بخش دوم: تاریخ انبیاء

روش دعوت

کد : 173643 | تاریخ : 13/07/1393

‏ ‏

‏ ‏

روش دعوت

‏ ‏

‏     ‏‏آنان که به مسند ارشاد خلق نشسته اند و خود را راهنمای طریق سعادت معرفی‏‎ ‎‏می کنند باید با این صفت شریف ‏‏[‏‏تواضع‏‏]‏‏ خلق را دعوت کنند و سیره انبیا و اولیا علیهم‏‎ ‎‏السلام، را مدنظر داشته باشند که با آن همه مقامات چطور سلوک با خلق خدا می کردند‏‎ ‎‏و دلهای آنها را با چه اخلاق کریمه نرم و خاضع می کردند.(47)‏

*  *  *

‏ ‏

‏     انبیا ـ علیهم السلام ـ برای دعوت و قیام بر ضد طاغوت از صفر شروع می کردند، و‏‎ ‎‏دعوتهای بزرگ آنها از واحد واحد شروع می شد تا گروه گروه جمع می شدند.(48)‏

20 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏     ‏‏همانطوری که شیوۀ ائمۀ ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمتگزار‏‎ ‎‏مردم می دیدند و با حسن معاشرت و با رفتار انسانی، با رفتار الهی رفتار می کردند و کارهایی را‏‎ ‎‏که باید انجام بدهند، با همین حسن رفتار انجام می دهند و شما هم بندگان همان خدا و امت‏‎ ‎‏همان پیغمبر و شیعۀ همان امیرالمؤمنین هستید و شیوه های شما باید به همانطور باشد.‏‏(49)‏

13 / 8 / 61 

*  *  *


‎[[page 23]]‎‏     انبیا هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن‏‎ ‎‏استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم، و علاوه بر‏‎ ‎‏آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطۀ استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیا این دو شغل‏‎ ‎‏را داشته اند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش‏‎ ‎‏خارج کنند ـ که شیطان بزرگ است ـ و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛‏‎ ‎‏این و شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه‏‎ ‎‏می کند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، می بیند که اینها همین دو سمت‏‎ ‎‏را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر در‏‎ ‎‏تعلیمات حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر‏‎ ‎‏کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، والاّ شیوۀ او هم همان شیوۀ حضرت موسی است و‏‎ ‎‏همۀ انبیا. و بالاترین آنها که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است این دو شیوه را‏‎ ‎‏به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله می بینیم. قرآن دعوت به معنویات‏‎ ‎‏تا حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او ‏‏[‏‏کرده‏‏]‏‏ و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و‏‎ ‎‏سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم‏‎ ‎‏عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت‏‎ ‎‏می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ عدل‏‎ ‎‏کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا‏‎ ‎‏داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا‏‎ ‎‏می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات‏‎ ‎‏آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات‏‎ ‎‏معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید‏‎ ‎‏اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر‏‎ ‎‏تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم‏‎ ‎‏فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر‏‎ ‎‏لایق است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو‏
‎[[page 24]]‎‏امر را تقویت کنیم.(50)‏

21 / 4 / 62 

*  *  *

‏ ‏

‏     حضرت امیر که در بسیاری از جاها از خودش تعریف می کند که من اعتنای به دنیا‏‎ ‎‏ندارم، او مأمور است این را بگوید، بهش هم سخت است این. انبیای دیگر هم که از‏‎ ‎‏خودشان یک چیزی صحبت می کردند برای اینکه این راه هدایت بوده است، نه برای‏‎ ‎‏اینکه برای خودشان بوده؛ راه هدایت به عالم غیب بوده.(51)‏

23 / 12 / 65 

*  *  *

‎ ‎

‎[[page 25]]‎

انتهای پیام /*