مقدمه
معمولاً گفته می شود، انقلابها در شرایطی رخ می دهند که آرمان توده ها در معرض مخاطره قرار گرفته و رژیم حاکم، حاضر و قادر به درک خواستهای مردم نباشد. انقلابها در شرایط تخاصم با وضع موجود رژیم حاکم که پیوستگی آهنینی با وضع موجود جامعه جهانی دارد به پیروزی می رسند و آنگاه مسأله صدور تجارب انقلاب به کشورهای پیرامون و کلّ جامعه جهانی موضوعیت می یابد. انقلاب اسلامی ایران نیز از این قانونمندی کلی پیروی نموده و پس از ساقط کردن رژیم محمدرضا پهلوی، به دلیل مشخصه های عمیق آرمانی آن، موضوع صدور انقلاب به نحو جدی مطرح گردید. در چنین شرایطی اندیشه هایی که سنخیت دور و نزدیکی نسبت به ایدئولوژی انقلاب داشتند به تعابیر خاص خود دست یازیدند. این اندیشه ها در قالب سه دیدگاه اصلی قابل دسته بندی اند:
طرفداران دیدگاه اوّل، ناسیونالیستها بودند. ناسیونالیزم به مفهوم ملیت پرستی در تاریخ ایران سابقه دیرینه ای داشت. لیکن از دوران مشروطیت به بعد جمعی از ناسیونالیستها ظهور کردند که ریشه در قدمت حضور فرهنگ غرب در ایران داشتند. این ناسیونالیستها که غالباً در خدمت حکومت رضاخان بودند پس از شهریور 20 به صورت یک جریان سیاسی مخالف دخالت بیگانگان مطرح و تدریجاً در دوران حاکمیت مصدّق به اوج شکوفایی خود رسیده بودند، در یک موضعگیری انفعالی به این جمع بندی
[[page VII]]گرایش یافتند که بدون توجه به فاکتورهای بین المللی تنها باید درصدد بهبود اوضاع ملی و ارتقاء سطح کیفی دانش و تکنولوژی برآمد و از ایجاد حساسیتهای جهانی جلوگیری نمود. تبلور این اندیشه در شرایط آغازین دهه چهل و همزمان با رشد نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(س) کاملاً مشهود بوده و ضمن تظاهر به اندیشه اسلامی، کانون تحرّک خود را ناسیونالیزم و ملیّت گرایی قرار می دهد. پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل آنکه در قالب یک حزب و یا سازمان منسجم تحقق نیافته بود، فرصت مناسبی برای شکوفایی به این دیدگاه می دهد. تکنوکراتهای میانسال و پیری که طی سه دهه، حرکتهایی انتقادی مبتنی بر قانون اساسی مشروطه علیه رژیم حاکم پهلوی داشتند، میدان را عرصه بارورنمودن اندیشه خود قرار می دهند. شعار بازسازی ملی در قالب هماهنگ با نظام و عرف بین المللی، بدون توجه به شرایط انقلابی اوّلین آمیزۀ این دیدگاه بود. اینان به موازات داغ شدن بحث صدور انقلاب، مخالفت تلویحی خود را با اعلام اولویت بازسازی داخلی مطرح می نمایند. طرفداران این دیدگاه مدعی بودند، تنها باید در قبال ملت ایران احساس مسئولیت نمود و تمام محورهای توسعه و رشد باید صرفاً منافع ملت ایران را در برگیرد و ایرانیت محور اصلی برای چنین رشدی تلقی می شد. این تفکر، نگاهی انفعالی و خنثی نسبت به تحولات جامعه جهانی داشت و تنها نسبت به آن بخش از تحولات جهانی واکنش نشان می داد که به تعهدات بین المللی و مدوّن کشور ارتباط داشت. برخورد ارزشی با نظام جهان از این دیدگاه عملی ناپسند و مطرود تلقی می گردید. کرانه شعارها به این نکته بسنده می شد که باید ایرانی آباد، آزاد و مستقل بسازیم و با تمامی کشورها یک رابطه متقابل و مستمر برقرار نموده و به جمع وضع موجود جهانی بپیوندیم. این گروه معتقد بودند ارزشهای انقلاب تنها در چارچوب مرزهای ملی قابل قبول بوده و نباید نسبت به محیط پیرامون موضعی تعرضی داشته باشد. لذا بطورکلی مخالف صدور انقلاب بوده و آن را عملی خلاف شئونات بین المللی می پنداشتند.
