روابط عمومی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)؛ تاریخ بشریت پر بوده از ستمها و ستمگران بیشماری که در هر برههای از تاریخ تلاش کردند تا با نادیده انگاشتن جنبههای انسانی و فرهنگی مردم، پایههای قدرتشان را استحکام ببخشند. کشور ما نیز از این حیث مستثنا نبود. سرزمین ما، بارها و بارها موردحمله و تجاوز بدخواهان قرار گرفت و در همین زمانها بود که بسیاری از ارزشهای دینی-ملی و فرهنگی ما توسط حکومتهای غاصب به بوتۀ فراموشی سپرده شد.
هنوز زمانی زیادی از تاریخِ دورۀ پهلوی که در آن روزگار زنان جامعۀ ما زیر چکمههای استبداد رضاشاه و تجددگرایی محمدرضا پهلوی له شده بودند و از حداقل حقوق اجتماعی و سیاسی محروم بودند، نگذشته است. در همین بحبوحه بود که مردی از سلالۀ نبیاکرم (ص) به پا خواست و منزلت واقعی زن در نظام اسلامی را یادآور شد. آن روح قدسی و حقیقت همیشه زنده، غبار را از خورشید پرفروغ اسلام زدود و درخششی جانبخش، در برابر دیدگان جهانیان پدید آورد تا رایحۀ خوش هویت، استقلال فرهنگی و خودباوری به مشام بانوان برسد. با آمدن انقلاب نوری در قلب زنهای مؤمن درخشید و به آنها این باور را قبولاند که آنها میتوانند در عرصههای مهم اجتماعی، سیاسی، دفاعی و اقتصادی حضوری پرشور و فعال داشته باشند. یکی از بارزترین عرصههای حضور اجتماعی زنان که پس از انقلاب شکل نوین و شایستهای به خود گرفت، عرصۀ فرهنگی بود.
جایگاه فرهنگ از دیدگاه امامخمینی (ره)
برای فرهنگ تعریفهای متعددی ذکر کرده اند. در سادهترین تعریف میتوانیم فرهنگ را پدیدهای چندلایه، کثیرالاضلاع، درهمتنیده، قاعده مند، یکپارچه، متشکل از مجموعۀ دیدگاهها، بینشها، عقاید، باورها، ارزشها، گرایشها، کنشها، نگرشها، آداب، سنتها، هویتها، نمادها، نشانهها، تربیتی، آموزشی، حقوقی، سیاسی و مدیریتی که دلالت بر سبک زندگی، پوشش، گویش و تغذیه دارد، بنامیم.
امام درمورد اهمیت و تأثیری که یک فرهنگ در جامعه ایجاد میکند، میگوید: «راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید از فرهنگ شروع شود. دست استعمار در فرهنگ ما کارهای بزرگ میکند. نمی گذارد جوانهای ما مستقل بار بیایند. نمی گذارد در دانشگاه جوانهای ما درست رشد کنند. اینها را از بچگی یکطوری پرورش میدهند که وقتی بزرگ شدند، اسلام هیچ و آنها همه، همه چیز. اگر فرهنگ درست شود، یک مملکت اصلاح میشود... شما یک فرهنگ مستقل درست کنید یا بدهید ما درست کنیم، شما از امریکا میترسید، از دیگران میترسید؛ اختیار فرهنگ را دست ما بدهید» (صحیفۀ امام:1389، ج 1: 390).
معمار انقلاب از همان آغاز به این نکتۀ مهم پی برده بود و درصدد بود تا پس از پیروزی نهضت در رفع موانع فرهنگی بکوشد. ایشان در بخشی از سخنانشان ضمن برشمردن جایگاه حقیقی فرهنگ اظهار میکنند که: «بعد از اینکه حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد، نقیصه ها را همه با هم باید رفع کنیم که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است؛ اساس ملیت یک ملت است؛ اساس استقلال یک ملت است؛ لذا آنها کوشش کرده اند که فرهنگ ما را استعماری کنند» (همان، ج 7: 57). ایشان با توجه به این تعریف آغازِ راه اصلاح جامعه را ازطریق فرهنگ میسر میدانند و ضمن برشمردن خطرات فرهنگ استعماری در تربیت فرزندان که وظیفۀ مادران است، از جامعه انتظار دارد که به فرهنگ مستقل روی آورند تا نجات یابند.
مقام معظم رهبری نیز، در دومین دیدار سالانه (شهریور 1386) با هیئت دولت نهم، در بخشی از بیاناتشان درمورد اهمیت فرهنگ و تأثیر فرهنگ نامتناسب بر روی جامعه میفرمایند: «فرهنگ مثل هواست که انسان وقتیکه این هوا را استنشاق کرد، با هوایی که استنشاق کرده و با آن جانی که گرفته، میتواند دو قدم بردارد و جلو برود؛ بقیۀ کارها همه برخاستۀ از آنچیزی است که شما استنشاق کردهاید. اگر یک جایی، هوای مسمومی تزریق بشود، نتیجهای که در اندامها دیده خواهد شد تابع آن مسمومیتی است که در این هواست. اگر فضا را با دود یا مخدری تخدیر کنند، وقتی شما آن را استنشاق کردید، رفتار شما متناسب با آن چیزی خواهد شد که استنشاق کردهاید. فرهنگ یک چنین حالتی دارد. خیلی از مشکلات جامعۀ ما با فرهنگسازی حل میشود.»
