آیا به نظر حضرت امام(س) اقلیت ملزم به تبعیت عملى از نظر اکثریت است؟

حضرت امام براى آرمان و خواست مردم اهمیت ویژه اى قائل بودند، زیرا ایشان،با مبنا قرار دادن شیوه حکومتى جمهوری، اعمال رأى و نظر مردم را در قالب «حق» ارزیابى می کردند.

کد : 42564 | تاریخ : 29/11/1391

در پاسخ به سوالی که یکی از کاربران پرتال امام خمینی(س) در بخش پرسش و پاسخ در خصوص حقوق اقلیت و اکثریت مطرح کرده است، کارشناسان موسسه تنظیم و نشر آثار امام پاسخ زیر را ارائه کرده اند که حاوی نکاتی ارزشمند و درس آموز است. پرسشگر این سوال را مطرح کرده است که « آیا به نظر حضرت امام(س)، اقلیت ملزم به تبعیت عملى از نظر اکثریت است؟ آیا این امر ملازم با درست بودن، حقیقت داشتن و مطابق با واقع بودن نظر اکثریت است؟ و آیا امکان بروز خطا و اشتباه در تصمیم گیری و اعمال عموم مردم و یا دست کم اکثریت آنها وجود ندارد؟» پاسخ کارشناسان در ادامه آورده شده است:


حضرت امام براى آرمان و خواست مردم اهمیت ویژه اى قائل بودند،  زیرا ایشان، اولاً، با مبنا قرار دادن شیوه حکومتى جمهوری، اعمال رأى و نظر مردم را در قالب «حق» ارزیابى می کردند. «در جمهورى، حق است – مردم ... {می توانند بگویند} نه، تو غلط کردى، برو سراغ کارت». (صحیفه امام، ج 4، ص 495) ثانیاً، رأى و خواست مردم را لازم الاتباع دانسته و تخلف از آن را جایز نمى شمردند. ایشان می فرمایند: «ما تابع آراى ملت هستیم. ملت ما هر طورى رأى داد، ما هم از آنها تبعیت می کنیم». (همان، ج 11، ص 34) ثالثاً، اعمال شیوه هاى دیکتاتورمابانه و تحمیل نظر و عقیده دولتمردان و زمامداران حکومتى بر خواست و رأى مردم را به شدت محکوم مى کردند. از این رو، همگان را به درک و فهم دقیق نظر مردم و اعمال آن در قالب تصمیمات سیاسى - اجتماعى فرا خوانده و موظف مى ساختند.

ایشان می فرمایند: ما هر مطلبى را از ملتى بخواهیم اخذ بکنیم باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می خواهد. خودمان بخواهیم حکم بکنیم که این ملت ما فلان {موضوع} را می خواهد، این حرف غلطى است ... ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هر چه دلمان می خواهد، بگوییم که نخیر، مردم که این حرفها را دارند مى زنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است. (همان، ص 198)

هم چنین ایشان معتقد بودند که نباید دولت براى مردم تعیین تکلیف کند. در واقع، در دین حکومت وجود ندارد، بلکه خدمتگزارى دولت براى ملت است و در واقع، دولت فقط وظیفه دارد آرمانها و خواسته هاى ملت را جامه عمل بپوشاند. حال ملت هر طورى رأى دهد باید دولت تابع همان آرا باشد و اجازه دیکتاتورى (تحمیل عقاید) به یک دولت در دین خداوند داده نشده است. (همان، ص 34)

رابعاً، به لحاظ جامعه شناختى، اصولاً امکان تحمیل عقاید حکومتى به مردم و استفاده از شیوه هاى استبدادى امکان پذیر نیست. ایشان مى فرمایند: «اگر شما خیال کنید که با سرنیزه بتوانید یک ملتى را خاضع کنید و استقرار هم پیدا بشود، این اشتباه است، سرنیزه می تواند یک مردمى را سرکوب کند، بکشد، چه بکند، لکن نمی تواند مستقر باشد. ملت اگر یک چیزی خواستند، نمی شود به خلاف میل ملت همیشه یک کارى را انجام داد». (همان، ج 12، ص 14) امام در جاى دیگر، حکومت را تابع رأى ملت می دانند: «میزان رأى ملت است». (همان، ج 8، ص 173) و یا می فرمایند: «ما بناى بر این نداربم که یک تحمیلى به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتورى بکنیم. ما تابع آراى ملت هستیم. ملت ما هر طور رأى داد، ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم، خداى تبارک وتعالى به ما حق نداده است، پیغمبراسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم». (همان، ج 11، ص 34)

خامساً، تعیین زمامداران و مسئولین دولتى، کار دستگاه حکومتى، و بالاتر شکل حکومت را صرفاً منوط به خواست مردم می دانستند. ایشان می فرمایند: «... متکى به آراى ملت باشد، به گونه اى که تمامى آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادى که باید مسئولیت و زمام امور را در دست بگیرند، شرکت داشته باشد ... در این حکومت به طور قطع باید زمام داران امور دائمأ با نمایندگان ملت در تصمیم گیریها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند، نمی توانند به تنهایى تصمیم گیرنده باشند». (همان، ج 5، ص 436) هم چنین می فرمایند: «اینجا آراء ملت حکومت می کند. اینجا ملت است که حکومت را در دست دارد. این ارگانها را ملت تعیین کرده است و تخلف از حکم ملت براى هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد». (همان، ج 14، ص 165)

