بخش دوم: تاریخ انبیاء

مقام موسی (ع)

کد : 173660 | تاریخ : 24/06/1393

مقام موسی(ع)

‏ ‏

‏     ‏‏حضرت موسی کلیم با مقام بزرگ نبوّت قناعت به آن مقام نکرد و به مقام شامخ علم‏‎ ‎‏خود وقوف نفرمود؛ به مجرّد آن که شخص کاملی را مثل خضر ملاقات کرد با آن تواضع‏‎ ‎‏و خضوع گفت: «هَلْ اَتَّبِعُکَ عَلیٰ اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً»‏‎[1]‎‏ و ملازم خدمت او شد تا‏‎ ‎‏علومی که باید استفاده کند فرا گرفت.(149)‏

*  *  *


‎[[page 61]]‎‏     فرعون که طغیانش به جایی رسید که «اَنَارَبُّکُم الأعْلیٰ»‏‎[2]‎‏ گفت، و علوّ و فسادش به‏‎ ‎‏پایه ای قرار گرفت که «یُذَبِّحُ اَبْنائَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِسائَهُم‏‎[3]‎‏ درباره او نازل شد، و به مجرد‏‎ ‎‏خوابی که دید و کَهَنه و سَحَره به او خبر دادند که موسی بن عمران، علیه السلام، خواهد‏‎ ‎‏طلوع کرد زنها را از مردها جدا کرد و بچه های بیگناه را ذبح نمود و آن همه فساد کرد،‏‎ ‎‏خداوند رحمن به رحمت رحیمیّۀ خود در جمیع زمین نظر فرمود و متواضعترین و‏‎ ‎‏کاملترین نوع بشر، یعنی نبیّ عظیم الشّأن و رسول عالی مقام مکرّمی مثل موسی بن‏‎ ‎‏عمران علی نبیّنا و آله و علیه السلام، را انتخاب فرمود و با دست تربیت خود تعلیم و‏‎ ‎‏تربیت کرد او را؛ چنانچه فرماید: «وَلَمّاٰ بَلَغَ اَشُدَّهُ واسْتویٰ آتَیْناٰهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذٰلِکَ‏‎ ‎‏نَجْزی الْمُحْسِنین.‏‎[4]‎‏ و پشت او را قوی فرمود به برادر بزرگواری مثل هارون، علیه السلام،‏‎ ‎‏و این دو بزرگوار را، که گل سرسبد عالم انسانیت بودند، خدای تعالی انتخاب فرمود؛‏‎ ‎‏چنانچه فرماید: «وَاَنااخْتَرْتُکْ».‏‎[5]‎‏ و فرماید: «وَلِتُصْنَعَ علی عیْنی.‏‎[6]‎‏ و فرماید:‏‎ ‎‏«وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسی اِذْهَبْ اَنْتَ و اَخوُکَ بِآیاتی وَ لا تَنِیافی ذِکْری.‏‎[7]‎‏ و دیگر آیات شریفه‏‎ ‎‏که در این موضوع وارد شده که از حوصلۀ بیان خارج است و قلب عارف را از آن نصیبی‏‎ ‎‏است که گفتنی نیست؛ خصوصاً از این دو کلمۀ شریفۀ وَلَتُصْنَعَ عَلیٰ عَیْنی و اصْطَنَعْتُکَ‏‎ ‎‏لِنَفْسی. تو نیز اگر چشم دل باز کنی، یک نغمۀ روحانی لطیفی می شنوی که جمیع مسامع‏‎ ‎‏قلبت و شراشر وجودت از سرّ توحید پر شود.‏

