13 بهمن 1357

کد : 42429 | تاریخ : 13/11/1357

                                                                ماهیت و شاخصه های اصلی انقلاب اسلامی چیست؟

 

1- انقلاب ایران اسلامی و انسانی است.

* امام: من امیدوارم که این نهضت اسلامى ایران، که مشخصاً اسلامى است و براى تحقق اهداف اسلام است که آن اهداف انسانى کامل است، پیروز شویم، و آنچه آمال ما بوده است که اسلام و احکام آن- که ضامن استقلال و آزادى مسلمین است- اجرا شوند. امیدوارم این پیروزى حاصل شود. این مسلمین، همان طور که اسلام دستور داده است با هم متحد شوند و با هم ید واحده باشند تا آمال و آرزوها حاصل شوند؛ و احکام اسلام در همه جاى عالم اجرا شوند...نهضتى که در ایران است، یک نهضت انسانى است، که همان نهضت اسلامى است؛ نهضتى اسلامى- انسانى است.                     

(صحیفه امام ، ج 4 ص:121 )

 

* اینها مقدمه است. همه اش مقدمه این است که یک ملت انسان پیدا بشود؛ یک ملتى که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود؛ تحول پیدا بشود در خود اشخاص. آن چیزى که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگر نیست؛ انسان مطرح است پیش انبیا؛ چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید. مى خواهند انسان درست کنند. انسان که درست شد، همه چیز درست مى شود. رژیمها، به تبع خارجیها، مى خواستند که در این ممالک شرقى انسان درست نشود. آنها از انسان مى ترسند. آنها مى خواهند که یک انسانى پیدا نشود. انسان اگر پیدا شد، زیر بار زور نمى رود. انسان اگر پیدا شد، منافع مملکتش را به خارج نمى دهد. امین است انسان. انسان براى خدا کار مى کند و براى خداست. زندگى اش براى خداست و مردنش هم براى خداست. یک همچو موجودى ممکن نیست که براى اجانب خدمت بکند و به ضد کشور خودش قیام بکند.

(صحیفه امام، ج 8، ص: 65)

 

2- اصالت و اولویت اسلامیت بر سیاست

* این قدرت، ناشى از اسلام است. در زمان کاشانى- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه هاى سیاسى جنبش قوى بود. در زمان کاشانى، هم به وى نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه هاى دینى را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جاى تقویت جنبه هاى دینى و به جاى آنکه جهات دینى را به جهات سیاسى غلبه بدهند، خودشان سیاسى شدند؛ رئیس مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید براى دین کار کنند نه آنکه سیاسى بشوند.

اما حالا جنبش در همه جهات، دینى است، اسلامى است؛ سیاست هم داخل آن است. اسلام، دین سیاسى است؛ سیاست در بطن این جنبش است. خوب است حالا هم سرى به ایران بزنید و ببینید- از نزدیک- که امروز چیست و آن روز چه بود. مشکلات زیاد است؛ ابرقدرتها هستند، و همه نگرانیها را از جنبش ما دارند؛ اما کارى نمى توانند بکنند، مگر بخواهند به زور، نیرو پیاده کنند. ما ضعیف هستیم و از نظر نظامى نمى توانیم با آنها مقابله کنیم؛ وگرنه آنها با دست دولتها، با کودتاى نظامى، با دولت نظامى و غیره- حتى با کودتاى نظامى و از بین بردن خود شاه هم- نمى توانند موفق بشوند. عمق جنبش به حدى است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامى و حکومت نظامى حل شده است؛ مردم اعتنایى ندارند. امروز مردم براى اسلام فریاد مى زنند، آن روز براى نفت بود؛ فرق است وقتى که مردم براى منفعت، جنبش مى کنند یا براى خدا. جنبش در آن روز مادى بود، و جنبش امروز معنوى است؛ لذا کاملًا شبیه صدر اسلام است، و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم.

نه اینکه نگرانى نداریم. البته در چنین مبارزه اى نگرانیهایى هست؛ همه مراکز سیاسى دنیا به ایران توجه دارند؛ مى خواهند جنبش ایران را خرد کنند. نه اینکه ندانیم و نگران نباشیم؛ اما ما احراز تکلیف شرعى کرده ایم؛ احراز امر الهى داریم؛ این همان منطق صدر اسلام است؛ همان منطق است که اگر کشته شویم به بهشت مى رویم، اگر بکشیم به بهشت مى رویم؛ اگر شکست بخوریم به بهشت مى رویم، اگر شکست بدهیم به بهشت مى رویم؛ لذا از شکست نمى ترسیم؛ لذا ما ترسى نداریم. قضیه ما سیاسىِ صرف نیست؛ ما با منطق اسلام پیش مى رویم، ازشکست ترس نداریم. رسول اکرم- صلى اللَّه علیه وآله- هم در بعضى غزوات شکست خورد. ما با شمشیر خدا به جنگ مى رویم؛ ترس نداریم.

