غریو الله اکبر کوچه ها را پر کرده است...

گزارش از حال و هوای روزهای بیستم و بیست و یکم بهمن 1357

کد : 42503 | تاریخ : 20/11/1391

روز جمعه بیستم بهمن ماه 1357. تهران، روز آرامى را مى‏ گذراند. در برخى از نقاط شهر، کامیونهاى ارتشى توقف کرده ‏اند. چند درجه ‏دار و سرباز، اطراف کامیون ها ایستاده ‏اند. آثار خستگى را در چهره ‏شان مى ‏توان دید. رفتار مردم با آنها مهربانانه است.

چند روزى است که شخصیت هاى برجستۀ انقلاب و از جمله مهدى بازرگان، نخست وزیر منتخب امام، به مذاکرات خود با سران ارتش ادامه مى‏ دهند. گزارش این دیدارها، به طور مرتب به استحضار امام خمینى مى‏ رسد و رهنمودهاى لازم از ایشان گرفته مى‏ شود.

ساعت نزدیک 9 بعد از ظهر است. آن دسته از مردمى که در منطقه شرق تهران سکونت دارند، ناگهان صداى تیراندازی هاى پیاپى مى ‏شنوند. سراسیمه از خانه‏ ها بیرون مى‏ ریزند. بار دیگر فریاد «اللّه‏ اکبر»، تهران را در مى‏ نوردد. حادثه در دو منطقه شرق تهران روى داده است؛ روز بعد روزنامه کیهان گزارش مى‏ دهد: «تلفن ها به کار افتاد و خبرها و شایعه ‏ها، خانه به خانه راه یافت و هنوز صداى شلیک گلوله‏ ها همراه با فریادها از مرکز آموزش نیروى هوایى شنیده مى‏ شد که اخبار و شایعات مربوط به این حادثه تمامى شهر تهران را فرا گرفت.»

تهران دوباره سر برداشته و فریادها و شعارها در سراسر شهر اوج گرفته است. در میان فریاد «اللّه‏ اکبر» مردم تظاهرکننده که بر بام خانه‏ ها ایستاده‏ اند، شعارهایى به نفع همافران و افراد نیروى هوایى که به انقلاب پیوسته ‏اند مى‏ دادند. خبرها در آغاز شب این بود: «افسران گارد به همافران یورش برده ‏اند. میان افراد گارد و همافران، درگیری هاى مسلحانه روى داده و عده‏اى زخمى و کشته شده ‏اند».

پى در پى صداى شلیک است و فریادهایى که از درون مرکز آموزش نیروى هوایى به گوش مى‏ رسد. صداى تیر مردم را به خیابان ها مى‏ کشاند گروه گروه مردم در حوالى خیابان پیروزى (تهران نو) و شهدا (شهباز) به خیابانها مى‏ ریزند و تکبیرگویان یکدیگر را از واقعه ه‏اى که در مرکز آموزش نیروى هوایى رخ مى‏ دهد باخبر مى‏ سازند. در خیابان هاى مشرف به میدان امام حسین (فوزیه) جمعیت ها به هم مى‏ پیوندند و چون سیلى به سوى خیابان پیروزى به راه مى افتند. در میان شایعاتى که دهن به دهن مى ‏گردد، گفته مى‏ شود که از حوالى اقامتگاه امام خمینى هم صداى شلیک گلوله شنیده شده. این خبر بر اضطراب و نگرانى مردم مى ‏افزاید در ساعت 1 بامداد عده ‏اى به طرف اقامتگاه امام به حرکت در مى‏ آیند. و این در حالى است که چند نفر با دویدن میان جمعیت، فریاد مى‏ زنند که براى امام، حادثه ‏اى پیش نیامده است متفرق شوید و این محل را شلوغ نکنید!