‏     بالجمله، با همۀ تشریفات خدای تعالی این همه تهیّه را دید و موسی کلیم را ورزید به‏‎ ‎‏ورزشهای روحانی؛ چنانچه فرماید: «وَفَتَنّاکَ فُتُوناً‏‎[8]‎‏» و سالها در خدمت شعیب، پیرمرد‏‎ ‎‏راه هدایت و ورزیدۀ عالم انسانیت، او را فرستاد؛ چنانچه فرماید: «فَلَبِثْتَ سِنینَ فی اَهْل‏
‎[[page 62]]‎‏مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلی قَدَرٍ یا موسی‏‎[9]‎‏». و پس از آن، برای اختبار و افتتان بالاتری، او را در‏‎ ‎‏بیابان در طریق شام فرستاد، و راه او را گم کرد، و باران بر او فرو ریخت، و تاریکی را بر او‏‎ ‎‏چیره فرمود، و درد زاییدن را بر زنش عارض فرمود؛ و چون جمیع درهای طبیعت به‏‎ ‎‏روی او بسته شد و قلب شریفش از کثرات منضجر شد و به جبلّت فطرت صافیه منقطع‏‎ ‎‏به حق شد و سفر روحانی الهی در این بیابان ظلمانی بی پایان به آخر رسید، «آنَسَ مِنْ‏‎ ‎‏جانِبِ الطُّور ناراً الی أن قال: فَلَمّا اَتٰیهٰا نُودِیَ مِنْ شاطئ الوادِیِ اْلاَیْمَن فِی البُقْعَةِ اْلمُبارَکَةِ‏‎ ‎‏مِنَ الشَّجَرَةِ اَنْ یا مُوسیٰ اِنّی اَنَاالله رَبُّ الْعالمین‏‎[10]‎‏». پس از این همه امتحانات و تربیتهای‏‎ ‎‏روحانی، برای چه خدای تعالی او را تهیه کرد؟ برای دعوت و هدایت و ارشاد و نجات‏‎ ‎‏دادن یک نفر بندۀ طاغی یاغی که کوس «اَنَا رَبُّکُمْ الاَعْلیٰ» می کوفت، و آن همه فساد در‏‎ ‎‏ارض می کرد. ممکن بود خدای تعالی او را به صاعقۀ غضب بسوزاند، ولی رحمت‏‎ ‎‏رحیمیّه برای او دو پیغمبر بزرگ می فرستد، و در عین حال سفارش او را می فرماید که با‏‎ ‎‏او با کلام نرم لیّن گفتگو کنید؛ باشد که به یاد خدا افتد و از کردار خود و عاقبت امر‏‎ ‎‏بترسد. این دستور امر به معروف و نهی از منکر است. این کیفیت ارشاد مثل فرعون‏‎ ‎‏طاغوت است. اکنون تو نیز که می خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی و خلق خدا‏‎ ‎‏را ارشاد کنی، از این آیات شریفۀ الهیّه، که برای تذکّر و تعلّم فرو فرستاده شده، متذکّر‏‎ ‎‏شو و تعلم گیر، با قلب پر از محبّت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها‏‎ ‎‏را از صمیم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانی و رحیمی یافتی، به امر و نهی و‏‎ ‎‏ارشاد قیام کن تا دلهای سخت را برق عاطفۀ قلبت نرم کند و آهن قلوبِ به موعظت‏‎ ‎‏آمیخته با آتش محبتت لیّن گردد.‏

‏     و این وادی غیر از وادی بغض فی الله و حبّ فی الله است که انسان باید با اعدای دین‏‎ ‎‏عداوت داشته باشد؛ چنانچه در روایات شریفه و قرآن کریم وارد است. و آن در جای‏‎ ‎‏خود صحیح و این نیز در جای خود صحیح است.(150)‏

*  *  *


‎[[page 63]]‎‏     موسی شبانی بیش نبود و سالها شبانی می کرد؛ آن روز که برای مبارزه با فرعون‏‎ ‎‏مأمور شد، یاور و پشتیبانی نداشت؛ ولی بر اثر لیاقت ذاتی و ایستادگی خود با یک عصا‏‎ ‎‏اساس حکومت فرعون را برچید. شما خیال می کنید اگر عصای موسی دست من و‏‎ ‎‏جنابعالی بود، این کار از ما می آمد؟ همت و جدیت و تدبیر موسی می خواهد تا با آن‏‎ ‎‏عصا بساط فرعون را به هم بریزد. و این کار از هر کسی ساخته نیست.(151)‏

*  *  *

‏ ‏

‏     حضرت موسی ـ سلام الله علیه ـ یک همچو ادعایی کرد، و او بحق بود، که به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی عرض کرد که من مالک هیچ کس نیستم الاّ مالک خودم و برادرم ـ این یک‏‎ ‎‏ادعای بزرگی است که شایستۀ پیغمبران است.(152)‏

4 / 12 / 59 

*  *  *

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 64]]‎

  • )) «آیا پیروی (همراهی) تو نمایم تا آنچه را آموخته ای از بصیرت و رشاد به من بیاموزی؟» (کهف / 66).
  • )) «منم خدای بزرگ شما» (نازعات / 22).
  • )) «پسرانشان را سر می برید و زنانشان را نگاه می داشت.» (قصص / 4).
  • )) «چون به (سنّ) توانمندی پای نهاد و به حد کمال رسید به او حُکم و علم دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.» قصص / 14.
  • )) «و من تو را برگزیدم...» (طه / 13).
  • )) «... و تا پیش چشم من (تحت نظر من) ساخته شوی.» (طه / 39).
  • )) «تو را برای خود ساختم تو و برادرت با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نکنید.» (طه / 41ـ42).
  • )) «و آزمایشت کردیم آزمایش (سخت).» (طه / 40).
  • )) «سالها در میان مردم مُدْیَنْ ماندی آنگاه مطابق آنچه مقدر شده بود بیامدی ای موسی.» (طه / 40).
  • )) «از سوی کوه طور آتشی دید... چون به آن نزدیک شد از کنار وادی اَیْمَن در بقعۀ مبارکه از درخت او را ندا آمد: ای موسی همانا منم خدای (یکتا) پروردگار جهانیان». (قصص / 29ـ30).

انتهای پیام /*