فرهنگ روح حاکم بر فعالیتهای اجتماعی جامعه است. فرهنگ مردم یک جامعه بر رفتارها و کنشهای آنان اثری مستقیم دارد. پس زمانی که میگوییم نقش فرهنگی زنان، منظورمان نحوۀ سلوک و رفتاری است که زنان انجام میدهند و تأثیرش در جامعه مشهود است. امامخمینی در عبارتی بسیار زیبا و پرمفهوم فرهنگ را مبدأ تمام خوشبختیها میداند و به خطر فرهنگ استعماری و انگلی تا بدانجا اشاره میکند که آن را از اسلحۀ دشمنان هم بدتر میداند!
امامخمینی (ره) دراین خصوص خاطرنشان میکنند که «فرهنگ مبدأ همۀ خوشبختیها و بدبختیهای ملت است. اگر فرهنگ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت میشوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد میکنند. فرهنگ استعماری، جوان استعماری تحویل مملکت میدهد. فرهنگی که با نقشۀ دیگران درست میشود و اجانب برای ما نقشه کشی میکنند و با صورت فرهنگ میخواهند تحویل جامعۀ ما بدهند، این فرهنگ استعماری و انگلی است. این فرهنگ از همۀ چیزها، حتی از این اسلحه این قلدرها بدتر است. این قلدرها اسلحه شان بعد از چند وقت میشکند و حالا هم شکسته، اما وقتی فرهنگ فاسد شد، جوانهای ما که زیربنای تأسیس همه چیز هستند از دست ما میروند و انگل بار میآیند، غربزده بار میآیند» (همان، ج 3: 306).
یکی از عرصههای حضور اجتماعی که بانوان وظیفه دارند در آن مشارکت فعال داشته باشند، تلاش در عرصۀ فرهنگ بهمعنای وسیع کلمه است. حضرت امام، بارها بر این مهم که طبعاً بخش عمدهای از حیات اجتماعی را دربرمیگیرد، اشاره کرده اند. زنان ازنظر آماری حدود نیمی از جامعه را دربرمیگیرند، اما اگر بخواهیم به این نیمه به دید نقش محور و تربیتی توجه کنیم، باید دیدی فراتر از نگاه آماری داشته باشیم. زنان مربیهای اصلی جامعه اند. سعادت به دست زنهاست. پس درنتیجه مبدأ همۀ سعادتها که همان فرهنگ است، هم به دست زنان است. امام به این موضوع اشارۀ صریحی دارند: «مرحله اولِ مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همۀ سعادتها از دامن زن بلند میشود. زن مبدأ همه سعادتها باید باشد» (همان، ج 7: 339).
بانوان ما، علاوهبر کارکردها و وظایف مربوط خودشان، وظیفۀ انسانسازی و تربیت فرزندان و مردان جامعه را هم برعهده دارند. از دامن زن، انسانها رشد پیدا میکنند. سرنوشت چندین انسان بر دوش او سپرده شدهاست. اگر در این راه خللی پیش آید او مسئول و معاقب است؛ بنابراین، بار عظیم بهدوشکشیدن مسئولیتهای فرهنگی هم برعهدهاش است. ازاینرو، میتوانیم بگوییم مخاطبان اصلی سخنانی که در رابطه با خطر ظهور و بروز فرهنگ استعماری و تلاش جهت رواج فرهنگ اصیل در خانه و جامعه ایراد میشود، زنان و مادران هستند. امامخمینی زن را صاحب تواناییها و استعدادهای فراوانی در حوزۀ فرهنگ و اجتماع میداند که اگر به خوبی شناسایی و بهکار گرفته شود، تأثیر به سزایی در تحولات جامعه از خود به جای خواهد گذاشت.
ایشان درسال 1350، در نامهای خطاب به دانشجویان مسلمان خارج از کشور، درمورد ضرورت مقابله با رواج فرهنگ استعماری چنین سفارش میکنند: «آنچه میتوان گفت ام الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبی استعماری است که در سالهای بسی طولانی جوانان ما را با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامن زده اند و از یک فرهنگ فاسد استعماری جز کارمند و کارفرمای استعمارزده حاصل نمیشود. باید کوشش کنید مفاسد فرهنگ حاضر را بررسی کرده و به اطلاع ملتها برسانید و با خواست خداوند متعال آن را عقب بزنید و به جای آن فرهنگ اسلامی-انسانی را جایگزین کنید تا نسلهای آینده با روش آن که انسانسازی و عدل پروری است، تربیت شوند» (همان، ج2: 346). امام، در این نامه به نکتۀ مهمی اشاره میکنند؛ اینکه رواج فرهنگ اجنبی و استعماری را با عنوان «ام الامراض» یاد میکنند و از تمام اقشار جامعه درخواست میکنند تا با این فرهنگ اجنبی که به جان جامعۀ مسلمین افتادهاست، مبارزه نمایند.
