اذا جاء نصراللّه‏ والفتح...

اکنون فرجام کار رژیم شاهنشاهی در ایران و پایان دادن به دخالت‏ های امریکا در کشور و تولد نظام مقدس اسلامی فرا رسیده است.

کد : 42487 | تاریخ : 21/11/1397

آخرین روزهای دوران طولانی و خوش امریکایی ها در ایران در حال سپری شدن است. روز قبل ـ 19 بهمن ـ نخست وزیر دولت موقت انقلاب، برنامۀ دولت خود را طی یک سخنرانی مبسوط در دانشگاه تهران اعلام کرد و رئوس آن را بدین شرح برشمرد: احراز و انتقال قدرت، ارائه و اثبات حقانیت نظام (رفراندم)، احیاء و اداره و اصلاح مملکت، انتخابات مجلس مؤسسان و ارجاع به آراء عمومی برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید، انتخابات مجلس شورای ملی و کناره گیری پس از سپردن کارها به رئیس جمهور و دولت رسمی آینده.

در همین روز، تظاهرات نمایشی و مضحکی برای بختیار به عنوان «طرفداری از قانون اساسی» در میدان امجدیه تهران برگزار شد و مطبوعات حداکثر شرکت کنندگان را 30 هزار نفر گزارش کردند. این آخرین پرده نمایش امریکا بود که به امید تکرار 28 مرداد 32 می بایست مقدمه کودتای قریب الوقوعی باشد که به لطف الهی هرگز به اجرا در نیامد.

روز بیستم بهمن، یک روز پیش از آنکه آخرین یورش انقلاب آغاز شود و در ظرف چند ساعت بساط 2500 سال ستم پادشاهان را از ایران برچیند، امام خمینی در بیاناتی خطاب به اعضای شورای هماهنگی اعتصابها ضمن تأکید بر اهمیت نقش اعتصاب ها در پیشبرد انقلاب، با اطمینان دادن به مردم از پیروزی قریب الوقوع، از آنان خواست که تا آخرین مرحله پیروزی نخستین یعنی اخراج بیگانگان از کشور استواری نشان دهند و سپس خود را برای مهمترین اقدامات بعدی انقلاب که سازندگی کشور است آماده کنند. امام در قسمتی از سخنان خویش فرمود: «کوشش کنید اجانب را بیرون کنید. این قدم اول است. قدم دوم، قدم سازندگی است، مهمتر از قدم اول است.» ( صحیفه امام؛ ج 6، ص 116)

ساعاتی چند پس از ایراد این سخنان، «انفجار نور» روی داد و انقلاب پیروزمند ایران کشور را رهایی بخشید و در این سرزمین روزی نو با «طلوع فجر پیروزی انقلاب اسلامی» آغاز گشت.

وزیر خارجۀ وقت نیرومندترین قدرت تسلیحاتی جهان نیز خاطرۀ تلخ خود را از این شکست سنگین چنین یاد می کند: «سولیوان گزارش داد که تهران در هرج و مرج فرو رفته و گروه های مسلح از عناصر دست راستی و دست چپی (!) در خیابانها ظاهر شده با نیروهای دولتی درگیر می شوند. روز نهم فوریه سرانجام بحران خطرناکی که از آن بیم داشتیم پیش آمد و افراد نیروی هوایی در قرارگاه های خود در اطراف تهران بر افسران شوریده، به نیروهای طرفدار آیت الله خمینی پیوستند. نیروهای گارد شاهنشاهی که وفادارترین افراد رژیم در نیروهای مسلح بودند به مقابله با آنها اعزام شدند ... بعضی از افراد گارد هم به شورشیان پیوستند و زد و خورد در تمام شهر گسترش یافت. روز یازدهم فوریه نیروهای ارتش دچار تجزیه و پراکندگی شدند، فرماندهان نظامی برای جلوگیری از تلاشی کامل ارتش، نیروهای نظامی را به پادگانها فرا خواندند. بختیار بر کنار و متواری شد. روز بعد مرکز فرماندهی نیروهای مسلح که اعضای هیئت مستشاران نظامی امریکا هم در آن بودند مورد حملۀ گروه های مسلح قرار گرفت. در حالی که سولیوان و همکاران او برای نجات امریکاییان از این مخمصه تلاش م کردند دیوید نیوسام معاون وزارت خارجه از «اطاق وضعیت» کاخ سفید به سولیوان تلفن کرد و از او پرسید آیا امکان دست زدن به کودتای فوری وجود دارد؟ سولیوان که تحت فشار شدید برای نجات جان امریکاییها از مخمصه بود، جواب زننده و رنگینی به این سؤال داد که قابل چاپ نیست». (توطئه در تهران، ص 48 و 49 به نقل از کتاب انتخاب های دشوار، نوشتۀ سایروس ونس)

«ساعات حکومت نظامی و منع عبور و مرور از 12 شب به 5 / 4 بعد از ظهر افزایش یافت.» (اطلاعیه فرماندار نظامی تهران) «اعلامیۀ امروز حکومت نظامی، خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند. برادران و خواهران عزیزم! هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی حق پیروز است.» (بیانیه امام خمینی) (صحیفه امام؛ ج 6، ص 122)

