14بهمن1357

کد : 42430 | تاریخ : 14/11/1357

                                                                               اصول و مفاهیم پایه انقلاب اسلامی چیست؟

 

1- توحید و خداباوری

انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحید استوار است که محتواى این اصل در همه شئون جامعه سایه مى افکند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسانها باید براى او یعنى براى رضاى او عمل کنند. هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعه اى که شخص پرستیها و شخصیت پرستیها، نفع پرستیها و لذت پرستیها و هر نوع پرستش محکوم مى شود و فقط انسانها دعوت مى شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بین انسانها، چه اقتصادى و یا غیر اقتصادى در داخل چنین جامعه اى و در رابطه این جامعه با خارج تغییر مى کند و ضوابط عوض مى شود، همه امتیازات لغو مى شود. فقط تقوا و پاکى ملاک برترى است. زمامدار با پایین ترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پیمانها و یا قطع روابط است.

(صحیفه امام    ج 5    ص : 79)

 

2-اسلام دین سیاست است و سیاست از دیانت جدا نیست

* اسلام- تمامش- سیاست است.اسلام این نیست. واللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفى کرده اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه مى گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهاى یکشنبه مراسمى انجام دهم و بقیه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور دیگر کارى نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامى اینجاست. باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد. نمى خواهند این مملکت اصلاح بشود؛ اجانب نمى خواهند مملکت آباد شود  .

( صحیفه امام    ج 1    ص : 270)

 

3- تشیع

* یکى از خصلتهاى ذاتى تشیع، از آغاز تاکنون، مقاومت و قیام در برابر دیکتاتورى و ظلم است که در تمامى تاریخ شیعه به چشم مى خورد؛ هر چند که اوج این مبارزات در بعضى از مقطعهاى زمانى بوده است. در صد سال [اخیر] حوادثى اتفاق افتاده است که هر کدام در جنبش امروز ملت ایران تأثیرى داشته است: انقلاب مشروطیت،  جنبش تنباکو  و ... قابل اهمیت فراوان است. تأسیس حوزه علمى دینى در بیش از نیم قرن اخیر در شهر قم  و تأثیر این حوزه در داخل و خارج کشور ایران و نیز تلاش روشنفکران مذهبى در داخل مراکز دانشگاهى و قیام سال 41- 42 ملت ایران به رهبرى علماى اسلامى که تا امروز ادامه دارد، همه عواملى هستند که اسلام شیعى را در سطح جهان مطرح مى کند.

(صحیفه امام    ج 5    ص : 407)

 

4- اصل نه شرقی، نه غربی

* دولت اسلامى ما آزاد و مستقل خواهد بود. و تعادل قوا در این منطقه از جهان به هیچ وجه نباید تغییر یابد. ما نه به سوى غرب و نه به طرف شرق گرایش خواهیم داشت و مى خواهیم یک جمهورى بیطرف و غیرمتعهد باشیم. ما مى خواهیم روابط دوستانه با همه کشورها داشته باشیم، مادام که آنها در امور داخلى ما مداخله نکنند.

(صحیفه امام    ج 5    ص : 488)

 

5- انسان سازی

* رژیمهاى بشرى بر فرض اینکه صالح باشند- و حال آنکه مى دانیم که اکثراً نیستند- بر فرض اینکه صالح باشند تا حدودى که دیدشان هست، انسان را پیش مى برند. آنجا که نمى دانند، دیگر نمى توانند پیش ببرند ..ولهذا مى بینیم که تمام رژیمهاى غیر وحى اى، رژیمهایى که مربوط نیستند به مبدأ وحى، کارى به انسان ندارند. راجع به آن چیزهایى که مربوط به باطن انسان است حکومتها هیچ کار ندارند که شما پیش خودتان چه فکر مى کنید، پیش خودتان چه اعتقاد دارید، پیش خودتان چه ملکاتى دارید،..تنها رژیمى که و تنها مکتبى که کار دارد به انسان، از قبل از اینکه این تخم و این دانه کِشته بشود، تا آن وقتى است که آخر است و آخر ندارد آن مکتبهاى انبیاست.