رهبر کبیر انقلاب، زمانی که پا به عرصۀ مبارزه گذاشت و نهضت آغاز شد برای اجرای فرهنگ دینی با دو جریان عمده و متفاوت در جامعه مواجه شد: ازیک طرف، بهدلیل وجود برخی افکار پوسیده و مرتجع بسیاری از حقایق اسلام ناب محمدی (ص) در پس ابرهای جهل و خرافه پنهان مانده بود؛ تاآنجاکه فرهنگهای منحط و آداب ورسوم غلط حسابی در جامعه ریشه دوانده بودند و ازطرف دیگر، غرب و شرق با تسلط بر امکانات مادی و مراکز ارتباطی و اطلاعاتی سعی در تحمیل الگوی ناقص و پرچالش خویش بر ملتهای جهان ازجمله ایران داشتند.
امام با تبیین شریعت و با استفاده از پویایی فقه سعی در شناساندن چهرۀ واقعی دین به مردم داشتند تا از این طریق بتوانند چهرۀ اصیل دین را برای مردم ترسیم کنند. ایشان بهعنوان یک فقیه آشنا به سیاست به عنصر زمان و مکان اشراف کامل داشتند و در توضیح دیدگاههای نواندیش خود اضافه میکنند که: «بعضی مسائلی که به اسم اسلام در شرق و غرب شایع کردهاند، اینها ساختۀ دست استعمارگران و مستبدان است تا با انحراف اذهان بتوانند آنچه را که مایل هستند، انجام دهند. قوانین اسلام همیشه با شرایط زمان و مکان قابل تطبیق است. اینطور نیست که در یک زمان، حکم اسلامی مفید باشد و در زمان دیگر مضر» (همان، ج 5: 293).
امام از همان ابتدا سعی در تبیین جایگاه زنان در عرصههای مختلف ازجمله بعد فرهنگی دارد. زن از دیدگاه اسلام عزت و احترام خاصی دارد. تا زن و توجه او به فرهنگ و تربیت انسانی نباشد هیچکس در جامعه به تعالی دست نمییابد. امام تنها راه نجات زنان را از این زندگی اسفناک روی آوردن به اسلام واقعی میداند و اینچنین هشدار میدهد که: «ای زنهای محترم بیدار بشوید! توجه کنید! بازی نخورید!... به اسلام پناه بیاورید. اسلام برای شما سعادت ایجاد میکند» (همان، ج 7: 340).
عمدهترین مقولههای فرهنگی حوزۀ زنان از نگاه امامخمینی (ره)
هنر انقلاب اسلامی ایران این بود که زنانِ جامعۀ ما را متحول ساخت و در مسیر اسلام و ارزشهای الهی هدایت کرد و از بیهویتی و بیبندوباری و ابتذال که سوغات غرب بود، به سوی عزتخواهی، عفاف، درک شخصیت، کمالجویی و تحول فکری و روحی هدایت کرد و از دونمایگی به اوج انسانیت ارتقا بخشید. در سایۀ انقلاب و رهنمودهای امام راحل بود که زنان بینش فرهنگی یافتند.
ارزیابی دقیق و موشکافانۀ امام دربارۀ زنان توانست زمینه ساز تحول بنیادی آنان در مقولاتِ فرهنگی شود. آن حضرت با بهرهگرفتن از سرچشمۀ زلال معرفت و تأمل در منابع اصیل ایرانیـاسلامی هویت و جایگاه واقعی زن را آشکار کرد. معمار انقلاب یکی از دغدغه هایشان را زندهکردن فرهنگ اسلامی و به تعبیر امروزی سبک زندگی دینی عنوان میکند و از زنان میخواهد که احیاگر و زنده کنندۀ شریعت باشند. ایشان میفرمایند: «در این مدت چند صد سال، بلکه از اول بعد از پیغمبر تا برسد به حالا، فرهنگ اسلام مظلوم بود، احکام اسلام مظلوم بودند و این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانمها همانطوریکه آقایان مشغول هستند، همانطوریکه مردها در جبهۀ علمی و فرهنگی مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید» (همان، ج 20: 9).
یکی از مواردی که زنان میتوانند با توجه به آن احیاگر فرهنگ باشند، توجه به حجاب است. زمانی که امام مبارزات ضدطاغوتی خود را آغاز کردند با شرایط ویژه ای روبه رو بودند. زنان در آن تاریخ، بین دو رویکرد افراطوتفریط قربانی شده بودند. یک تفکر همان تفکری بوده که پایه هایش از زمان رضاشاه پهلوی و تحت عنوان کشف حجاب بنیان نهاده شده بود. این تفکرات ریشه در جهان مادی غرب و به تعبیر برخی مدرنیته داشت. این دیدگاه، زنان را به مثابۀ کالای قابل عرضه به مردان میپنداشت و دخترکان را همچون بازیچهای در دست هوسبازان قرار میداد. ازنظر محمدرضا شاه پهلوی، زن باید فریبا باشد. زن فریبا، نسخهبدلی از تصویر زن در جامعۀ غربی بود که در آن کرامت و شخصیت واقعی زن در مسلخ فلسفۀ مادی غرب، قربانی شده بود. امام درمورد این دیدگاه بیانات صریحی دارند. «اساس بر این بود که انحراف درست کنند. اساس بر اصلاحات نبود. اساس این بود که نگذارند یک مملکتی رشد کند؛ لذا از آن می فهمیم که آن کشف حجابی که رضاخان به تبع ترکیه و به تبع غرب و به واسطۀ مأموریتی که داشت، [انجام داد] برخلاف مصلحت مملکت ما بود» (همان، ج 7: 337).