اکنون فرجام کار رژیم شاهنشاهی در ایران و پایان دادن به دخالت های امریکا در کشور و تولد نظام مقدس اسلامی فرا رسیده است. در ساعت 45 / 3 بعد از ظهر روز 21 بهمن 1357 برنامه های عادی رادیو تهران ناگهان قطع می شود و اطلاعیه شمارۀ 40 فرماندار نظامی تهران خوانده می شود که اعلام داشت ساعات منع عبور و مرور تغییر یافته است و از 5 / 4 بعد از ظهر آغاز شده و تا 5 بامداد ادامه می یابد یعنی 5 / 7 ساعت طولانی تر از ساعات اعلام شدۀ قبلی و از مردم می خواهد که به سرعت به منازل خود باز گردند. اعلامیه از واقعه ای شوم خبر می داد. دقایقی چند پس از آن اطلاعیۀ امام در سراسر تهران پخش می شود و فرمان می دهد که مردم به دستور فرماندار نظامی اعتنا نکنند و از دشمنان کمترین هراسی به خود راه ندهند. فرمان قاطع رهبر انقلاب ـ که خود بعدها فرمود برق الهامی، آن را بر دل وی افکند ـ از وقوع حادثه ای مانع می گردد که اگر روی می داد سرانجامی سخت ناگوار برای انقلاب در پی داشت.

با حوادثی که از شامگاه دیروز ـ 20 بهمن ـ در پایگاه نیروی هوایی در حال روی دادن است رویارویی انقلاب و استبداد به نقطه اوج خود رسیده است. مردم ایران بیش از یکسال است که آرامش زندگانی زیر سایۀ سرنیزه را بر هم زده اند و با همۀ نیروی خویش به دفاع از حیثیت و استقلال و شرف اسلامی و ملی خویش برخاسته اند. زمان تحقق وعده های الهی فرا رسیده است. گزارش این حماسه بزرگ را به نقل از خبرنگارانی که در صحنه های حادثه حضور داشته اند و دیگر شاهدان عینی و اسناد و مدارک موجود به اختصار پی می گیریم: از روز گذشته مردم به دفاع از پرسنل شجاع نیروی هوایی که به انقلاب پیوسته اند در برابر لشکریان گارد شاهنشاهی که برای سرکوب آنها اعزام شده اند برخاسته اند.

درگیری لشکر گارد که موفق به سرکوبی همافران و مردم نشده ادامه دارد. در این گیرودار مقادیری سلاح و خودرو نظامی و حتی چند دستگاه تانک و نفربر به تصرف نیروهای انقلاب در آمده است. مردم چندین پایگاه انتظامی و مرکز دولتی را به تصرف در آورده اند. دستور اعزام نیروهای کمکی برای پشتیبانی از عملیات سرکوب گرانۀ لشکر گارد از سوی رئیس ستاد ارتش و نخست وزیر شاه (بختیار) صادر شده است. روزنامه ها خبر از حرکت ستون های نظامی از شهرهای دیگر به سوی تهران می دهند. پژواک بلند قیام مردم پایتخت، مردم شهرستان ها را نیز به جوش و خروش واداشته است. طوفان ارادۀ هزاران تن جوان انقلابی در خیابان های پایتخت امکان کمک رسانی را از رژیم سلب کرده و ستون های اعزامی در مبادی حرکت خویش متوقف شده و یا تار و مار می شوند.

طرح عملیات نهایی و کودتای نظامی از قبل تهیه شده بود. حتی نام و نشانی صدها تن از رهبران سیاسی و مذهبی مخالف رژیم که می بایست همزمان با شروع عملیات دستگیر شوند نیز فهرست گردیده بود.