دیدگاه دوم: دسته ای دیگر عناصری ظاهراً انقلابی بودند که مرزهای ملی را ساختۀ دوران سلطه استعمار دانسته و معتقد بودند که جهان اسلام زمانی یک کلّ یکپارچه بوده
[[page VIII]]است که بر اثر تهاجم دو قطب فرهنگ غرب یعنی ناسیونالیزم و استعمار تجزیه شده و به فراخور منافع دول قدرتمند مرزها و پرچمهای ملی شکل گرفته اند و تفاخر نژادی و ملی تقویت شده، ارزشهای فرهنگی اسلام را تحت الشعاع قرار داده اند. طرفداران این دیدگاه به «تئوری توطئه» اعتقاد داشته و هرگونه نابسامانی، عقب ماندگی، تحجّر فرهنگی و مرزبندیها را ناشی از توطئه برنامه ریزی شدۀ دولتهای استعمارگر می دانستند. توجیه قدرتمند، «اسلام مرز نمی شناسد» حربه مناسبی برای این گروه بود که در قالب آن مشروعیت شایان توجهی نیز برای خود تدارک دیده بودند. باقی ماندن در مرزهای ملی و حرکت برای توسعه داخلی را نوعی توطئه و شیوۀ میانه روانه می دانستند که به نظر آنان می توانست در پی تهاجم جامعه جهانی به ارزشهای انقلابی، از بین رفته و الگوی تحقق یافته انقلاب را به شکست بکشاند. تهاجم دائمی و مستمر به ارزشهای وضع موجود و تلاش در جهت نابود ساختن رژیمهای پیرامونی هدف اصلی این دیدگاه بود. استفاده از توانمندیهای نظامی، چریکی و اطلاعاتی و تجهیز تسلیحاتی جنبشهای آزادیبخش و به خطرافکندن پایه های حکومتهای مستبد در کانون توجه این دسته قرار داشت. رشد ملی تنها در قالب ایجاد زنجیره های انقلابی در ملتهای مسلمان و به خطرافکندن منافع جهانی استعمار قابل قبول بود. لذا این دیدگاه بسرعت در برابر دیدگاه اول عرض اندام نمود. در این دیدگاه منافع ملی با منافع آرمانی یکسان فرض شده و اولویت در سیاست خارجی به منافع ایدئولوژیک آن هم از موضع خشن و سرکوبگرانه داده می شود. هر نوع پذیرش قوانین بین المللی مطرود بوده و تمامی سازمانها، مؤسسات و قواعد بین المللی به کلی مطرود تلقی می شود و درگیری دائمی تا نابودی کامل این سیستم ظالمانه و تحقق ارزشهای انقلابی از طریق اعمال زور و قدرت مورد توجه این دسته می باشد.
دیدگاه سوّم: طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که باید تلاش کنیم در داخل، یک امّت نمونه بسازیم و از تمامی ابزارهای انقلابی، قانونی و حتی خشن نظامی برای تحقق این هدف سود جوییم. در رابطه با جامعه جهانی نیز این دیدگاه سیاست مسالمت آمیز توأم با فرصت طلبی را دنبال می کرد و معتقد بود هرجا مصالح و منافع ملی اقتضا نمود و شرایط نیز آماده بود به رژیمهای وابسته و مستبد ضربه وارد نماییم و اگر شرایط مناسب
[[page IX]]نبود به تفاهم با وضع موجود ادامه دهیم. این دیدگاه تلفیقی از دو دیدگاه اول و دوم را دنبال می نمود و طرفداران آن اعتقاد داشتند، مادامی که در داخل موفق به تثبیت اوضاع نشده ایم، نباید در قبال جامعه جهانی موضعی تعرضی داشته باشیم بلکه پس از آنکه توانستیم اوضاع را در داخل بهبود بخشیده و به اهداف خود دست یافتیم، باید تدریجاً وارد یک مخاصمه با جامعه جهانی و محیط پیرامون شویم. در صورتی که منافع ما در نقطه ای به خطر افتاد و مخاصمه و برخورد خشن کارساز نبود اقدام به یک مصالحه بین المللی و تفاهم با کشورهای قدرتمند ضروری است. این دیدگاه تا حدود زیادی در داخل متأثر از اندیشه انقلابی و در جامعه جهانی مدافع تفاهم با سیاست دولتهای قوی بود. در این دیدگاه استفاده از تمام شیوه ها برای دستیابی به اهداف انقلابی مشروع بوده و قابل قبول تلقی می شد.