دیدگاه مقابل، دیدگاهی بود که به زن نگاهی متحجرانه و ارتجاعی داشت که مانع از تحقق اهداف اسلام واقعی میشد. اسلام اینان فاقد فقه پویا و عنصر زمان و مکان بود. امام ارزشگذاریِ زنان توسط اسلام را تشریح میکنند و میگویند: «درهرصورت همانطورکه حقوق مردها در اسلام مطرح است، حقوق زنها [هم مطرح است]. اسلام به زنها بیشتر عنایت کردهاست تا به مردها. اسلام بیشتر حقوق زنها را ملاحظه کردهاست تا مردها. این هم [آن] معنا که بعدازاین چه خواهد شد. زنها حق رأی دارند-از غرب بالاتر است. این مسائلی که برای زنها قائل هستیم- حق رأی دادن دارند، حق انتخاب دارند، حق انتخابشدن دارند. همۀ اینها هست. تمام معاملاتشان به اختیار خودشان است و آزاد هستند. در اختیار شغل آزاد هستند» (همان، ج6: 436).
با توجه به این سخنان واضح است که امام هیچکدام از این دو رویکرد را نمیپسندند. امام در بیاناتشان بسیار از فرهنگ استعماری سخن میگویند. ایشان این فرهنگ را در مقابل فرهنگ اسلامی میبینند و در بخشی از سخنانشان به جلوههای فرهنگ اصیل اشاره میکنند و جامعه و به ویژه زنان را از پیروی از فرهنگ منحط برحذر میدارند. یکی از این موارد فرهنگِ پوشش یا همان حجاب است. امام درمورد لزوم حفظ پوشش تصریح میکنند: «باید توجه داشته باشید که حجابی که اسلام قرار دادهاست، برای حفظ آن ارزشهای شماست. هرچه را که خدا دستور فرمودهاست -چه برای زن و چه برای مرد- برای این است که آن ارزشهای واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطۀ وسوسههای شیطانی با دستهای فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال میشدند. اینها، این ارزشها زنده شود» (همان، ج 19: 185).
زنان اصیل و عفیف با گوش جان سپردن به رهنمودهای بنیانگذار انقلاب در نهضت ها پیشقدم بودند. زنان و مادران ایرانی در مراحل شکل گیری و تثبیت انقلاب اسلامی نقشی غیرقابل انکار داشتند. رعایت حجاب و موازین شرعی عنصرِ تفکیکناپذیر حضور زنان در گسترههای فرهنگی است. حضور همین زنان در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی توانست انقلاب را بیمه کند.
یکی دیگر از مسائل فرهنگیـهنری مهمی که امام درمورد آن صحبت میکنند، سینما است. ایشان مواضع صریح و دقیق خود را درمورد سینمای پیش از انقلاب چنین بیان میکنند: «سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم» (صحیفۀ امام، ج 6: 15) و در تبیین این موضوع ادامه میدهند که: «این سینماهایی که الآن در ایران متعارف است، برای فاسدکردن نسل جوان است. اینها وقتی که رفتند یک چند وقتی در این سینما، فاسد میشوند. ما از اینها جلوگیری میکنیم. اگر یک سینمای اخلاقی باشد و علمی باشد، چه کسی جلویش را میگیرد؟ اما وقتی که ما میبینیم که مملکت از سینمایش گرفته تا مدرسه اش استعماری است؛ یعنی از خارج آوردند، تحفه هایی است که از آنجا برای فاسدکردن نسل جوان ما آوردند. اگر مسجد هم یکوقت اینطور شد، ما درِ آن را میبندیم» (همان، ج 4: 34).
نباید ازنظر دور داشت که سینما و رسانه از ابزارهای نوین فرهنگی هستند که اگر در بین مردم جامعه بهویژه زنان کارکرد صحیح و اصولی نداشته باشند، باعث تخریب لایههای فرهنگ میشوند. زنان مسلمان موظفند با دانستن قدر و شأن واقعی خود از خودنمایی و بازیچهشدن فرهنگهای منحط پرهیز کنند؛ زیرا درآنصورت شأن انسانی خود را بهعنوان یک مادر و یک همسر آیندهساز از دست خواهند داد.