(صحیفه امام ج 5 ص : 266)

 

3- پیاده سازی احکام اسلامی

* انقلاب، یکدفعه یک انقلاب ملى است، نه اسلامى، یک انقلاب حزبى است، نه اسلامى، آن یک وضعى دارد؛ یکوقت مثل انقلاب ایران که انقلاب اسلامى است، و همه دیدیم و دیدید که جز فریاد اللَّه اکبر و اینکه ما جمهورى اسلامى مى خواهیم، هیچ صداى دیگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر کشور فریاد مى زدند که «جمهورى اسلامى»، «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى». این یک مسئله اسلامى است، و ملت ما عاشق اسلام بود که در همه اطراف با دست تهى سینه هاى خودشان را سپر کردند، جوانهاى خودشان رابردند در میدان، زنها و مردها رفتند و مبارزه کردند و پیروز شدند؛ این قدرت اسلام بود، و الّا نه حزبى مى توانست این کار را بکند و نه ملیتى مى توانست این کار را بکند. و اگر ملاحظه کنید، جنبشهاى ملى و جنبشهاى حزبى، هیچ وقت اینطور نبوده است که تمام ملت، بچه، بزرگ، زن، مرد، همه یکصدا دنبالش باشند. این قدرت اسلام بود که همه را با هم هم صدا کرد و همه را با هم بسیج کرد، براى اینکه پیروز بشود و پیروز شد. ملت ما اسلام را مى خواهد و نه چیز دیگرى را؛ اگر ملیت را مى خواهد، در پناه اسلام مى خواهد.

(صحیفه امام ج 12 ص : 308)

 

4- ملی بودن و مردمی بودن

* لکن اینطور نبود که این نهضت ایران نهضت یک قدرتمندى باشد، ضد یک قدرتمند دیگر که آن قدرتمند با سرنیزه بیاید این قدرتمند را خارج کند و خودش با سرنیزه سرکوب کند. این یک نهضتى بود که از متن ملت بپا شد. نهضت، نهضت ملى بود...یعنى، ملت از زن و مرد، از بچه و بزرگ، همه قیام کردند و این حکومت جائر را از بین بردند. این یک امتیازى است بین این نهضت اسلامى ایران با نهضتهاى دیگر، که این صد در صد ملى بود.

(صحیفه امام ج 12 ص : 15)

 

5- الگوگیری از عاشورا

* ملت عزیز باید این خمیرمایه و بذر پربرکت را در عصر عاشوراى 83 [قمرى ] جستجو کند؛ عصر عاشوراى مصادف با ساعات شهادت نصرت آفرین سید مظلومان و سرور شهیدان؛ عصر عاشورایى که خون طاهر و مطهر ثاراللَّه و ابن ثاره به زمین گرم کربلا ریخت و ریشه انقلابات اسلامى را آبیارى نمود. ملت عظیم الشأن در سالروز شوم این فاجعه انفجارآمیزى که مصادف با 15 خرداد 42 بود با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمى و شور انفجارى آن نبود، معلوم نبود چنین قیامى بدون سابقه و سازماندهى واقع مى شد. واقعه عظیم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و از آن تا قیام عالَمى بقیة اللَّه- ارواحنالمقدمه الفداء- در هر مقطع انقلاب ساز است .

(صحیفه امام ج 16 ص : 290)

* ...و رمز پیروزى اسلام بر کفر جهانى را در این قرن که پانزدهم خرداد 42 سرآغاز آن بود، در دوازدهم محرّم حسینى جستجو کند، که انقلاب اسلامى ایران، پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است. ملت بزرگ ما باید خاطره عاشورا را با موازین اسلامى هرچه شکوهمندتر حفظ نماید و به برکت آن و ارزش بى حساب ثاراللَّه با حضور در صحنه، انقلاب عظیم خود را هرچه پایدارتر نگه داردو....

(صحیفه امام ج 17 ص :480)

 

6- تمایز با انقلابات دیگر

* چیزهایى که در عالم واقع مى شود و ما باید از آن چیزها تنبه پیدا بکنیم، یکى از امور همین نهضت ایران است. از این نهضت ایران باید ما تعلّم پیدا کنیم؛ تنبه پیدا بکنیم. مطالعه کنیم در این نهضت ببینیم که این نهضت چه بود؛ براى چه بود؛ و چه شد که تا اینجا پیروز شده است؛ و باید چه کرد که تا آخر پیروز بشود. نهضتها در عالم خیلى بوده است؛ انقلابات در عالم خیلى بوده است؛ انقلاب در شوروى هم بود؛ انقلاب در فرانسه هم بود؛ انقلاب ایران با آنجا چه فرقى دارد؟ و انقلاب ایران براى چه هست، و انقلاب شوروى براى چه بود؟ مردم ایران چرا در خیابانها ریختند و فریاد کردند و همه «اللَّه اکبر» گفتند و فریاد کردند؟ قضیه این چه بود؟ آیا مردم ایران هم مثل شورشیهاى شوروى فریاد مى کردند و علف مى خواستند؟ فریاد مى کردند و دنیا مى خواستند؟ خونشان را جوانهاى ما براى اینکه یک زندگى مرفهى در دنیا داشته باشند خون مى دادند؟ این مى شود که یک کسى خودش را بکشد که زندگى اش خوب باشد؟ یا خیر، این یک نهضت الهى بود. نهضت مثل نهضتهاى آنهایى که به خدا اعتقاد ندارند یا آنهایى که نهضتهایشان نهضتهاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ایران نهضتى بود که خداى تبارک و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احکام اسلام، در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمى خواهیم؛ و حکومت عدل اسلامى و جمهورى اسلامى مى خواهیم. آن چیزى که انگیزه این ملت بود، انگیزه همه قشرها، الّا بعضیها. زنها در خیابانها ریختند؛ مردها در خیابانها ریختند؛ بچه ها آمدند. [اسلام بود].

(صحیفه امام ج 8 ص : 63)

انتهای پیام /*