امام خمینی(س) که سنخیت کاملی با ارزشهای انقلاب اسلامی داشته و بلکه سمبل عینی این ارزشها بودند، «موضع دقیقی» در این زمینه ارائه می نمایند که در متن مفاهیم خود هرسه دیدگاه فوق را بطور نسبی رد می نماید. دیدگاه ناسیونالیستی به دلیل آنکه پایه های غیردینی را وارد ارزشهای اسلامی انقلاب می نماید بطور نسبتاً آشکاری مورد نفی امام(س) قرار می گیرد. چه آنکه «ایران مداری» لزوماً معادل «اسلام مداری» نبوده بلکه به مراتب محدودتر از آن می باشد. از سوی دیگر دیدگاه ناسیونالیستی کاملاً انفعالی بوده و هیچگونه سنخیتی با شرایط انقلابی ندارد و محدود کردن هرگونه تحول و توسعه ای به درون مرزهای ملّی و حرکت پیرامون تحقق آن مبیّن نوعی بی توجهی به جامعه جهانی تلقی می شود. اعلام صریح امام(س) مبنی بر قطعی بودن صدور انقلاب بیانگر طرد صریح و روشن این دیدگاه به حساب می آید. گروه دوّم نیز از آنجایی که استفاده از هر وسیله ممکنی را برای نفی جامعه جهانی مجاز می دانند مطرود امام(س) هستند چه آنکه چنین دیدگاهی با سنتهای مرسوم در دوران استعمار مباینتی نداشته و تهاجم نظامی به کشورهای همجوار و سرنگون کردن قهرآمیز رژیمهای کشورهای اسلامی و جهان سوّمی یادآور بکارگیری شیوه های استثماری است.
اعتقاد به انقلاب زنجیره ای با تجهیز و تقویت گروههای چریکی و پارتیزانی و از
[[page X]]طریق تشویق و ترغیب به بمب گذاری و ترور و نفی مطلق رژیمهای موجود که تعمیق حرکت توده ای را مورد توجه قرار نمی دهد، از سوی امام خمینی(س) شیوۀ غیرممکن و نادرستی به حساب می آید. انهدام مرزهای ملی که در حال حاضر به عنوان یک واقعیت مستحکم در جامعه جهانی مورد پذیرش قرار گرفته و ملتها تن به تأیید مرزهای ملی داده اند یک حرکت خطرناک و نابودکننده تلقی می شود و حضرت امام(س) با تأکید بر اینکه ما به سرزمینهای دیگران چشم طمع نداریم، آمیزه های این تفکر را نفی می نمایند. دیدگاه سوّم نیز بدلیل آنکه نوعی فرصت طلبی را در قاموس خود دارد و از تمهیدات قانونی و غیرقانونی در شرایط مناسب برای تحقق اهداف خود بهره برده و صدور انقلاب را نیز در این چارچوب مورد تأیید و پذیرش قرار می دهد، از سوی امام(س) نفی می شود و از آنجائی که تکیه اصلی این تفکر بر محور بازسازی ملی قرار داشته و تعرض به جامعه جهانی را بطور محدود مورد شناسایی قرار می دهد، نوعی موضعگیری انفعالی به حساب می آید.
