15 بهمن 1357

کد : 42431 | تاریخ : 15/11/1357

باسمه تعالی

آرمان ها و اهداف اصلی انقلاب اسلامی چیست؟

 

1- پیاده کردن تعالیم اسلام حقیقی

 — اولین و مهمترین خصیصه این نهضت، اینکه اسلامى است و با شعارها و اهداف اسلامى‏اى که مبین خواسته‏هاى مستضعفین است همراه است. دومین خصیصه آن این است که نهضتى است بدون هیچ گونه وابستگى به خارج. اصولًا نهضت ما نهضتى است مردمى و همه اقشار تحت ستم را دربرگرفته است. امروز هیچ کس جز شاه و طرفداران او مخالف نهضت و قیام اسلامى نیستند. یکى دیگر از خصایص این نهضت این است که خواستار تغییراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ایرانى است که عبارت است از سقوط شاه، برچیده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حکومت اسلامى.                                        (صحیفه امام    ج‏5   ص : 172)

 

— در ایران آنچه به صورت یک جریان فکرى وجود دارد همان آرمانها و خواسته‏هاى اصیل اسلامى است. اگر مردم ایران خواستار برچیده شدن رژیم سلطنتى هستند و یا خواستار برقرارى حکومت اسلامى و یا قطع سلطه اجانب از کشور اسلامى و یا مجازات همه آنها که به ثروتهاى ملت تجاوز کرده‏اند و یا نظایر آنها، همه و همه از اصول و مبانى مترقى اسلامى ناشى مى‏شود. و تمامى شعارها در تظاهرات شهرها و دهات ایران شاهد این واقعیت است، و آنچه را جز اسلام و آرمانهاى اسلامى و نهضت اسلامى است، مطالبى است که نمى‏شود آن را یک جریان نامید، زیرا در میان مردم این مطالب هیچ گونه کاربردى ندارد.      

(صحیفه امام    ج‏5    ص : 172)

— این قیامى که از 15 خرداد شروع شد و تاکنون باقى است- و امید است باقى باشد تا همه اهداف اسلام جامه عمل بپوشد- قیامى اسلامى است؛ قیامى ایمانى است؛ پیرو هیچ قیامى نیست. همه مى‏دانیم که 15 خرداد مبدأ عطفى بود در تاریخ؛ نه پیرو نهضتهاى دیگر، قیامهاى دیگر. این شعار باید محفوظ باشد که این قیام «قیام ملى» نیست، این قیام «قیام قرآنى» است، این قیام «قیام اسلامى» است. یک ملت ضعیفى که هیچ نداشت، در مقابل ابرقدرتها و در مقابل این قدرت شیطانى، که همه چیز داشتند و تا دندان مسلح بودند [غالب شدند]، به قوه ملیت نمى‏تواند غلبه کند؛ ملتى که غلبه کرد براى اینکه شهادت آرزوى او بود. بعض جوانهاى من از من شهادت را طلب مى‏کردند و مرا قسم مى‏دادند که دعا کن که شهید بشویم. زنهایى که جوانهاى خودشان را دادند، افتخار بر این‏ کردند که شهید دادیم. و آنکه یک پسر از او باقى مانده بود باز مى‏گفت این را هم اهدا مى‏کنم. این قدرت ملیت نیست؛ این قدرت ایمان است، این قدرت اسلام است‏

(صحیفه امام    ج‏6  ص : 361-360)

 

— ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمدرضا برود؛ رژیم سلطنتى از بین برود؛ دست اجانب کوتاه بشود؛ اینها همه مقدمه بود؛ مقصد اسلام است. ما مى خواهیم که اسلام حکومت کند در این مملکت؛ احکام اسلام در این مملکت جریان پیدا بکند. اگر ما فرض کنیم که حکومت رژیم سلطنتى از بین برود و یک رژیم دیگرى بیاید که آن رژیم دیگر ایادى دیگران، هم از آن، از مملکت ما قطع بشود یک رژیمى بیاید اما رژیم اسلامى نباشد، برخلاف اسلام باشد، این مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد این بود که محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما این است که اسلام تحقق پیدا بکند، اگر مقصد اصلى ملت ایران این است که جمهورى اسلامى تحقق پیدا کند، حکومت عدل الهى تحقق پیدا بکند، رفتن آنها همه مقدمه براى این مطلب است. این اشتباه نشود که ما مى‏خواستیم که او برود، رفت؛ تمام شد. خیر، تمام نشده است. او مانع از کار بود. و چون مانع بود که ما به مقصد برسیم با او معارضه کردیم. او نمى‏گذاشت که عدل الهى تحقق پیدا بکند؛ او نمى‏گذاشت که مملکت ما یک مملکت اسلامى با یک حکومت عادل باشد، محقق بشود با این رژیم؛ از این جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اینکه او رفت یک رژیم دیگرى تحقق پیدا کند، مثل یک رژیمى که در اروپا هست مثلًا، مثلًا مثل فرانسه ما بخواهیم بشویم، که ما رژیم محمدرضا را کنار بگذاریم، یک رژیمى مثل رژیم فرانسه که کارى به اسلام ندارد؛ اگر اینطور باشد، این همه خون ریختن ملت ما براى این نبوده است که حالا یک مملکتى باشد؛ مملکت اسلامى نباشد؛ ولو رژیم سلطنتى هم نباشد. یک رژیم غیر اسلامى. خیر. بسیارند رژیم آزادمنشانه، رژیمى که استقلال هم دارد، آزادى هم مى‏دهد، اما یک آزادى مى‏دهد که بر وفق اسلام نیست؛ احکام احکام اسلام نیست؛ رژیم رژیم اسلام نیست. عدالت اسلامى به آنطورى که در اسلام است نیست. ما همچو چیزى را نمى‏خواستیم و نمى خواهیم.

                                                       (صحیفه امام    ج‏8    ص : 41)

 

2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش

— مخالف باقى ماندن شخص شاه در مقام سلطنت هستم، به دلیل اینکه اولًا سرکار آمدن او و پدرش به وسیله کودتا و با زور سرنیزه بوده است، و خود شاه نیز اعتراف کرده که متفقین در ایران صلاح دیدند که من بر سر کار باشم. یعنى اراده ملت، نقشى درروى کار آمدن شاه نداشته است. بنابراین سلطنت وى از اساس، غیرقانونى است و از مشروعیت برخوردار نیست. و دیگر اینکه شاه در تمام دوران سلطنتش، مستمراً قوانین اسلام را نقض کرده و حقوق کل جامعه ایرانى را پایمال نموده است. و در حال حاضر نیز اکثریت قاطع ملت ایران علیه او بپاخاسته است و خواسته آنان این است که شاه باید کنار برود، و دهها دلیل دیگر که من کراراً در اعلامیه‏ها و سخنرانیهاى خود تذکر و توضیح داده‏ام. و اما من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهى ایران هستم، به دلیل اینکه اساساً سلطنت نوع حکومتى است که متکى به آراى ملت نیست، بلکه شخصى به زور سرنیزه بر سر کار مى‏آید و سپس با همین سرنیزه، مقام زمامدارى را در خاندان خود به صورت یک حق قانونى بر مبناى توارث، بر مردم تحمیل مى‏کند. طبیعى است زمامدارى که با سرنیزه یا توارث‏روى کار آمده و متکى به آراى ملت نیست، هرگز خود را موظف به وضع و یا اجراى قوانینى که به نفع مردم باشد، نمى‏داند. طومار سلطنت در طول تاریخ چیزى غیر از این نبوده است.    

                                                                      (صحیفه امام    ج‏5    ص : 172)

 

—  ما مى‏بینیم که رضا خان که هیچ گونه صلاحیت حکومت را نداشت، به زور اجانب و بر خلاف میل ملت، بر مردم ایران تحمیل شد و با روى کار آمدن رضا خان این سه اصل اسلامى در امر حکومت پایمال شد، اول اصل لزوم عدالت در حاکم اسلامى و دوم اصل آزادى مسلمین در رأى به حاکم و تعیین سرنوشت خود و سوم اصل استقلال کشور اسلامى از دخالت اجانب و تسلط آنها بر مقدرات مسلمین. و اگر در آن روز براى احیاى این سه اصل اسلامى اقدام شده بود، کار به اینجا نمى‏کشید، و دیده‏ایم که رضا خان چه جنایاتى نسبت به کشور اسلامى و ملت مسلمان ایران مرتکب شد. بعد از سقوط رضا خان، پسرش محمد رضا خان سرِ کار آمد و بر خلاف اصول سه‏گانه فوق، حکومت را در دست گرفت‏.                         (صحیفه امام، ج‏5، ص: 236)

