و برده مومنی را نیز آزاد کند. و هر کس از آزاد کردن برده ناتوان است باید دو ماه پیاپی روزه بگیرد. این، بازگشت رحمتی از جانب خدا بر ناتوان است. و خدا به شما داناست و احکامی را که مقرر میکند از روی حکمت است.
شکستن قسم و صید در حال احرام و کفاره آنها را نیز در سوره مائده مطرح و در آیات 89 و 95 میفرماید:
لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَ لٰکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذٰلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿89﴾
ترجمه: خداوند شما را به جهت سوگندهای بیهودهتان (که بدون قصد بر زبان میآورید) مؤاخذه نمیکند (و کفارهای برای آنها مقرر نمیدارد) ولی بر سوگندهایی که با اراده خود استوار میکنید بازخواست میکند شما را (اگر بشکنید) پس کفاره آن طعام دادن به ده درمانده است از غذاهای متوسطی که به خانواده خود میدهید یا پوشاندن ده مسکین یا آزاد کردن یک برده؛ پس هر کسی که هیچ یک از اینها را نیابد باید سه روز روزه بگیرد. این کفاره سوگندهای شماست آن گاه که بشکنید. و باید سوگندهای خود را حفظ کنید (پرداخت کفاره، شکستن سوگند را حلال نمیگرداند) اینگونه خداوند احکام خود را برای شما بیان میکند. باشد که (با یاد گرفتن و عمل به آنها) سپاسگزاری کنید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذٰلِکَ صِیَاماً لِیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عَادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿95﴾
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید صید را نکشید در حالی که شما در احرام هستید. و هر کس از شما از روی عمد آن را بکشد پس جزایی بر اوست از میان دامها، همانند آنچه کشته است. که دو عادل از بین خودتان به همانند بودن جزا حکم میکنند. قربانیای که باید به کعبه رسد؛ یا کفارهای است که آن طعام دادن به بینوایان یا اندازه آن روزه گرفتن است؛ تا سزای کارش را بچشد. خدا از آنچه پیش از بیان این حکم روی داده درگذشته است ( و کفارهای برای آن مقرر نکرده است ). و هر کس که (به این کار) بازگردد، خدا از او انتقام میگیرد. و خدا مقتدری شکست ناپذیر و صاحب انتقام است.
در آیات 3 و 4 سوره مجادله نیز برای ظهار که نوعی طلاق و از سنتهای دوره جاهلی است کفاره مقرر کرده و میفرماید:
و الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذٰلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿3﴾ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً ذٰلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿4﴾
ترجمه: و کسانی که زنان خویش را ظهار میکنند سپس بخواهند به آنچه گفتهاند باز گردند (پشیمان گشته و مایل به از سرگیری زندگی زناشویی میشوند)، باید بردهای را آزاد کنند. البته پیش از آن که آمیزش کنند. این حکم به شما سفارش میشود و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است. و آن کس که بردهای نیافت پس روزه داشتن در دو ماه پیاپی قبل از این که آمیزش کنند (واجب است). و آن کس که نتواند پس طعام دادن به شصت مسکین (بر عهده او است). این (کفارهای که بسزای روی آوردن به سنت جاهلی مقرر داشتیم) برای آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید. و این حدود خداست. و برای کافران عذاب دردناک است.
از آیاتی که از نظر گذشت اهمیت کفاره نزد خداوند منان و مورد تأکید و اهتمام اسلام و قرآن بودن آن آشکار میگردد.
و اما از نظر فقهی؛ کفارههای مالی واجب شده بر انسان، بی تردید دینی است بر ذمه او؛ و واجب است تا وقتی که زنده است آن را ادا نماید و اگر به قدر لازم توان مالی ندارد هر مقدار که میتواند صدقه دهد و اگر همین مقدار هم نمیتواند از خدای بخشنده طلب مغفرت کرده و یک بار استغفار نموده و هر وقت که توانمند شد به احتیاط واجب کفاره را نیز پرداخت کند. این وظیفه انسان در حال حیات است که در مسأله 22 مبحث "القول فی احکام الکفارات، کتاب الکفارات" تحریرالوسیله آمده است.