امام(س) ضمن طرد و نفی این دیدگاهها و بیان نواقص هریک به فراخور زمان و در قالب سخنرانیها و مکتوبات خود، به معماری یک استراتژی همه جانبه در این راستا همت می گمارد که در تاریخ انقلابات قرن بیستمی بی نظیر است. گرچه انقلابهای قرن بیستم هر یک در قالب اهداف و ارزشهای خود به یکی از سه دیدگاه فوق تن در داده اند لیکن انقلاب اسلامی در این مسیر با همه انقلابها متفاوت است. چه آنکه امام راحل با نفی دیدگاههای فوق، روش و آرمان جدیدی را بنیان می نهد که فراتر از تمامی آنهاست. از دیدگاه امام(س) وفاداری به ارزشهای والای اسلام و عمل به آنها در اولویت قرار دارد و اسلام دین تمامی ابناء بشر است. پس اعتقاد به ارزشهای اسلامی مبیّن نوعی احساس مسئولیت نسبت به جامعه جهانی است. نفی فرهنگها و ارزشهای مادّی که الگوی حکومت در شرق و غرب می باشد و نیز مبارزه با کجرویها، توطئه ها و آگاهی دادن به ملتها در مضار چنین فرهنگهایی، نوعی احساس مسئولیت دائمی در قبال جامعه جهانی است. لذا در این دیدگاه بستن مرزها و اسیر شدن در قیودات لازمی نظیر توسعه و رشد ملی بدون توجه به سرنوشت سایر ملتها نفی می شود و هرگونه رشدی در داخل در گرو
[[page XI]]تلاش برای رشد سایر ملتهاست. ماهیت اصلی این تفکر مبتنی بر نفی ظلم و ظلم پذیری، نفی سلطه و سلطه گری و نفی سکوت و برخورد انفعالی است. از دیدگاه امام(س) تنها در صورتی می توان الگوی مناسبی برای ملتها گردید که آنها حس کنند در قبال مسائل و معضلاتشان احساس مسئولیت انقلابی وجود دارد. بنابراین همان گونه که ملاحظه می شود، مخاطب انقلاب اسلامی، ملتها هستند و هدف آگاهی دادن به آنهاست. در این قالب مفهوم صدور انقلاب با اتخاذ مشی روشنگرانه ای که ملتها خود در تغییر سرنوشت خویش اقدام نمایند، کاملاً عجین گردیده است و حرکتهای نظامی گرایانه که مستلزم اخذ تصمیم و اقدام به جای ملتها باشد به کلی نفی می شود. در این مسیر ارتباط دیپلماتیک با حکومتها نیز وجود دارد چه آنکه دعوت به فرهنگ انقلابی به آنان نیز قابل تسرّی است.
در این دیدگاه ضمن آنکه صدور انقلاب یک وظیفه حتمی و انقلابی به شمار می آید، ولی چنین روندی در صورتی موفق خواهد شد که بتواند در داخل نیز یک الگوی موفق تدارک دیده و به عنوان امت شاهد و نمونه تلقی شود. لذا در یک جمع بندی کلی صدور انقلاب از دیدگاه امام(س) به مفهوم تأکید بر تحقق ارزشها در داخل و اهتمام جدی به ارائه و اشاعه ارزشها و آرمانهای انقلاب در خارج می باشد.
شاید، بهتر آن باشد که به جای هرگونه کوشش انتزاعی در این زمینه، به اصل آراء حضرت امام مراجعه نماییم و معنی و پیام امام را از خلال کلمات و جملات خود آن حضرت جستجو کنیم. آنچه در این مجموعه گرد آمده است قطعات و عباراتی است که آن حضرت در مقاطع و مقامهای مختلف در حول و حوش موضوع صدور انقلاب عرضه داشته اند و از آنجا که در بسیاری از موارد، پیام اصلی در باب موضوع دیگری بوده است و امام به نحوی جانبی به صدور انقلاب اشاره داشته اند، همۀ قطعات منتخب از صراحت و ارتباط همه جانبه بهره مند نیستند. با وجود این، نشان می دهند امام از همان مراحل اوج گیری نهضت در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تا آخرین مراحل حیات، به مسأله صدور انقلاب عنایتی ویژه داشتند.