ازجمله موارد دیگر فرهنگی که امام به آن اشاره میکند، مسئلۀ دوری از مصرف گرایی و اشرافیت است. ازآنجاکه بخش مهم زندگی و ادارۀ امور زندگی با بانوان است، آنان میتوانند بهترین نقش را در مدیریت زندگی و جلوگیری از اشرافی گری ایفا کنند. امام در بخشی از بیاناتشان به این مهم اشاره میکنند: «با زندگانی اشرافی و مصرفی نمیتوان ارزشهای انسانیـاسلامی را حفظ کرد. جوانان ایران و زنان و مردان که در زمان طاغوت با تربیت طاغوتی بار آمده بودند، هرگز نتوانستند با قدرت طاغوتی مقابله کنند» (همان، ج 18: 81). زمانی که ارزشهای مادی در جامعه حاکم باشد و مصرفزدگی در بین مردم به ویژه زنان موج بزند، فضا برای رفتن به قعر چاه مهیا میشود. امام با این امور که فرهنگ و هویت زنان را زیر سؤال میبرد، مقابله میکرد و از این نوع سبک زندگی اینگونه انتقاد میکرد: «وقتی در قشر توده های مردم نگاه میکردی، در بین زن و مرد [در] هر دو طایفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشیدن لباس و دوختن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس میپوشید و در لباس شیکتر بود، ارزشش پیش مردم بیشتر بود و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام میگرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود؛ البته نزد بیشتر زنان، ارزشها همه به امور مادی بود» (همان، ج 17: 184).
امروزه باید زنان هوشیار باشند و اجازه ندهند که از زنان غرب بهعنوان الگوی ایده آل یاد شود. مدرنیزهشدن و تجدد و به دنبال آن خوی اشرافیگرفتن، زنان ما را بهسوی باتلاقی سوق میدهد که فرار از آن به آسانی ممکن نیست.
نبرد تمامعیار فرهنگی، محیط منازعه امروز و فردای زنان ما
با پایانیافتن جنگ جهانی دوم در سال 1945 طولی نکشید که استعمارگران و قدرتهای بین المللی به این نتیجه رسیدند که دیگر از راه و روشهای جنگی و نظامی نمیتوانند به اهداف خود در سایر کشورها دست یابند. در بین تمام نبردهای نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و... آنچه بیش از همه میتوانست به پیشبرد اهداف سلطه گران کمک کند، تغییر فرهنگها و شبیه سازی سایر فرهنگها به فرهنگ برگزیده و منتخب خودشان بود. آنها با ایجاد بحران هویت و تخریب فرهنگی از راههای گوناگون به ویژه با استفاده از ابزارهای فرهنگی نوین سعی در استثمار و بهره کشی از سایر ملتها داشته و دارند. امامخمینی از همان ابتدای مبارزه این خطر را حس کردند و آن را به مردم گوشزد نمودند. ایشان در بخشی از بیاناتشان میفرمایند: «تربیت بد در این مملکت است. فرهنگ ما یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند؛... استعمار است که روزنامه ها را اینطور مبتذل میکند تا فکر جوانهای ما را مسموم کند. استعمار است که برنامه های فرهنگی ما را جوری تنظیم میکند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد. استعمار است که برنامه های رادیو و تلویزیون را جوری تنظیم میکند که مردم اعصابشان ضعیف شود؛ قوّت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند. اینها استعمار است. ما با این مظاهر استعماری مخالفیم» (همان، ج 1: 300). امامخمینی در بخشی از سخنانشان درمورد عمق رخنۀ فرهنگ بیگانه در میان مردم و حتی در روستاها چنین تنبّه میدهند: «فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات و دهات ممالک اسلامی رخنه کرده است، فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بیگانگان و مستعمران درمیآورد و هر روز با نغمۀ تازه با اسامی فریبنده جوانان ما را منحرف میکند» (همان، ج 2: 332).
در این میان و همزمان با انقلاب اسلامی ایران، سخنان گهربار و پرجاذبه، پیامهای آموزنده، مبارزۀ ضداستعماری، اندیشههای استکبارستیزانه آن حکیم فرزانه دارای چنان جاذبه ای بود که روحهای خفته و وجدان های غفلت زدۀ زنان را بیدار میکرد. اندیشههای امام تأمین کنندۀ تشخص و منزلت فکری زن مسلمان در جهان بود. تا پیش از انقلاب برای توصیف و تحلیل پایگاه فرهنگی و اجتماعی زنان از مدلهای غربی صحبت میشد. بسیاری از نظریه پردازان زمانی که میخواستند ازطریق معرفها وضعیت زنان مسلمان را ارزیابی کنند، از شاخصهایی چون وضعیت اشتغال، میزان آزادی، برعهده گیری منصبهای حکومتی، میزان رفاه مادی و... استفاده میکردند، اما انقلاب اسلامی به رهبری امامخمینی و با تمام فرازوفرودهایش توانست الگوی نوین و متعادلی از زن را ارائه دهد. در این الگو زن برپایۀ معیارهای انسانی و اخلاقی سنجیده میشود.
