گفتمان انقلاب اسلامی

خدا محوری و تکلیف گرایی

«خدا محوری» و «تکلیف گرایی» دو شاخصه مهم از مؤلفه های استراتژی رهبری امام (س) به شمار می آمد و براین اساس مبارزه با شاه، هجرت، سازش ناپذیری، مدیریت جنگ، پذیرش قطعنامه 598، مبارزه با بلوک بندی های جهان، چگونگی مدیریت تحولات بین المللی، صدور حکم اعدام سلمان رشدی، سازش ناپذیری با جرثومه های ظلم و جور و همه سیاست ها و مدیریت های کلان ایشان بر همین مبنا شکل می گرفت.

کد : 173054 | تاریخ : 22/07/1397

امام خمینی (س) با حضور علما، نخبگان و عامه مردم ایران براساس اندیشه ها و راهکارهای انقلاب اسلامی، مبارزه علیه انحرافات فکری و تهدیدات قدرتهای سلطه گر بخصوص امریکا و صهیونیسم را رهبری کرد. جریان فکری انقلاب اسلامی بر محور کتاب خدا و سنت و سیره معصومین(ع) استوار گردیده است. از منظر امام(س) مبدأ هستی خداست و همه مفاهیم، نشانه ها و علوم در همنشینی با توحید هویت و معنا پیدا می کنند:

« ما معتقدیم‏ که‏ خالق‏ و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما می‏ آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.  » (صحیفه امام؛ ج 5، ص 387)

اندیشه سیاسی منتج از این تفکر گفتمان انقلاب اسلامی است که با نگاه توحیدی مفاهیم و الگوهای روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، انسانی، خارجی، نفی شخص پرستی و شخصیت ‌پرستی و لذت‌ پرستی، ظلم ستیزی، استبداد زدایی، حرّیت و آزادی، مساوات و برابری، قانون و قانونگذاری و ... را باز تعریف می کند:

« انقلاب اسلامی بر مبنای‏ اصل‏ توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شئون جامعه سایه می‏ افکند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسانها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کنند. هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعه ‏ای که شخص ‏پرستیها و شخصیت‏ پرستیها، نفع‏ پرستیها و لذت ‏پرستیها و هر نوع پرستش محکوم می‏شود و فقط انسانها دعوت می ‏شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بین انسانها، چه اقتصادی و یا غیر اقتصادی در داخل چنین جامعه‏ ای و در رابطه این جامعه با خارج تغییر می‏ کند و ضوابط عوض می ‏شود، همه امتیازات لغو می‏شود. فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است. ... ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی، مبنای پیمانها و یا قطع روابط است.» (صحیفه امام؛ ج 5، ص81)

در این تفکر «خدا محوری» بار معنایی پیدا می‌ کند و در تصمیم‌ گیری‌ ها، تغییر و تحولات خارجی و رابطه با سران قدرت‌ های بزرگ دنیا، مبنا قرار داده می شود:

«مشکل اصلی شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.» (صحیفه امام؛ ج21، ص 221)

با نگاه توحیدی میان هستی‌ شناسی و انسان ‌شناسی رابطه وجود دارد و به عبارتی، انسان ‌شناسی در طول هستی ‌شناسی، مورد مطالعه قرار می‌ گیرد. بنابراین انسان دارای آزادی و اختیار، مستعد و تربیت ‌پذیر است تا با پیروی از راه انبیا و کتب الهی به سعادت برسد.

«ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می ‏آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ‏ها و امیال خود تنظیم نماید. و از این‏ اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بند ها و زنجیر های اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت می‏ کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. » (صحیفه امام؛ ج 5، ص 387)

با این نگرش جامعه و نظام اجتماعی نیز باز تولید می شود و مفاهیم، نهادها و نقش ‌های جامعه شناسی با رویکرد دینی تعریف می شود یعنی خداوند با فرستادن پیامبران الهی، اهداف و مقاصد جامعه و زندگی اجتماعی را مشخص نموده و در اختیار بشر قرار داده است و آنان را صاحب حق در سیاست و هدایت جوامع و افراد می ‌داند و اطاعت از اوامر آنان را واجب برمی شمارد.