توجه به فصل بندی این مجموعه که توسط تنظیم کنندگان صورت گرفته است مبین آن
[[page XII]]است که حضرت امام مسأله صدور انقلاب را در درجه اول به عنوان خصلت ذاتی یا اجتناب ناپذیر انقلاب اسلامی معرفی می نمایند. چرا که به لحاظ اسلامی بودن انقلاب و حضور میلیونها مسلمان در اقصی نقاط گیتی که عزت و عظمت اسلام را همچون گمشده ای محبوب جستجو می کنند، اشاعه پیام رهایی بخش و عزت آفرین انقلاب اسلامی لزوماً موکول به اخذ تصمیم از جانب منادیان یا اجازه نشر از جانب مخالفان نیست. علاوه بر این، اصل کلی پیوستگی امور انسانی و اجتماعی مانع از آن است که رخداد و حادثه ای به عظمت انقلاب اسلامی ایران در عصری که وسایل و لوازم ارتباطی به چنان سطحی از پیشرفت رسیده اند که خبر و پیامهای کلی این قبیل رخدادها به سرعت منتشر می شود، دیگر انسانها و جوامع را تحت تأثیر قرار ندهد. بویژه اگر این انقلاب بر علیه درد و رنج مشترک انسانها ندا داده باشد، این تأثیر و تأثر اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اما حضرت امام به صدور انقلاب در همین حد بسنده نمی کنند. برای ایشان، صدور انقلاب هم یک تکلیف است که در راستای همان احساسی است که برای حاکمیت اسلام و احکام تعالی بخش آن در داخل کشور ایران مسلمین را مکلّف به آن می دانستند، حاکمیت اسلام در سایر بلاد اسلامی و پاسخگویی به ندای مظلومیت سایر مسلمانان و مستضعفان جهان را نیز وظیفه خود و دیگر پیروان اسلام ناب می دانستند و هم اینکه صدور انقلاب را به عنوان یک تاکتیک تهاجمی علیه دشمنان انقلاب برای دورکردن خطر آنان و به نوعی صیانت از انقلاب ضروری می دانستند و عزم راسخ خود و دیگر مسئولان نظام را در این زمینه با صراحت اعلام می داشتند. در فصل بعد به مواردی اشاره شده است که حضرت امام، انقلاب اسلامی را الگوی ارزشهای مطلوب مردم تحت ستم می دانستند و معتقد بودند انقلاب اسلامی از آن جهت که معرف آرمانهای مردم محروم و مسلمانان مظلوم است، موردپذیرش آنان است.
در فصل چهارم ضمن توضیح دربارۀ معنی صدور انقلاب، به ردّ شبهات و شایعاتی که از طرف دشمنان طرح شده است پرداخته می شود و تصریح می شود که منظور از صدور انقلاب به هیچ وجه هجوم نظامی و لشکرکشی به دیگر کشورهای مسلمان نیست.
[[page XIII]] فصل پنجم به عوامل، شرایط و شیوه های صدور انقلاب اشاره دارد که خود متضمن اشاراتی تلویحی به معنی صدور انقلاب نیز خواهد بود. در فصل ششم و هفتم به معرفی موضع دوستان و دشمنان در قبال اندیشه صدور انقلاب پرداخته می شود و بالاخره در فصل هشتم تصریح می شود که آنچه از صدور انقلاب مورد نظر بود، نه یک آرمان و آرزوی دست نیافتنی که امری عملی و تحقق پذیر است و علیرغم خواست و تلاش گسترده استکبار جهانی و عوامل سرسپرده آنها، علائم و شواهد بسیاری دال بر صدور انقلاب اسلامی و پذیرش پیام و راه و رسم آن از سوی مسلمانان تحت ستم ظاهر شده است که به موارد آن اشاره می شود.
از آنجا که این نحوه تنظیم مباحث، امری است که به تشخیص گردآورندگان آن صورت گرفته و خود حضرت امام به هنگام طرح موضوعات مورد نظر، چنین تقسیماتی را مد نظر نداشته اند، بعض عبارات و قطعات دقیقاً از این قالب تبعیت نمی کند و در پاره ای موارد، یک قطعه مضمونی فراتر از فصل بندی موجود داشته است که به منظور پرهیز از تکرار، قطعه موردنظر در یک فصل آمده و در فصول دیگر به آن ارجاع داده شده است. داخل هر فصل، قطعات منتخب صرفاً براساس توالی زمانی صدور آنها از قلم یا زبان حضرت امام مرتب شده است.
عناوین هر یک از قطعات نیز از خود حضرت امام نیست بلکه تنظیم کنندگان با توجه به پیام و محتوای عبارات، و بعضاً با بکارگیری الفاظ متن، نسبت به انتخاب آنها اقدام نموده اند. امید است این مجموعه بتواند روشنگر راه کسانی باشد که در سرتاسر جهان اسلام، حقیقت اسلام ناب را طالبند و مشتاق آنند تا فارغ از پیرایه ها و تحریفهای رسانه ها و بلندگوهای تبلیغاتی دشمن، یا توجیهات و تأویلهای مصلحت اندیشانه مرعوبان، پیام انقلاب اسلامی را از زبان رهبر و بنیانگذار عظیم الشأن آن دریافت کنند.
معاونت پژوهشی
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
[[page XIV]]