امام الگوی نوین نظام اجتماعی را هم شکل دادند. ایشان بحث توسعۀ جایگاه زنان را برای جمهوری اسلامی در اندیشه و عمل ترسیم کردند. معمار انقلاب اسلامی به زنان حق دخالت و در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را داد، اما بهدلیل شرایط جسمی و روحی زن استفاده از این حقوق را مشروط به حفظ حجاب و پاکدامنی دانسته اند و تأکید کرده اند که: «زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مردها باشند، البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرمودهاست» (همان، ج 18: 403). ایشان با اشراف عمیقی که نسبت به دین مبین اسلام و شرایط جامعه داشتند، توانستند تصویری دقیق و روشن از نقش و کارکرد اجتماعی زنان ارائه دهند. امروزه زنان مسلمان به برکت رهنمودهای آن پیر فرزانه در عرصه هایی روبهرشد هستند که تا پیشازاین مردانه انگاشته میشد.
در جهان کنونی، زن نقشی انکارناپذیر در فرهنگ ملتها دارد و میتوان ادعا کرد که جوامع بشری با نقش سازنده و بیبدیل زنانشان رشد و تعالی مییابند. یکی از عوامل پیروزی انقلاب، شناختی بود که امام نسبت به زنان داشت. ایشان در بخشی از سخنانشان از زنان و جوانان میخواهند که فرهنگ واقعی خود را حفظ کنند و به این مهم اشاره میکنند: «همانطورکه با شجاعت ابرقدرتها را خارج کردید، با شجاعت در فرهنگ خودتان کار کنید و در کارهای خودتان، خودتان عمل کنید و اتکای خودتان را هر روز به خارج کم کنید... یکی از امور دیگری هم که باز من گفتهام این است که ما را جوری بار آورده بودند که یا باید فرنگیمآب باشیم یا هیچ. یک نفر جوان، یک نفر خانم اگر سر تا پایش فرنگی مآب است، این معلوم میشود خیلی عالیمقام است و چنانچه مثل سایر مسلمانهاست، این خیلی عقب افتاده است. عقب افتادگی و جلورفتن را به این میدانستند که فرنگی مآب باشد؛ یعنی فرض کنید فرم لباسش چه طور باشد. فرم کفشش چه طور باشد» (همان، ج 16: 84).
این عبارات خود به تنهایی نشان دهندۀ این است که برای به زانودرآوردن مردم جهان کافی است فرهنگشان را مطابق با سلیقۀ موردنظر تغییر داد. پدیدۀ انقلاب اسلامی 57، در میان تجربههای پیشین، برجستگی بارزی دارد؛ زیرا زنان، فضای بی فرهنگی عصر استبداد را حس کرده و بر اثر آشنایی و تماس با فرهنگ و تمدن، امکان سنجش و گزینش الگوی مناسب رفتاری و شخصیتی را بهدست آورده بودند. گسترۀ حضور زنان مسلمان ایرانی در جریان انقلاب، بدون هیچ دعوت واپس گرایانهای صورت گرفت. درحقیقت موج برآمده از انقلاب چنان خرد و کلان را به خودجوشی برانگیخته بود که متولیانِ سنت و تحجر و تجدد، توان مقابله با آن را از کف داده بودند.
زمانی که انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت، زنان جامعۀ ما دچار تغییر و تحولات اساسی و بنیادین شدند. یکی از این تحولات، تحول فکریـفرهنگی بانوان بود. «امروز ارزش، ارزش انسانی است، ارزش اخلاقی است، ارزش انسانی است. به واسطۀ همین تحول در قشر بانوان، دیگر آنهایی که با آرایش های فاسد و لباسهای فاخر میخواستند فخرفروشی کنند در بین جامعۀ نسوان ما محکوم اند و خجالت زده اند. آن روز، بانوان اسلامی ما خجالت میکشیدند که با لباس اسلامی و لباسی که در آن مراعات شده باشد [ظاهر بشوند] طبقات ضعیف هم اگر این کار را میکردند، خجالت میکشیدند در بین قشرهای فاسد و مرفَّه بروند. امروز امر به عکس است؛ آن اشخاصی که دارای آنطور کارهای فاسد و آرایش فاسد و خودنمایی های مُفْسِد بودند، آنها در بین شما احساس شرم میکنند. این تحول، بالاترین تحول در جامعه است» (همان، ج 14: 197).
در راستای همین تحولات بود که به گفتۀ امام، زنان شیردل و متعهد ابتدا به فرهنگسازی و خودسازی در درون خود روی آوردند و سپس برای نبرد فرهنگی وارد عرصه شدند. امام در این سخنان همچون سخنان پیشین خود، به شاخصۀ پیشتازی و پیشگامی زنان در عرصههای گوناگون اشاره و تصریح میکند: «زنان شیردل و متعهد، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته؛ چنانکه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند. شما شهر و روستایی را نمی یابید جز آنکه در آنها جمعیتهایی فرهنگی و علمی از زنهای متعهد و بانوان اسلامی ارجمند بهوجود آمدهاست. نهضت اسلامی بهبرکت اسلام چنان تحولی در نفوس زن و مرد جامعه به وجود آورده که ره صدساله را یکشبه طی کردهاست و شما ملت شریف دیدید که زنهای محترم متعهد ایران، پیشاپیش مردان به میدان رفته و سد عظیم شاهنشاهی را در هم شکستند» (همان، ج 12: 275). آنچه مسلم است، امروزه همچون گذشته، دشمنان ما در آن سوی مرزها، راههای مختلفی را در آیندۀ دور و نزدیک برای صدمه زدن به ایران اسلامی، مدّنظر قرار میدهند؛ همانگونه که تاکنون نیز چنین کردهاند و این امر لزوم یادآوری و عمل به منویّات امامخمینی (ره) در گسترۀ نبرد فرهنگی را برای دختران و زنان ما دوچندان میکند.