خبرها حاکى است که چند نفر بر اثر اصابت گلوله جان باخته‏ اند. مجروحان حادثه که تعدادشان به ده ها نفر مى‏ رسیده توسط آمبولانس هاى مرکز اورژانس به بیمارستانها انتقال داده شده ‏اند اما چگونگى حوادث داخل مرکز آموزش نیروى هوایى از زبان یکى از سربازانى که در ساعت 2 بامداد موفق به فرار شده است براى مردم این‏گونه بازگو مى‏ شود: «در درگیری هاى درون مرکز، یکى از فرماندهان به ضرب گلوله یک سرباز به قتل رسید. این سرباز، تعدادى اسلحه در اختیار سربازان مستقر در مرکز قرار داد و متوارى شد. عده‏اى از افراد گارد هم که براى سرکوب همافران آمده بودند سلاح خود را در اختیار افراد نیروى هوایى قرار دادند.» گزارش ساعت 5/9 بامداد: همافران و افراد نیروى هوایى در داخل خیابانهاى پادگان، سنگربندى کرده‏ اند و تیراندازى بى‏ وقفه از دو سو ادامه دارد.

نیم ساعت بعد گزارش مى‏ رسد که افراد نیروى هوایى، حلقه محاصره را شکسته ‏اند و به خیابان ریخته ‏اند و با تیراندازیه اى مداوم، مأموران فرماندارى نظامى و افراد گارد را به عقب مى‏ رانند.

یک همافر به خبرنگاران مى‏ گوید: «ما به پشتیبانى از رهبر انقلاب حضرت امام خمینى قیام کرده ‏ایم». او دربارۀ حادثه چنین مى‏ گوید: «دیشب ما همافران شعار مى‏ دادیم و اعتراض داشتیم که چرا هواپیماهاى نیروى هوایى را به اسرائیل یا کشور دیگرى فرستاده ‏اند؟ ناگهان با یورش نیروى گارد روبرو شدیم. درگیرى اولیه آرام بود، اما از ساعت 5/4 بامداد بار دیگر شروع شد و ساعت 5/7 صبح بود که نیروى هوایى با به دست آوردن اسلحه توانست افراد گارد را مجبور به عقب ‏نشینى کند. به دستور چند نفر از فرماندهان، در لجستیکى جنوب پادگان را باز کردند و پنج تانک، وارد محوطه شد، ولى پرسنل نیروى هوایى این تانکها را از کار انداختند و آنها را خلع سلاح کردند».

ساعت 10:45 بامداد: ضلع شمالى پادگان، سنگربندى شده است. صدها کیسۀ شن و ماسه در آنجا نهاده‏اند. پرسنل نیروى هوایى با انتخاب فرماندهانى از میان خود، اعلام کردند که: «تا پاى جان با انقلاب هستیم و اولین کسانى خواهیم بود که در راه دین و مردم مسلمان شهید خواهیم شد».

گروهى از مردم به یارى نیروى هوایى مى‏ شتابند. همافران و افراد نیروى هوایى مى‏ گویند: «افسران، درجه‏داران و سربازانى که از نیروى زمینى به اسارت گرفته شده ‏اند، تا زمانى که افراد نیروى هوایى که زندانى هستند آزاد نشوند در بازداشت خواهند بود».

دهها تن از کسانى که برگ پایان خدمت در دست دارند به مرکز آموزش نیروى هوایى مراجعه و تقاضاى اسلحه مى‏ کنند. آنها فریاد مى ‏زنند: «جواب اسلحه را باید با اسلحه داد». در میان کسانى که مى‏خ واهند سلاح بردارند، چند تن زن نیز دیده مى‏ شود که مى‏ گویند: «ما براى حمایت از برادران خود به اینجا آمده ‏ایم». یکى از خبرنگارانى که به خیابان نیروى هوایى (پیروزى) رفته است حدود ساعت 10 صبح گزارش مى‏ دهد: «گروهى از سربازان نیروى هوایى خود را به پشت ‏بام خانه‏ اى در 15 مترى نیروى هوایى رسانده‏اند و از روى بام به سوى افراد لشکر گارد، آتش گشوده ‏اند».

و گزارش دیگر حاکى است: «تعدادى از پرسنل نیروى هوایى با لباس شخصى از پادگان خارج مى‏ شوند و مسلح به داخل پادگان بر مى ‏گردند. سربازان و پرسنل نیروى هوایى موفق شده‏اند افراد لشکر گارد را عقب برانند. مردمى که در اطراف پادگان جمع شده ‏اند از نیروى هوایى پشتیبانى مى‏ کنند و به آنها پنبه و وسایل کافى براى درمان مجروحان مى‏ فرستند. آژیر آمبولانس هاى نیروى هوایى و مرکز اورژانس تهران لحظه‏ اى قطع نمى‏ شود».