« سیاست‏ این‏ است‏ که‏ جامعه‏ را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و این‏ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی ‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام. و هر ملتی علمای بیدارش در زمانی که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه می ‏گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید برای ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی است، آنهایی که صحیح راه می ‏برند باز سیاستی است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتی که در این عالم هست راه می ‏برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است برای آنجا- این‏ها هدایت می ‏کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ‏ملت است، صلاح جامعه است. این‏ها آنها را به آن صلاح دعوت می ‏کنند. و صلاح مادی و معنوی از مرتبه اوّل تا آخری که انسان مراتب کمال دارد. سیاست ‏مداران اسلامی، سیاست ‏مداران روحانی، انبیا- علیهم السلام- شغلشان سیاست است. دیانت؛ همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می ‏دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه می‏ برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.» (تفسیر سوره حمد، ص: 246)

امام خمینی (س) جامعه اسلامی را امت اسلام تعریف می کند و عامل اختلاف افکنی در جامعه اسلامی را استکبار می داند:

« قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت می ‏کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز می ‏شود.» (صحیفه امام؛ ج13، ص 443)

از منظر امام (س)؛ استکبار در دو مفهوم و بُعد «جامعه شناختی» و «روان شناختی» قابل ارزیابی است؛ در بُعد روان شناسی، فرد با حالات و روحیات استکبار منشانه خود، دیگران را در معرض ظلم قرار می‌دهد و بنابر این بدون این که الزاماً به طبقه مستکبر وابسته باشد، به علت نوع رفتار و کردار استکبار منشانه‌اش، در زمره مستکبران قرار می‌گیرد.

در بُعد جامعه شناختی، مستکبران، صاحبان قدرت و ثروتند و در طبقه بالای جامعه قرار دارند: « مستکبرین منحصر نیستند به سلاطین، منحصر نیستند به رؤسای جمهور، منحصر نیستند به دولتهای ستمگر. مستکبرین یک معنای اعمی دارد؛ یک مصداقش همان اجانب هستند که تمام ملتها را ضعیف می‏ شمرند و مورد تجاوز و تعدی قرار می‏دهند؛ یک مورد هم همین دولتهای جائر، سلاطین ستمگر که ملتهای خودشان را ضعیف می ‏شمرند و به آنها تعدی می‏ کنند، دست تعدی به ملتها دراز می‏کنند. ... هر فرد، می‏شود که مستکبر باشد و می‏ شود مستضعف باشد. اگر من به زیر دستهای خودم، و لو چهار نفر باشد، تعدی و تجاوز کردم و آنها را کوچک شمردم، بنده خدا را کوچک شمردم، من مستکبرم و او مستضعف؛ و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند. اگر شما کسانی که زیر دستتان هست ضعیف شمردید و به آنها خدای نخواسته تعدی کردید، تجاوز کردید، شما هم مستکبر می‏شوید. (صحیفه امام؛ ج7، ص488)

امام خمینی(س) برای رسیدن به اهداف، استراتژی نرم افزار فرهنگی _ سیاسی را بر‌گزید و با تکیه بر باورهای دینی و مذهبی جامعه ایران، به تعریف و باز تعریف نهادها، مقولات، مراسم‌ها و مؤسسات فرهنگی پرداختند. ایشان در دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی استراتژی فرهنگی _ سیاسی را مبنای عمل و جهت‌گیری‌ هایشان قرار دادند. بر همین اساس نیز در تبیین، تعلیم و تبلیغ اسلام ناب محمدی (ص) تأکید می‌ کردند. (ر.ک. صحیفه امام؛ ج 21، ص 195) و از همه مخالفان فکری و سیاسی و حتی از دشمنان می‌ خواستند در اسلام و نظام اسلامی تأمل کنند و به آغوش اسلام و نظام اسلامی باز گردند. (ر.ک. صحیفه امام؛ ج 21، صص 402 و 691)

ایشان تکلیف گرایی را سیره انبیا و معصومین (ع) از جمله امام علی (ع) و امام حسین (ع)  می دانستند و بر همین اساس رفتارهای سیاسی خود و جامعه را بر مبنای تکلیف الهی، شرعی، وجدانی، اجتماعی، ملی و قانونی رهبری می کردند. به عبارتی، ادای تکلیف و انجام وظیفه مهم است، شکست، پیروزی، حیات و شهادت در راه خدا پیروزی است.

امام(س) از یک سو به عنوان مجتهد، مرجع تقلید و رهبر سیاسی به تکلیف‌ شان عمل می‌ کردند و از سوی دیگر، از مردم و جامعه مؤمنین نیز می ‌خواستند در هر کجا که هستند به تکلیف‌ شان در قیام و پشتیبانی آن، حفظ و تقویت نظام اسلامی، گسترش فرهنگ اسلام ناب در جهان، مشارکت و حضور در صحنه ‌های سیاسی، حمایت و حضور در صحنه جنگ و دیگر وظایف الهی و دینی عمل کنند.