نقش زنان در ترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی
در طول تاریخ، زنان ایران و جهان از موقعیت و شأن مناسبی برخوردار نبودند و اغلب توسط جامعۀ مردسالار مورد توهین و بیمهری واقع میشدند. زمانی که حرکتهایی برای احقاق حقوق زنان در جهان پدید آمد، زورمداران به مقاومت برخاسته و با بهانحرافکشیدن قیامهای مزبور به اسم اعطای آزادی زن او را بیشتر و سخت تر به بند کشیدند. اگر زنان به جایگاه و ارزش واقعی خود پی برده بودند، دیگر راهی برای استثمار و بهره کشی از آنان باقی نمیماند. شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، در توصیف وضعیت زمانه اینچنین مینویسد: «بدبختیهای قدیم غالباً معمول این جهت بود که انسانبودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید از آن است که زنبودنِ زن و موقعیت طبیعی و فطری اش، رسالتش، مرادش، تقاضاهای غریزیاش، استعدادهای ویژه اش به فراموشی سپرده شدهاست.» البته همۀ این نقیصهها بدان علت بود که بشرمدرن میخواست، براساس منافع خودش تصمیم بگیرد و قانون بنویسد و جامعه را مدیریت کند؛ درحالیکه اگر مبنا و مأخذ قانونگذاری، وحی الهی میبود جامعه از خطای افراط وتفریط مصون میماند.
زنان برای ترویج فرهنگ ایرانیـاسلامی باید نخستین قدمها را در خانه هایشان بردارند. امام خانواده را اولین و مهمترین جایگاه فرهنگیـتربیتی بشر و محل بروز و ظهور عواطف انسانی و رکن عمدۀ جامعه به حساب میآورند و از زنان میخواهند که برای حفظ فرهنگ اسلام، تربیت را از محیط خانه هایشان شروع کنند. ایشان میفرمایند: «خانههای شما باید خانۀ تربیت اولاد باشد... تربیت دینی، تهذیب اخلاق. توجه به سرنوشت اینها برعهدۀ پدران. مادران است. مادرها بیشتر مسئول هستند. مادرها اشرف هستند. شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. تأثیر مادر هم در روحیۀ اطفال از تأثیر پدر بیشتر است» (همان، ج 7: 504).
امام برای زنان یک نقش محوری در امر تربیت قائل بودند. زنان هم نیمی از جامعه اند و هم تربیت کنندگان نیم دیگر جامعه. نوع و روش تربیت زنان باعث عزت و تعالی جامعه میشود. در یک جامعۀ اسلامی، این وظیفه هم بر دوش مردان و هم بر دوش زنان است. چه بسا زنان بهدلیل حسِ لطیف مادری بیش از مردان از عهدۀ چنین کاری برآیند. فرازوفرود جوامع انسانی به دست زنان و مادران آن جامعه است. زنان اگر از انجام این مهم به خوبی برآیند، میتوانند نقشی مهم و تأثیرگذار در ایجاد فرهنگ ایرانیـاسلامی ایفا کنند. بانوان ما باید تلاش کنند تا در محیط گرم خانه احیاکنندۀ فرهنگ ایرانیـاسلامی باشند.
غیر از محیط خانه، عرصۀ علم آموزی هم میتواند بستر مناسبی برای احیا و نجات فرهنگِ تحریف یافته باشد. حوزه و دانشگاه نقش اساسی و مهمی در مهندسی فرهنگی برعهده دارند. هم اکنون زنان در حوزهها و دانشگاهها و نهادهای فرهنگی فراتر از نقشهای سنتی، حضوری فعال و سازنده دارند. نهادهای فرهنگی حکومت نیز بهعنوان هماهنگ کنندۀ این دو میتواند زمینه ساز اجرای فرهنگ اصیل ایرانیـاسلامی باشند. بانوان فرهیختۀ ما میبایست با اسلامیکردن دانشگاهها و پویاکردن حوزه ها به رشد فرهنگ کمک کنند.
یکی دیگر از گستره هایی که زنان میتوانند ازطریق آن به ترویج الگوی ایرانیـاسلامی بپردازند، حوزۀ اقتصادی است. رفتارهای اقتصادی، مبتنیبر فرهنگ اند. این که فرهنگ مصرفگرایی یا علاقه به خرید کالای خارجی و لوکس در کشور توسط مردم بهخصوص زنان که مصرف کنندۀ اصلی این نوع کالا هستند، کاهش یابد، بر پویایی اقتصاد و جلوگیری از فرهنگ مصرفگرای غرب تأثیر ویژهای خواهد گذاشت. زنان جامعۀ ما باید دقت داشته باشند که برای حفظ فرهنگ اصیل مان از خرید کالاهای ضدفرهنگی خودداری کنند.