 

—  حکومت اسلامى ، حکومتى‏ است که اولًا صد در صد متکى به آراى ملت باشد؛ به شیوه‏اى که هر فرد ایرانى احساس کند که با رأى خود سرنوشت خود و کشور خود را مى‏سازد. و چون اکثریت قاطع این ملت مسلمانند بدیهى است که باید موازین و قواعد اسلامى در همه زمینه‏ها رعایت شود. کسانى که سابقه خیانت دارند و بر خلاف معیارهاى اسلامى ثروت‏اندوزى کرده‏اند، تجاوز به حقوق دیگران کرده‏اند، حق دخالت در این حکومت را ندارند.

(صحیفه امام، ج‏5، ص: 448)

 

3- ایجاد حکومت جهانی اسلام

— مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه‏اى مسئولین را از وظیفه‏اى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.                    (صحیفه امام    ج‏21    ص : 325)

 

4- وحدت و یکپارچگی امت اسلامی

— باید توجه داشته باشید که این اجتماع بزرگ که به امر خداوند تعالى در هر سال در این سرزمین مقدس فراهم مى‏شود، شما ملتهاى مسلمان را مکلف مى‏سازد که در اهداف مقدسه اسلام، مقاصد عالیه شریعت مطهره و در راه ترقى و تعالى مسلمین و اتحاد و پیوستگى جامعه اسلامى کوشش کنید. در راه استقلال و ریشه کن کردن سرطان استعمار، همفکر و هم پیمان شوید. گرفتاریهاى ملل مُسْلم را از زبان اهالى هر مملکت شنیده و در راه حل مشکلات آنان از هیچ گونه اقدامى فروگذار نکنید. براى فقرا و مستمندان کشورهاى اسلامى فکرى کنید. براى آزادى سرزمین اسلامى فلسطین از چنگال‏ صهیونیسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانیت، چاره اندیشى کنید. از مساعدت و همکارى با مردان فداکارى که در راه آزادى فلسطین مبارزه مى‏کنند غفلت نورزید.

(صحیفه امام    ج‏2    ص : 323-322)

 

— و مبارک آن روزى است که اهداف اسلام، اهداف پیغمبر معظَّم اسلام در همه کشورهاى اسلامى تحقق پیدا بکند و این‏طور نباشد که صرف شعار باشد و از حد الفاظ بیرون نرود. من امیدوارم که ممالک اسلامى در این وقتى که دنیا یک تحولى پیدا کرده است و مستضعفین بیدار شدند و بسیارى از ممالک، استقلال از سایر ممالک پیدا کرده‏اند ما مسلمین هم که جمعیت مان اگر هم باشیم بیشترین جمعیت را داریم، و ذخایرمان بزرگترین ذخایر است، و افرادمان افراد بزرگ و برجسته است، بتوانیم با وحدت اسلامى و زیر تعالیم قرآن مجید با هم مجتمع باشیم. در عین حال که همه در ممالک خودمان استقلال داشته باشیم، لکن تمام مجتمع باشیم تحت لواى اسلام و توحید و نگذاریم که دست هاى ابرقدرتها در ممالک ما حکومت کند و ما زیر پرچم آنها باشیم ..

(صحیفه امام    ج‏14  ص : 23)

 

5- انسان سازی و تعالی نفس

— و تفاوت بزرگى که بین همه رژیمهاى دنیا، به هر قِسمى که مى‏خواهد باشد، تمام رژیمهاى بشرى با هر فرمى که مى‏خواهد باشد و آن رژیمى که الهى است و تابع قوانین الهى است، تفاوت بزرگ این است که تمام رژیمها، آنى که دیگر عدل و داد و خوب است فقط در حدود طبیعت است. شما شاید در هیچ رژیمى پیدا نکنید که حکومت دنبال این باشد که تهذیب نفس مردم را بکند، کارى به آن نداشتند.