و چنانچه، در حالی که کفاره به عهده انسان است، مرگ او را دریابد، در این صورت کفارههای مالی میت در حکم دیون و بدهکاریهای وی میباشد؛ پس از اصل دارایی او پرداخت میگردد، هرچند تمام ما ترکاش را شامل شود. حتی اگر میت وصیّت به آن نکرده باشد؛ زیرا دیون میّت بر وصایای او و ارث وراث تقدم دارد، به همین جهت، تا بدهیهای متوفّی تمام و کمال پرداخت نشود و یا رضایت و گذشت طلبکاران حاصل نشود محلی برای عمل به وصایا نمیماند و به احدی از ورّاث نیز ارث تعلق نمیگیرد. و این نکته از اموری است که متاسفانه بسیار مورد غفلت قرار میگیرد.
حضرت امام خمینی س در ص 117 جلد دوم تحریرالوسیله، آخرین مسأله کتاب الکفارات را به این موضوع اختصاص داده و در باره حکم کفاراتی که بر عهده میت مانده است و نیز در تبیین وظیفه وراث فرمودهاند:
« مسألة 25 - الکفارات المالیة بحکم الدیون، فلو مات من وجبت علیه تخرج من أصل المال، و أما البدنیة فلا یجب علی الورثة أداؤها و لا إخراجها من الترکة ما لم یوص بها المیت، فتخرج من ثلثه، نعم فی وجوبها علیالولی و هو الولد الأکبر احتمال قوی فیما إذا تعین علی المیت الصیام، و أما لو تعین علیه غیره بأن کانت مرتبة و تعین علیه الإطعام فلا یجب علی الولی، و لو کانت مخیرة و کان متمکنا من الصیام و الإطعام فلو أمکن الإخراج من الترکة تخرج منها، و إلا فالأحوط علی الولی الصیام لو تلفت الترکة أو أبی الورثة عن الإطعام.»
ترجمه: کفارات مالی در حکم دیون میباشند، پس اگر کسی که این کفاره بر او واجب شده است بمیرد کفاره از اصل مال او خارج میشود؛ و اما کفارۀ بدنی، پس ادای آن بر ورثه واجب نیست؛ و اخراج آن از ترکه نیز مادامیکه میّت به آن وصیّت نکرده باشد، واجب نمیباشد، پس اگر وصیت کرده باشد از ثلث آن خارج میشود؛ بله، در وجوب آن بر ولی- و او پسر بزرگتر است- در جایی که روزه بر میّت متعین بوده احتمال قوی است. و اما اگر غیر روزه بر او متعیّن بوده است، به این ترتیب که کفاره مرتّبه بوده و بر او طعام دادن متعیّن بوده است، پس بر ولی واجب نمیباشد، و اگر که کفاره مخیّره بوده و به روزه گرفتن و طعام دادن، هر دو توانایی داشته است، پس چنانچه اخراج آن از ترکه ممکن است از آن خارج میشود و اگر به جهت تلف شدن ترکه و یا خودداری وراث از طعام دادن، اخراج از ترکه ممکن نباشد، بنا بر احوط بر ولی لازم است که روزه بگیرد.
بنا بر این: مطابق فتوای حضرت امام خمینی س، ولی (پسر بزرگ) و سایر وراث هر متوفایی نسبت به کفاراتی که بر عهده او بوده است، باید موارد ذیل را در نظر داشته باشند:
* اگر کفاره مالی بر عهده میت مانده است و ما تَرَک هم دارد، ادای آن را بر ارث مقدم بدارند؛ زیرا کفارات مالی میت مانند دیون دیگر از اصل اموال او پرداخت میگردد، هر چند همه ما ترک او را در بر بگیرد، چه وصیت کرده باشد یا نکرده باشد.
* ادای کفارات بدنی میت بر ورثه او واجب نیست؛ و اخراج آن از ترکه نیز واجب نیست مگر به آن وصیّت کرده باشد، که در این صورت از ثلث اموال خارج میشود.
* در صورتی که روزه به عنوان کفاره بر میت متعیّن بوده است، به احتمال قوی بر پسر بزرگ وی واجب است؛ اما اگر غیر روزه بر او متعیّن بوده است، به این ترتیب که کفاره مرتّبه بوده و بر او طعام دادن متعیّن بوده است، پس روزه گرفتن بر ولی میت واجب نمیباشد.
* چنانچه کفاره مخیّره بوده و میت وقتی زنده بود به روزه گرفتن و طعام دادن، هر دو توانایی داشته است، در صورت امکان از ترکه و اموال میت خارج میشود و اگر به دلیل تلف شدن ترکه و یا خودداری وراث، اخراج از ترکه ممکن نباشد، بنا بر احوط بر ولی او ( پسر یزرگ) لازم است که روزه بگیرد.
1391/11/13