همه اینها براى این است که این مکتبهاى توحیدى که بالاترینش اسلام است، آمده اند براى اینکه انسان درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانى منتها داراى ادراکاتى که حدود همان حیوانیت و همان مقصدهاى حیوانى باشد، منتها یک قدرى زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛ آمده اند انسان درست کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبى مثل اسلام نیست و هیچ رژیمى مثل اسلام نیست، نکته اش [به ] این معناست که اسلام است که مى تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت، تا فوق روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهاى توحیدى اصلًا کارى به ماوراى طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد؛ علمشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد، آنى که علمش به ماوراى طبیعت مى رسد، آنى است که از راه وحى باشد، آنى است که ادراکش ادراک متصل به وحى باشد، و آن انبیا هستند ..اسلام مثل حکومتهاى دیگر نیست، ...او به این نگاه مى کند که بکشدش طرف روحانیت، بکشدش طرف توحید، از این جهت فرق است مابین «اسلام و غیر اسلام» بین «حکومت اسلامى و حکومتهاى غیر اسلامى»، بین آن چیزى که مکتب اسلام آورده با مکتبهاى دیگر. مکتبهاى دیگر، مکتبهاى ناقصى هست که خودشان خیال مى کنند خیلى کاملند. لکن حدودش تا همین دیدى است که دارند بیشتر از این نیست. مکتب اسلام دیدش تا آخر است؛ طبیعت را به آن دنیا مى گویند، در لسان انبیا دنیا یعنى خیلى پست؛ پس کلمه دنیا یعنى خیلى پست، اسفل السافلین (1) هم که در قرآن هست.

(صحیفه امام    ج 8    ص : 411)

 

6- عدالت خواهی

* حکومت اسلامى یعنى حکومت عدالت. ما که مى گوییم حکومت اسلامى، مى گوییم حکومت عدالت، ما مى گوییم یک حاکمى باید باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند، دستش را دراز نکند بیت المال مسلمین را بردارد.

(صحیفه امام    ج 3    ص : 509)

 

7- حق تعیین سرنوشت

*  ...و این ملت- هر ملتى- حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خودش را. این از حقوق بشر است که در اعلامیه حقوق بشر هم هست. هر کسى، هر ملتى خودش باید تعیین سرنوشت خودش را بکند، دیگران نباید بکنند. این ملت ما هم الآن همه ایستاده اند و مى خواهند سرنوشت خودشان را تعیین کنند.

(صحیفه امام    ج 3    ص : 503)

 

8- استقلال اقتصادی

* اگر دست نفتخواران و مفتخواران خارجى و داخلى از مخازن نفتى کوتاه شود و به طور معقولى نفت به فروش رود، به این زودیها از مخازن نفت محروم نمى شویم. این اسراف بى حد شاه در فروش نفت و در ازاى آن، آهنپاره خریدن است که نفت را در خطر اتمام انداخته است. ما با برپایى حکومت ملى- اسلامى و جایگزین نمودن اشخاص ملى وطنخواه خداشناس به جاى خائنین مسرف، راههاى معقولى براى رفع بحران داریم: اول، کوتاه کردن دست غارتگران بیت المال که در رأس آنها شاه است که براى حفظ خود با کشیدن چکهاى یک میلیون دلارى و بیشتر، از بیت المال براى سفرا و اشخاص مؤثر امریکا بر پیکر اقتصاد فلج شده ایران ضربه وارد مى آورد. دوم، کوتاه کردن دست سران قوم از وزرا و وکلا و رؤساى مهم ادارات از اجحاف و خیانت. سوم، حذف بسیارى از شعب ادارات که جز زحمت براى مردم و خرج براى بیت المال ندارند. چهارم، به کار انداختن صحیح نیروى کشاورزان براى ایجاد یک کشاورزى سالم که در چند سال انقلاب شاه- امریکا! به نابودى گرایید و ایران را در امر کشاورزى ساقط و به صورت بازارى براى اجانب درآورد و غیر از این برنامه ها، چیزهاى دیگرى که متخصصان امین پیشنهاد مى نمایند و شکى نیست که به این ترتیب بحران ریشه کن مى شود و من در ترسیم حکومت اسلامى در ابتدا بدان اشاره کردم.