حضرت امام با پذیرش خواست و رأى مردم به عنوان مبناى نظام حکومتى، تصمیم سازیها و تعیین دولتمردان، شیوه عام و متعارف در همه دنیا یعنى شیوه رأى اکثریتى را به عنوان یگانه راه براى پى بردن به نظر مردم و ابراز نظر آنها اعلام داشتند. ایشان می فرمایند: «دموکراسى این است که آراى اکثریت ... معتبر است. اکثریت هرچه گفتند آراى ایشان معتبر است، ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست، ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید، ولی آنها نیستید». (همان، ج 9، ص 304)

و در جاى دیگر، این شیوه را با استناد به اصل شورا مستدل مى سازند.

شما در دنیا این را به هر مکتبى رجوع کنید که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر - فرضاً باشند - اینها هم یک چیزی را می خواهند، ملت رأى به این دادند، این چند نفر هم مى گویند که ما قبولش نداریم این را می گویند که اینها بر خلاف آن چیزیکه همه بشر بر آن متفق شدند بر خلاف آن دارند می گویند. برخلاف دموکراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام که مى گوید، می فرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى که شورا یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید، هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را، این برخلاف دموکراسى است، برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملکت است و حمله به همان جایى است که شما از آنجا پیروز شدید. (همان، ج 11، ص373)

بدین ترتیب، ایشان شیوه رای گیری اکثریتى را مورد پذیرش قرار دادند. زیرا، «معنا ندارد که یک اقلیتى بخواهد تحمیل کند به یک اکثریتى. این خلاف دموکراسى است ... که بخواهند یک عده معدودى که اقلیت هستند، تحمیل کنند بر یک عده». (همان، ج 10، ص 322) از این رو، اقلیت نه در مقام نظر، بلکه در مقام عمل، ملزم به پذیرش و اعمال نظر اکثریت است. ایشان می فرمایند: «... شما می گویید که نه خیر، اینکه گفتند اینها، اشتباه کردند: ولى ما در مقام عمل قبول داریم، رأیمان این است که این جورى نیست اما در عمل ملتزم هستیم ... . بسیار خوب، ممکن است یک میلیون جمعیت هم اشتباه بکنند. این اشکال ندارد، اما در عین حالى که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کرده اند، در عین حال باید بیذیرید». (همان، ج 14، ص ص 377-378)

اگر آن چنان که گذشت، به نظر حضرت امام، اقلیت، ملزم به تبعیت عملى از نظر اکثریت است، آیا این امر ملازم با درست بودن، حقیقت داشتن و مطابق با واقع بودن نظر اکثریت است؟ آیا امکان بروز خطا و اشتباه در تصمیم گیری و اعمال عموم مردم و یا دست کم اکثریت آنها وجود ندارد؟  آیا حضرت امام براى مردم نوعى عصمت قائل بودند؟ در پاسخ به این پرسش باید متذکر شد که رجوع به مجموع بیانات ایشان در مباحث گذشته روشن مى سازد که واقعیت، حقیقت، درستى و صحت امرى جدا از خواست و نظر افراد و جریانات است. بدین لحاظ، همگان باید براى دستیابى بدان کوشش وافرى مصروف دارند. اما در سخنان ایشان دو نکته اساسى به چشم می خورد که براساس آن بى اعتنایى به رأى و خواست مردم، خطایى جبران ناپذیر و خروج از راه درست تلقى می شود.

نکته اول، اعتماد کاملى است که حضرت امام به مردم داشتند. ایشان می فرمایند: «وقتى یک دولت صالح پیش آمد مردم را آزاد می گذارند براى انتخابات. قهراً وقتى انتخابات آزاد شد، مردم، مردم که همه غیر صالح نیستند، مردم اکئرشان صالحند، مردم خوبى اند، دلشان می خواهد مملکتشان صحیح باشد، سالم باشد، اقتصادشان صحیح باشد، همه چیز را دلشان می خواهد». (همان، ج 5، ص 321) هم چنین، به عقیده ایشان، «آرا عمومی نمی‏شود خطا بکند. یک وقت‏ یکی می‏خواهد یک کاری بکند اشتباه می‏کند، یک وقت ‏یک مملکت‏ سی ‏میلیونی نمی‏شود اشتباه بکند، ... قهراً اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد». (همان، ج ‏4، ص ص‏ 121-123)

نکته دوم، نگرش خاص حضرت امام در مساوى دانستن مخالفت با رأى مردم و استبداد و دیکتاتورى است. ایشان می فرمایند:

حکومت اسلامی ... حکومت ملى است، حکومت مستند به قانون الهى و به آراى ملت هست. اینطور نیست  که با قلدرى آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آراى ملت می آید و ملت او را حفظ مى کند و هر روزى هم که بر خلاف آراى ملت عمل بکند ... قهراً ساقط است و دولت ایران هم، ملت ایران هم او را کنارش می گذارند. (همان، ج 5، ص ص 213-214)


برای مشاهده پرسش و پاسخ های بیشتر و طرح پرسش هایتان به سرویس پرسش و پاسخ  پرتال امام خمینی(س) مراجعه فرمایید.

انتهای پیام /*