«خدا محوری» و «تکلیف‌گرایی» دو شاخصه مهم از مؤلفه ‌های استراتژی رهبری ایشان به شمار می‌ آمد و براین اساس مبارزه با شاه، هجرت، سازش‌ ناپذیری، مدیریت جنگ، پذیرش قطعنامه 598، مبارزه با بلوک‌ بندی‌ های جهان، چگونگی مدیریت تحولات بین المللی، صدور حکم اعدام سلمان رشدی، سازش‌ ناپذیری با جرثومه ‌های ظلم و جور و همه سیاست ‌ها و مدیریت ‌های کلان امام (س) بر همین مبنا شکل می گرفت.

« شما گمان نکنید که اتکا به ماورای خدا برای ما بتواند یک کارگشایی بکند، اتکا به خدا بکنید. اگر ما یک روز اتکای خودمان‏ را از خدا برداشتیم‏ و روی نفت گذاشتیم یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت. شما امروز بحمد اللَّه، موجب سرافرازی ملت ایران شدید و ملت ایران هم موجب سرافرازی اسلام. و اخلاص پیدا کنید در کارهای خودتان، اتکای خودتان را به خدای تبارک و تعالی قوی کنید که نصر و نصرت بدون اتکا به او حاصل نمی ‏شود.» (صحیفه امام؛ ج 20، ص 77)

« کسانی‏ که‏ برای‏ خدا کار می‏ کنند هیچ وقت باخت در آن نیست. آنهایی که برای دنیا کار می ‏کنند باخت دارند که اگر نرسیدند خوب، باختند و عمرشان را هم هدر دادند. اگر برسند هم باخت دارند، لکن آنهایی که برای خدا قیام می‏ کنند، اطاعت امر خدا را میِ ‏خواهند بکنند، نهضت برای خدا، قیام برای خدا، عمل برای خدا، این هیچ وقت شکست ندارد. در ظاهر هم اگر خیال بشود که ما نتوانستیم، پس شکست خورده ‏ایم، نه. به حَسَبِ واقعش شکستی نخوردیم؛ برای اینکه ما برای خدا کار کردیم، و کسی که برای خدا کار بکند، همین دنیا نیست قضیه؛ جاهای دیگر ما داریم، بُرد آنجاست.» (صحیفه امام؛ ج 10، ص 442)

«سیاست نه شرقی و نه غربی را در تمام زمینه‌های داخلی و خارجی حفظ کنید». (صحیفه امام؛ ج 12، ص 363)

« آنها می‏ ترسند همان طوری که اسلام در ایران پیروز شد و همه بساط آنها را بر هم زد و منافعشان را از بین برد، همین طور اگر در لبنان و فلسطین اسلام به پیروزی برسد، همه بساطشان را در هم پیچد. لذا، همه شیاطین مجتمع‏ اند که نگذارند اسلام رشد کند و ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم که باتمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خدا جهاد کنیم. دفاع از نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد مسلمین و دفاع از همه حیثیات مسلمین امری است لازم و ما باید خودمان را برای مقاصد الهی و دفاع از مسلمین مهیا کنیم و خصوصاً در این شرایطی که فرزندان واقعی فلسطین اسلامی و لبنان- یعنی، حزب اللَّه- و مسلمانان انقلابی سرزمین غصب شده و لبنان با نثار خون و جان خود فریاد «یا للمسلمین» سر می ‏دهند، با تمام قدرت معنوی و مادی، در مقابل اسرائیل و متجاوزین بایستیم و در مقابل آن همه سفاکیها و ددمنشیها مقاومت و پایمردی کنیم و به یاری آنان بشتابیم و سازشکاران را شناسایی و به مردم معرفی کنیم.». (صحیفه امام؛ ج 20، ص 486)

« ما تکلیف شرعی داریم، عمل می‌ کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم.... اگر پیش بردیم، هم به تکلیف شرعی عمل کرده ‌ایم، هم رسیده ‌ایم به مقصد. اگر پیش نبردیم، به تکلیف شرعی ‌مان عمل کردیم». (صحیفه امام؛ ج 8، ص 10)

« آحاد مردم... تکلیف دارند برای حفظ جمهوری اسلامی؛‌ یک واجب عینی... است. این تکلیف برای همه ماست.» (صحیفه امام؛  ج 19، ص 486)

«ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ ایم و نتیجه، ‌فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفه خود عمل نمود... آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز هم به وظیفه خود عمل کرده است... همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ‌ایم؛ نه مأمور به نتیجه». (صحیفه امام؛  ج 21، 284)

برگرفته از امام خمینی و مدیریت تحولات سه دهه اخیر جهان

انتهای پیام /*