روش دعوت
آنان که به مسند ارشاد خلق نشسته اند و خود را راهنمای طریق سعادت معرفی می کنند باید با این صفت شریف [تواضع] خلق را دعوت کنند و سیره انبیا و اولیا علیهم السلام، را مدنظر داشته باشند که با آن همه مقامات چطور سلوک با خلق خدا می کردند و دلهای آنها را با چه اخلاق کریمه نرم و خاضع می کردند.(47)
* * *
انبیا ـ علیهم السلام ـ برای دعوت و قیام بر ضد طاغوت از صفر شروع می کردند، و دعوتهای بزرگ آنها از واحد واحد شروع می شد تا گروه گروه جمع می شدند.(48)
20 / 6 / 58
* * *
همانطوری که شیوۀ ائمۀ ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمتگزار مردم می دیدند و با حسن معاشرت و با رفتار انسانی، با رفتار الهی رفتار می کردند و کارهایی را که باید انجام بدهند، با همین حسن رفتار انجام می دهند و شما هم بندگان همان خدا و امت همان پیغمبر و شیعۀ همان امیرالمؤمنین هستید و شیوه های شما باید به همانطور باشد.(49)
13 / 8 / 61
* * *
[[page 23]] انبیا هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطۀ استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیا این دو شغل را داشته اند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند ـ که شیطان بزرگ است ـ و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛ این و شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه می کند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، می بیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچاره ها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، والاّ شیوۀ او هم همان شیوۀ حضرت موسی است و همۀ انبیا. و بالاترین آنها که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله می بینیم. قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو
[[page 24]]امر را تقویت کنیم.(50)
21 / 4 / 62
* * *
حضرت امیر که در بسیاری از جاها از خودش تعریف می کند که من اعتنای به دنیا ندارم، او مأمور است این را بگوید، بهش هم سخت است این. انبیای دیگر هم که از خودشان یک چیزی صحبت می کردند برای اینکه این راه هدایت بوده است، نه برای اینکه برای خودشان بوده؛ راه هدایت به عالم غیب بوده.(51)
23 / 12 / 65
* * *
[[page 25]]