زنان ما بهعنوان مدیران فرهنگی خانه و جامعه میتوانند به پیشبرد اهداف اقتصاد مقاومتی کمک کنند. فرهنگ به اقتصاد جهت میدهد. زنان همراه با مردان یا حتی بهتر از آنها میتوانند در این عرصه فعال باشند. امام در وصیتنامۀ خود به این مهم اشاره کرده و میافزاید: «ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند» (وصیتنامۀ سیاسیـ الهی امامخمینی (ره)، متن: 8 پیشگفتار).
بانوان ما برای ترویج فرهنگ ایرانیـاسلامی باید قبل از هرچیز برای اهداف خود به دنبال الگوهایی مناسب باشند. در طول تاریخ، زنان بسیاری بوده اند که قلههای ترقی را در نوردیده و بهعنوان زنان نمونه و الگو معرفی شده اند. زنانی که با صبر و تلاش، استقلال و خودباوری به همراه توکل بر خداوند توانستند فرهنگ سازی کنند و ازاینطریق نسل خود و جامعۀ خود را نجات دهند. الگویی که امام برای زنان ترسیم کردند برگرفته از ویژگیها و سجایای اخلاقی زنانی چون حضرت زهرا (س)، حضرت خدیجه (س) و حضرت زینب (س) بود. رهبر انقلاب ضمن تأکیدبر الگو قراردادن آن حضرات از زنان جامعه میخواهد که همچون آن بانوان مجاهده و محاکمه داشته باشند. علیه حکومت جور به پا خیزند و مانند آنان زندگی خود را براساس فهم درست، هوشیاری در درک شرایط، زهد و تقوا بنا کنند. امام ضمن اشاره به تحول زنان و الگوپذیری مناسب آنان، از زنان میخواهد که برای حفظ فرهنگ مناسب و درخور زنِ ایرانی، استقلال فکری داشته باشند و در راستای رهنمودهای روشنگرانۀ خود چنین توصیه میکنند: «جامعۀ ما از بانوان زمان محمدرضا و رضاخان برگشتند به یک بانوانی که زینبگونه شدند و تابع فاطمه. آن روز تابع آرایش اروپایی بودند و اینکه باید از اروپا طرح لباس بیاید. امروز تابع مکتب هستند و آنچه اسلام بپسندد مقبول است. این یک تحولی است که بالاترین تحولات در جامعۀ ما است. توجه کنید به اینکه دستهای فاسد و قلمهای فاسد و گفتارهای فاسد شما را به اغفال نکشاند و شما را برنگرداند به حال سابق. این راه را شما ادامه بدهید و تودههای میلیونی مردان ما هم ادامه بدهند و میدهند و توده های میلیونی بانوان ما هم ادامه بدهند و میدهند. هیچ توجه به صحبتها و قلمها و سخنرانیهایی که میشود نکنید، خودتان مستقل فکر کنید، تابع افکار دیگران نباشید» (همان، ج14: 198).
هم اکنون و در پی تهاجم فرهنگی سازمانیافته توسط دشمن و بهدلیل گسترش پدیدۀ تجددطلبی و مدرنیزاسیون، تضادها و تنشهای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی بسیاری وارد جامعۀ ما شدهاست. فکر و فرهنگ اروپایی از دروازههای غرب به کشور اسلامی رخنه کرده و الگوی زنان مسلمان را به الگوی زنان غربی و آب و رنگِ مخصوص آنها تغییر دادهاست. لباس امروز غرب متناسب با جهانبینی و فرهنگ غرب است که سنخیتی با ارزشهای دینی ما ندارد. تجدد و بهدنبال آن مدرنیزاسیون، اسلام و ارزشهای ملی و دینی را عاملی برای عقب ماندگی توصیف میکند و از زنان میخواهد با کنارگذاشتن ارزشهای دینی، موجبات پیشرفت خود را در جامعه فراهم کنند. ازهمینرو میتوان گفت، در جنگ فرهنگی علیه انقلاب اسلامی مهمترین جبهه، نبرد فرهنگی علیه هویت دینیـملی و مسائل مربوط به آن است.
فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی ایران کشوری اسلامی با اکثریت شیعه است و تنها کشوری در جهان است که تلاش میکند تا حکومتی برپایۀ دین و آموزههای اصیل دینی بسازد تا بتواند توفیق جهانیسازی اسلام را به دست آورد؛ بنابراین، طبیعی است که بسیاری از کشورهای سلطه گر برای رسیدن به اهدافشان فرهنگ اصیل ایرانیـاسلامی را نشانه بروند و در این راه از هیچ کوششی برای رسیدن به اهدافشان دریغ نخواهند کرد. این مسئله اهمیت مبارزۀ امروز زنان را در عرصۀ نبرد فرهنگی به روشنی نشان میدهد. منبع: حضور104؛ منیره افشین پور؛ دانشجوی دکتری فقه و مبانی حقوق، پژوهشکدۀ امامخمینی (ره) و انقلاب اسلامی).