یک پزشک که مقارن ساعت 10 صبح از درمانگاه نیروى هوایى خارج شده است گفته: «تعداد مجروحان و کشته‏ ها خیلى زیاد است و این مرکز به خون نیاز فورى دارد». تا ساعت 10 صبح در نزدیکى پادگان مرکز آموزش نیروى هوایى چندین دستگاه کامیون نیروى زمینى به آتش کشیده مى‏ شود. مردم اکنون پرسنل گارد داخلى را خلع سلاح کرده ‏اند تعداد زیادى از سربازان نیروى زمینى به طرفدارى از نیروى هوایى پرداخته و از تیراندازى به سوى مردم خوددارى مى‏ کنند.

در حوادث تیراندازی ها، چند نفر از جمله یک خبرنگار خارجى هنگام فیلمبردارى از صحنه حوادث کشته مى ‏شوند. برخى تعداد کشته‏ هاى دو طرف را حدود یکهزار نفر ذکر مى‏ کردند. افراد گارد در تهران نو، روى پشت بامى در خیابان حسینى سنگر گرفته به مردم تیراندازى مى‏ کردند که بر اثر آن 8 نفر مجروح شدند.

دو افسر گارد که فشنگ ‏هاى سلاحشان تمام شده بود به سوى مردم آمدند و خود را تسلیم کردند. مردم، همافران و افراد نیروى هوایى را که در درگیری ها مجروح شده بودند براى درمان به بیمارستانها مى‏ رسانند و مجروحانى را که زخم هاى کمترى برداشته ‏اند به خانه‏ هاى خود مى‏ برند. بر روى تمام تخته اى بیمارستان ها مجروح خوابیده است. مردم براى دادن خون به همافران و افراد نیروى هوایى، جلوى بیمارستان‏ها صف مى‏ بندند.

گزارش ساعت 12 (ظهر) روز شنبه 21 بهمن 57: هم ‏اکنون عده زیادى از افراد نیروى هوایى که به مسلسل مجهز هستند و مسلسل ها را بر روى اتومبیلهاى شخصى قرار داده ‏اند از مسیر خیابان تهران نو به نقطه نامعلومى در حرکت هستند.

یک گزارش دیگر مى ‏گوید: «این عده از افراد نیروى هوایى به همراه گروهى از افراد نیروى زمینى که به آنها پیوسته‏ اند به کمک افراد نیروى هوایى در پایگاه یکم آمده‏ اند. عده زیادى از مردم که اکنون مسلح‏ اند براى کمک افراد نیروى هوایى در خیابان انقلاب در حرکتند. مردم فریاد مى‏زنند: نیروى هوایى پیروز شد... نیروى هوایى پیروز شد».

تانکها و زره‏پوش هاى اعزامى از نیروى زمینى یکى پس از دیگرى توسط همافران، افراد نیروى هوایى و مردمى که بعضاً اسلحه ـ و عمدتاً سلاح هاى دست‏ ساز و بمب هاى بنزینى (کوکتل مولوتف) ـ در دست دارند از کار انداخته مى‏ شوند. ساعت 30/12 هلیکوپترهاى نیروى زمینى و هوا نیروز بر فراز پادگان نیروى هوایى به پرواز در مى‏ آیند ولى از ترس رگبار پرسنل نیروى هوایى پس از چند مانور از محوطه دور مى ‏شوند. بیشتر خیابانهاى جنوب، شرق و منطقه مرکزى تهران توسط مردم با کیسه‏ هاى شن، سنگربندى شده است. جوانان مسلح، پشت کیسه‏ هاى شن، موضع گرفته ‏اند.

امام خمینى، لحظاتى پس از اعلام افزایش ساعات حکومت نظامى از طریق رادیو تحت اشغال نظامیان، طى پیامى مهم خطاب به ملت با اشاره به حمله مأمورین به مردم بى‏ دفاع در گرگان و گنبد و حمله گارد به پرسنل انقلابى نیروى هوایى، هشدار داد: «اینان با این برادرکشى مى ‏خواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند.