در روز 21 بهمن اوضاع چنان نامنتظره تغییر یافت که بختیار و فرماندهان ارتش ناگزیر گردیدند دستور آغاز عملیات را صادر نمایند. ژنرال گاست، جانشین ژنرال هایزر، نقش هماهنگی دهنده میان مستشاران نظامی امریکا با کودتاچیان را در محل ستاد ارتش برعهده داشت. نخستین اقدام خالی کردن خیابان ها از مردم و سرکوب شورش در پایگاه نیروی هوایی بود. بختیار بی درنگ و نسنجیده دستور تشکیل جلسه شورای امنیت را در ساعت 6 بعدازظهر 21 بهمن به کلیه اعضاء و فرماندهان ارتش ابلاغ کرد، و همزمان دستور داد اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران مبنی بر افزایش ساعت منع عبور و مرور از رادیو پخش شود. دقایقی پس از پخش اعلامیه حکومت نظامی به مردم خبر رسید که امام خمینی فرمان داده است که به اطلاعیه فرماندار نظامی اعتنا نکنند و برای خنثی کردن توطئه دشمنان انقلاب در خیابان ها بمانند. مردم که فرامین امام را به عنوان تکلیف شرعی از دل و جان پذیرا بودند، هنوز از قاطعیت صدور این فرمان اطمینان نیافته بودند که چند دقیقه بعد از پخش این خبر، خودروهای اعزامی از مقر حضرت امام سر رسیدند و از بلندگو بیانیه امام را که صحت خبر را تأیید می کرد برای مردم خواندند. از بلندگوهای مساجد نیز بیانیه امام پیاپی قرائت می گردید. با اطمینان یافتن از فرمان امام، صدها هزار تن از زن و مرد و کودک و بزرگ از خانه های خود بیرون ریختند و به جمعیتی که در خیابان ها بودند پیوستند. ساعاتی نگذشت که سراسر خیابان های اصلی و گلوگاه ها و مناطق مهم شهر با هزاران کیسه شن و دیگر وسایل سنگربندی شد. جنب و جوش زنان و دختران در کار سنگربندی کردن خیابان ها و یاری رساندن به برادرانشان به راستی چشمگیر است. محورهای عبور ستون های اعزامی ارتش از شهرستانها در جاده ها و مدخل شهرها مسدود گردیده است. تهران به واپسین مرحلۀ حماسۀ پرشور انقلاب نزدیک شده است و شهرهای سراسر ایران نیز با او همراهند. کلانتری ها، پاسگاه های پلیس و مراکز نظامی و دولتی یکی پس از دیگری سقوط کرده اند. امواج نیروهای انسانی که هیچ مانعی تاب مقاومت در برابر آنها را ندارد، دژهای برافراشتۀ طاغوت را در پی هم فرو می کوبند. و در این میان حضور جوانان مسلح به سلاح های به غنیمت گرفته شده در حوادث صبح و شب آن روز و سلاح هایی که از مساجد تحویل گرفته اند به مردم روحیه می دهد و نیروی شان را چند برابر می سازد. فرماندهان مراکز نظامی و غیرنظامی رژیم در برابر اینان فوراً یا پس از مقاومتی لرزان و بیم زده عقب می نشینند.

همزمان با این حوادث، جلسه شورای امنیت ملی به ریاست بختیار برگزار شده و هماهنگیهای لازم برای سرکوبی قیام به عمل آمده بود. رئیس ستاد ارتش شاه با تماس های تلفنی و بخشنامه های ستاد، شتابزده دستور اعزام نیروهای کمکی را صادر می کرد اما پاسخ ها همه نومیدکننده و حاکی از ناتوانی سرکوبگران در انجام مأموریت خویش بود. 

مقر فرماندهان ارشد یگان های پلیس شهربانی و ارتش و پایگاه های مهم نظامی تهران در محاصرۀ نیروهای انقلاب قرار داشت. ساعاتی بعد ستاد ارتش شاه و نخست وزیری نیز به محاصرۀ کامل در آمد. زد و خوردها همچنان ادامه داشت و پیوستن گروه گروه نظامیان که تا آن لحظه در تردید به سر می بردند، به صفوف مردم در سقوط سریع مراکز نظامی و کاهش تلفات نقش عمده داشت.

در چنین شرایطی که دیگر هیچگونه امیدی برای امریکا و رژیم باقی نمانده بود و خبر پیروزی انقلاب و فروپاشی رژیم شاه به تمام جهان مخابره شده بود، در ساعت 10 روز 22 بهمن فرماندهان ارتش شاه به منظور حفظ جان خویش پس از تشکیل جلسه ای فوق العاده بی طرفی ارتش را اعلام کردند. رادیو که قبلاً بخش هایی از آن به دست نیروهای انقلاب افتاده بود خبر بی طرفی ارتش را که آخرین سخن باقی ماندگان رژیم بود، پخش کرد و به محض پخش اطلاعیه ارتش، نظامیان مستقر در ساختمان رادیو از ساختمان خارج شده و به مردم پیوستند، و چند تنی نیز پا به فرار نهادند.

رادیو طی اطلاعیه ای از کارکنان خود که 99 روز در حال اعتصاب بودند خواست برای پخش اخبار حماسه بزرگ مردمشان به سر کار خود بازگردند. در ساعت 45 / 17 روز 22 بهمن رادیو چنین اعلام کرد: «توجه بفرمائید! توجه بفرمائید! این رادیو تهران، صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است.» با پخش این جملات و قرائت اعلامیه های امام که پس از آن صورت گرفت، ایران از شوق به گریه در افتاد و در سراسر ایران صدای تکبیر بلند گردید.

بعدازظهر روز 22 بهمن آخرین سنگر اصلی مقاومت رژیم، یعنی محل لشکر گارد نیز با تسلیم سربازان و پیوستن بسیاری از آنها به مردم، در هم فرو ریخت. و بدین ترتیب در زمانی که استبداد با تانکها و زره پوش ها و مسلسلها می خواست اوضاع را به نفع خود دگرگون سازد، یک الهام الهی که در پیام کوتاه امام خمینی تجلی یافت ورق را به نفع انقلاب برگرداند و ساعاتی بعد صبح پیروزی دمید و طومار 2500 ساله ستمشاهی ایران در هم پیچید.

 منبع: کوثر، ج 3، ص 321 – 335 (با تلخیص) 

انتهای پیام /*