(صحیفه امام    ج‏11  ص : 499)

 

6- دفاع از محرومین و ضدیت با رفاه زدگی

— ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته‏اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛ و آنها که تصور مى‏کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانه‏اند. و آنهایى هم که تصور مى‏کنند سرمایه داران و مرفهان بى‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‏کنند آب در هاون مى‏کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله‏اى است که هرگز با هم جمع نمى‏شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بى‏بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند.

(صحیفه امام    ج‏21  ص : 86)

— ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام مى‏کنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه‏ نظامهاى کفر و شرک آشنا مى‏سازد ..

(صحیفه امام    ج‏21  ص : 92-91)

 

7- استقلال و آزادی

— من امیدوارم که این نهضت اسلامى ایران، که مشخصاً اسلامى است و براى تحقق اهداف اسلام است که آن اهداف انسانى کامل است، پیروز شویم، و آنچه آمال ما بوده است که اسلام و احکام آن- که ضامن استقلال و آزادى مسلمین است- اجرا شوند. امیدوارم این پیروزى حاصل شود. این مسلمین، همان طور که اسلام دستور داده است با هم متحد شوند و با هم ید واحده باشند تا آمال و آرزوها حاصل شوند؛ و احکام اسلام در همه جاى عالم اجرا شوند.

(صحیفه امام    ج‏4 ص : 121)

 

—  باید از فریادهایى که مردم مى‏کشند اهدافشان را به دست آورد. همه فریاد مى‏زنند که: «آزادى، استقلال، حکومت اسلامى»، «مرگ بر سلطنت پهلوى» و ... اینها اهداف آنان است.

          (صحیفه امام    ج‏4 ص : 437)

— ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردى بگذریم؛ و به راه خود- که راه جهاد فى سبیل اللَّه است- ادامه دهیم ..شهادت در راه خداوند زندگى افتخارآمیز ابدى و چراغ هدایت براى ملتهاست. ملتهاى مسلمان باید از فداکارى مجاهدین ما در راه استقلال و آزادى و اهداف مقدسه اسلام بزرگ الگو بگیرند؛ و با پیوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشکنند، و به پیش‏ به سوى آزادگى و زندگى انسانى بروند

                                                      (صحیفه امام    ج‏10 ص : 421-420)

 

7- برقرارى عدالت اسلامى و قانون‏

— ما عدالت اسلامى را مى‏خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامى که راضى نمى‏شود حتى به یک زن یهودى که در پناه اسلام است تعدّى بشود. اسلامى که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- مى‏فرماید براى ما چنانچه بمیریم ملامتى نیست، که لشکر مخالف آمده است و فلان زن یهودیّه‏اى که معاهد «1» بوده است خلخال را از پایش درآورده‏ است. ما یک همچو اسلامى که عدالت باشد در آن، اسلامى که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامى که آن شخص اوّلش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چیزى که حکومت مى‏کند یک چیز است، و آن قانون الهى. پیغمبر اکرم هم به همان عمل مى‏کرده است؛ خلفاى او هم به همان عمل مى‏کردند؛ حالا هم ما موظّفیم که به همان عمل کنیم. قانون حکومت مى‏کند. شخص هیچ حکومتى ندارد. آن شخص و لو رسول خدا باشد، و لو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست در اسلام.

(صحیفه امام، ج‏9، ص: 424)

 

 

—  دستگاه جبار [ رژیم سلطنتی ] گمان کرده است با این اعمال غیر انسانى و فشارها مى‏تواند ما را از مقصد خود، که جلوگیرى از ظلم و خودسریها و قانون‏شکنیها و حفظ حقوق اسلام و ملت و برقرارى عدالت اجتماعى که مقصد بزرگ اسلام است، منصرف کند. ما از سربازى فرزندان اسلام هراسى نداریم...          

             (صحیفه امام، ج‏1، ص: 198)

 

 

—  خود پیغمبر هم ... تا آن روزى که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت مى‏کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیره مستمره انبیا[ است ]، باید کسانى که خودشان را تابع انبیا مى‏دانند این سیره [ در میان آنها ] مستمره باقى باشد. هم جهات معنوى که اشخاصى که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همه مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئله دوم که اقامه عدل است. حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند، در عین حالى که معنویات را تصحیح مى‏کند و ترویج مى‏کند.  (صحیفه امام، ج‏17، ص: 528)

انتهای پیام /*