من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس نداده ‏ام، و نیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آراى ملت و موازین قانون عمل شود لکن نمى‏ توانم تحمل این وحشیگری ها را بکنم؛ و اخطار مى‏ کنم که اگر دست از این برادرکشى برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشى از این تعدیات جلوگیرى نشود، تصمیم آخر خود را به امید خدا مى‏ گیرم و مسئولیت آن با متجاسرین و متجاوزین است. من از مردم شجاع تهران مى‏ خواهم در صورتى که قواى متجاوز عقب‏ نشینى کردند، با حفظ آمادگى و هوشیارى از خدعۀ دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند ولى مجهز و مهیا براى دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند.» (صحیفه امام، ج 6، ص 122 - 121)

آیت‏ اللّه‏ طالقانى نیز با فرستادن پیامى، حادثه پادگان نیروى هوایى را توطئه ‏اى از ناحیه بعضى از مسئولان جزء براى تدارک یک برادر کشى بزرگ و ایجاد خصومت و دشمنى بین فرزندان ارتشى دانست و از تمام نظامیان خواست به پادگان هاى خود بازگردند. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه مخلوع که براى تقدیم گزارش اقداماتش در مجلس شوراى ملى حضور یافته، درباره حادثه جمعه شب (20 بهمن ماه) مى ‏گوید: «دیشب جریانى در یکى از پادگان‏ هاى تهران روى داد که از وزیر جنگ، گزارش کامل دریافت نکرده ‏ام ولى بر اثر گزارشى که در ساعت 2 بعد از نیمه ‏شب تلفنى به من داد موضوع این است که در یکى از پادگان‏ها همافران و هنرجویان که دستور داده بودیم به خاطر حفظ دموکراسى و آزادى دیشب فیلم ورود آیت‏ اللّه‏ خمینى را در تلویزیون نشان بدهند در یکى از اتاق هاى این پادگان بین چند نفر بحثى شروع مى ‏شود و دامنۀ کار بالا مى‏ گیرد و با تحریکاتى که از خارج پادگان به عمل مى ‏آید این موضوع به وسیله تلفن به خارج پادگان اطلاع داده مى‏شود. من دستور دادم که قواى انتظامى دور پادگان را محاصره کنند، ولى پس از چند ساعت تشنج، یک ملا و آخوند شروع مى‏ کند به تحریک مردم و دادن شعار، ولى وقتى قواى انتظامى وارد مى ‏شود همین ملا، صحنه را عوض مى‏ کند و به مردم مى ‏گوید شما برادر هستید و متفرق شوید و مى ‏گوید ارتش برادر ماست، مردم متفرق شوید... هر قدر این آقایان بخواهند با هو و جنجال ما را بیرون کنند و دولت را متزلزل سازند موفق نخواهند شد. در این میان، رأى ملت، حاکم است و من همیشه براى مذاکره آماده ‏ام، ولى وقتى صحبت از انقلاب و تشنج و از پاى در آوردن مملکت باشد باید بدانند که ایستادگى من ادامه دارد و پیروزى هم از آن کسى است که حتى نیم ساعت مقاومتش بیشتر باشد. (روزنامه کیهان، مورخ 21/11/57، ص 8. ستون اول)

امام چون انقلاب خیزش بلند برداشت، نخست وزیر «نیم ساعته» حتى یک لحظه هم مقاومت نکرد و بیدرنگ فرار را بر قرار ترجیح داد! و زمانى که رئیس ستاد ارتش خبر تشکیل جلسۀ سران ارتش و اعلام بى‏ طرفى آنها را ـ البته در لحظه‏ هایى که جز این چاره‏ اى نبود و مقر آنها در محاصرۀ نیروهاى انقلاب قرار داشت ـ بر سر میز نهار به او داد، در دم از سر میز برخاست و شتابان راه گریز گرفت و سنگر را خالى کرد و در سنگر خالى او تنها عکسى از دکتر مصدق بر جاى ماند.

 

منبع: کوثر، ج3، ص 308-314

انتهای پیام /*