امام خمینی (ره): من ...به سوی فرانسه پرواز می کنم. پیش من مکان معینی مطرح نیست؛‏‎ ‎‏عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیۀ اسلام و مسلمین مطرح است.

هجرت برای عمل به تکلیف

کد : 172960 | تاریخ : 11/07/1397

‏در تابستان 1357، مقامات سیاسی و امنیتی ایران با سفرهای متعدد به عراق، رسماً از مقامات آن کشور خواستند که جلوی فعالیت های امام خمینی را بگیرند. لذا عراقی ها از شهریور 1357، با ترجیح منافع کشورمان و به منظور حفظ وضعیت مصالحه با ایران برای فعالیت های امام خمینی و نیز رفت و آمد افراد مختلف به محل اقامت ایشان در نجف محدودیت ایجاد کردند‏‎.‎‏ ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat7.jpg

‏ ‏

‏حضرت امام تصمیم گرفتند به کویت عزیمت کنند. امام خمینی نجف را به قصد مرز کویت ترک گفتند. دولت کویت با اشاره رژیم ایران از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد. دولت کویت پس از ساعت ها معطلی اجازه ورود نداد. امام و همراهان ناگزیر به بصره باز گشتند. قبلًا صحبت از هجرت امام به لبنان و یا سوریه بود اما اجازه ورود از سوی مقامات سوری و یا امکان فعالیت سیاسی در آنجا مشخص نبود. امام پس از مشورت با فرزندشان (حجت الاسلام حاج سید احمد خمینی) تصمیم به هجرت به پاریس گرفتند.‏‏ ‏‏سیزدهم مهرماه مصادف است با سالروز تبعید حضرت امام خمینی (ره) به پاریس‏‎.‏ به همین مناسبت توجه مخاطبین گرامی را به خاطره ای از زبان سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر گرانقدر حضرت امام خمینی (س)، جلب می نماییم: ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat3.jpg

‏ ‏

‏بعد از گذشت یکسال از فوت داداش مصطفی شرایط را به شدت برای آقا تنگ و سخت کردند. استاندار عراق به دیدار آقا آمدند و بعد از تعارفات اعلام کردند: «کارهای شما برخلاف مقررات کشور عراق است. تلفن های شما در جهت دشمنی با ایران فعالیت دارد و شما با ایران سر جنگ و ستیز دارید امّا ما با ایران ارتباط خوبی داریم و کارهای شما این ارتباط را بر هم می زند.» در آن زمان حجم رفت و آمدهای منزل آقا به قدری بالا رفته بود که گویی روزانه نزدیک به شصت نفر از ایرانی ها برای ملاقات آقا می آمدند. دولت عراق از بیم آنکه این افراد ملاقاتی، حامل اطلاعات و پیام هایی برای آقا باشند، رفت و آمد به منزل آقا را جز برای افراد ثابت بیرونی، قدغن اعلام کرده و با گماردن مأموران در اطراف منزل آقا اجازه عبور و مرور به آنجا را صادر نمی کرد. آقا تنها اجازه داشتند تا برای نماز و حرم بیرون بروند و سخت گیری ها را به شدت افزایش داده بودند؛ با این همه خبرها از طریق تلفن و فکس مخابره می گشت و از طریق انجمن های اسلامی خارج از کشور تماس ها برقرار و سرعت پخش اخبار به شدت بالا گرفته بود. در اواخر شهریور ماه استاندار برای بار دوم نزد آقا آمد. ‏


C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat2.jpg

‏ ‏

‏این بار نیز اعلام کرد که رفتار شما به روابط ما با ایران لطمه جدی وارد می کند و نباید به فعالیت خود ادامه دهید. این بار آقا در پاسخ این سخنان می گویند: «پس ما از  اینجا می رویم.» گفته آقا با استقبال شدید استاندار روبه رو شد و اعلام کرد برای شما و همراهانتان گذرنامه تهیه می کنیم. آقا در همان روز گذرنامه شان را تحویل داده و کم کم زمزمه رفتن آقا از عراق قوت گرفت. قرار بر آن شد تا رفتن آقا بدون هیچگونه سر و صدایی صورت پذیرد. آقا به همراه پنج نفر همراه که یکی از آنان احمد آقا بود، قرار خروج از عراق را به دور از چشم همگان، حتی خانواده هایشان می گذارند و هیچ یک از این همراهان از مقصد سفر مطلع نشدند تا هیچ احدی از این رفتن بویی نبرد.‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat5.jpg

‏ ‏

‏ فاطمه خانم در آن زمان یاسر را باردار بود لذا احمد آقا کارهای ایشان را سامان داد تا برای وضع حمل راهی ایران شوند. زمانی که گذرنامه ها مهیا گشت به سفارش احمد آقا در سکوت و به صورت بسیار معمولی با آقا و احمد آقا خداحافظی کرده و ایشان را را از زیر قرآن عبور دادیم. موقع رفتن، آقا رو به من کرده و گفتند: سفارشت را به آقای دعائی کرده ام تا مکه ات را بروی. بعد از مکه به ایران بازگرد.» حسین نیز به سفارش آقا، نزد خانم ماند تا خانه و خانواده تنها نباشد.‏

‏تا بیست و چهار ساعت بعد از راهی شدن مسافران، هیچ کس از آنان خبری نداشت. ما نیز تا سه روز از خانه بیرون نیامدیم تا کسی بویی نبرد. بالاخره اخبار بی بی سی اعلام کرد: با ممانعت ورود آیت الله خمینی به خاک کویت، ایشان وارد فرانسه شده اند. «بعد از اعلام این خبر با تماس احمد آقا از حال ایشان باخبر شدیم. با پخش شدن این خبر، بسیاری از همسایه ها گله مند شدند که چرا آقا بدون خداحافظی رفته اند. رادیو بی بی سی مرتباً اعلام می کرد: سیل طرفداران آیت الله خمینی به سمت نوفل لوشاتو سرازیر شده است.» ‏

‏ ‏

C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat4.jpg

‏ ‏

‏فاطمه خانم بعد از چند روز، بلیط اش آماده شد و برای وضع حمل راهی ایران شد. خانم نیز در تماسی که با آقا برقرار کردند اعلام کردند که می خواهند سالگرد داداش را در عراق برگزار کرده و سپس به آقا ملحق شوند. سالگرد داداش با حضور جمعیت بسیار و با شور خاصی به طور مفصل و عالی برگزار گشت و بعد از آن خانم با کمک همسر آقای سید هادی موسوی، به جمع آوری اثاث خانه مشغول شده و بخشی از آن را به ایران فرستادند. پس از آن به همراه حسین راهی فرانسه شدند. منزل آقا در نجف اجاره ای بود و باید به صاحب آن بازگردانده می شد لذا همه کارها را انجام داده و با کمک آقای دعائی، منزل به صاحب آن تحویل داده شد. من نیز تا زمانی که شرایط سفرم به مکه فراهم شود، در منزل معصومه خانم ماندنی شدم و الحق که ایشان میزبان فوق العاده ای برای من بودند.‏


C:\Users\e.taghizadeh\Desktop\hejrat6.jpg

‏منبع: کتاب گذر ایام در خاطرات خانم فریده مصطفوی دختر امام، صص 203-205‏

انتهای پیام /*