(صحیفه امام    ج 3    ص : 466)

9- استکبار ستیزی

* شما مى بینید که الآن مرکز فساد امریکا را جوانها رفته اند گرفته اند، و امریکاییهایى هم که در آنجا بوده گرفتند، و آن لانه فساد را به دست آوردند و امریکا هم هیچ غلطى نمى تواند بکند، و جوانها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطى نمى تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامى [کند]، مگر امریکا مى تواند دخالت نظامى در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الآن به اینجاست. مگر امریکا مى تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامى بکند؟ غلط مى کند دخالت نظامى بکند.

(صحیفه امام    ج 10    ص : 515)

 

10- قانون گرایی

* ...نمایندگان محترم مجلس خبرگان باید همه مساعى خویش را به کار برند تا قانون اساسى جامع و داراى خصوصیات زیر باشد:

الف- حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت، دور از تبعیضهاى ناروا؛.

ب- پیش بینى نیازها، منافع نسلهاى آینده، آنگونه که مد نظر شارع مقدس در معارف ابدى اسلام است ..

ج- صراحت و روشنى مفاهیم قانون به نحوى که امکان تفسیر و تأویل غلط در مسیر هوسهاى دیکتاتورها و خودپرستان تاریخ در آن نباشد ..

د- صلاحیت نمونه و راهنما قرار گرفتن براى نهضتهاى اسلامى دیگر که با الهام از انقلاب اسلامى ایران در صدد ایجاد جامعه اسلامى برمى آیند .

(صحیفه امام    ج 9    ص : 30)

 

12- آزادی خواهی در چارچوب دین

* آزادى! حالا من آزادم که هر کارى مى خواهم بکنم؟ آزادم که به هر که مى خواهم اذیت بکنم؟ آزادم که هرچه مى خواهم بنویسم؟ ولو به ضد اسلام باشد؛ ولو به ضد منافع مملکت باشد. این آزادى است؟! این را ما مى خواستیم؟ ما آزادى مى خواستیم، یا آزادى در پناه اسلام ما مى خواستیم؟ ما اسلام مى خواستیم. اسلام هم آزادى دارد، اما آزادى بى بندوبارى نه. آزادى غربى ما نمى خواهیم. بى بندوبارى است آن. هرکس با هر جورى مى خواهد!؟ هرچه هرچه؟! نیست آنطور. آزادى که ما مى خواهیم، آزادى در پناه قرآن ما مى خواهیم. استقلال ما مى خواهیم، آن استقلالى که اسلام به ما بدهد؛ آنکه اسلام بیمه اش کند. تمام مقصد ما اسلام است. همه اسلام است، براى اینکه اسلام مبدأ همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور مى رساند. ما مى خواهیم یک جمعیتى نورانى پیدا بکنیم، یک قشرهاى نورانى که وقتى وارد مى شویم در یک دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چیزش نورانى باشد؛ الهى باشد. پیروزى نه براى این است که ما برسیم به یک مثلًا آزادى؛ برسیم به یک استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همین؛ همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان شد، دیگر کارى دیگر نداریم؟.

(صحیفه امام    ج 8    ص : 64)

 

13- اسرائیل ستیزی و اتحاد جهان اسلام

* براى من یک مطلب به شکل معماست و آن این است که همه دوَل اسلامیّه و ملتهاى اسلام مى دانند که این درد چیست، مى دانند که دستهاى اجانب در بین است که اینها را متفرق از هم بکند، مى بینند که با این تفرقه ها ضعف و نابودى نصیب آنها مى شود، مى بینند که یک دولت پوشالى اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده- که اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام یک سطل آب به اسرائیل مى ریختند او را سیل مى برد- مع ذلک در مقابل او زبون هستند. معما این است که با اینکه اینها را مى دانند، چرا با علاج قطعى، که آن اتحاد و اتفاق است روى نمى آورند؟ چرا توطئه هایى که استعمارگرها براى تضعیف آنها به کار مى برند، آنها توطئه ها را خنثى نمى کنند؟ آیا این معما چه وقت باید حل شود؟ و پیش کى باید حل بشود؟ این توطئه ها را کى باید خنثى کند غیر از دولتهاى اسلام و ملتهاى مسلمین؟ این معمایى است که شما اگر جوابى دارید و حل کردید این معما را به ما هم تذکر بدهید.

(صحیفه امام    ج 9    ص : 274)

انتهای پیام /*