با سرنیزه نمى ‏توان در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کرد

امام خمینى س در سال 1341 ه ش. دوبار، در فاصله کمتر از سه ماه با اطمینان وعدۀ نصرت الهى و پیروزى نهضت اسلامى را بر رژیم طاغوتى شاه مى‏ دهند.

کد : 42622 | تاریخ : 07/12/1391

شاه پنجشنبه 4/بهمن/ 1341 در حالى وارد قم شد که این شهر به صورت یک پایگاه نظامى درآمده بود. او به محض ورود، سراغ علما را گرفت و وقتى به او گفتند که از مقامات روحانى کسى براى استقبال و ملاقات وى نیامده است، به شدت ناراحت شد. همین عصبانیت سبب گردید که وارد حرم نشود و از وسط صحن بازگردد. بازار و مغازه ‏هاى شهر، یکپارچه تعطیل بود.

شاه در قم سخنانى ایراد نمود و شدیداً به بازاریان و روحانیت حمله کرد و حرکت علماى اسلام را «ارتجاع سیاه» نامید. گفته‏ هاى شاه با آب و تاب فراوان در مطبوعات به چاپ رسید و به روزنامه‏ ها فرصت داد تا تبلیغات گسترده ‏اى را براى برگزارى رفراندوم تدارک ببینند. على‏ رغم تبلیغات وسیع، تمام مراکز رأى‏ گیرى در روز ششم بهمن خلوت بود. اما روزنامه‏ ها روز بعد خبر دادند که: «520 هزار نفر در تهران گفتند: بلى!» و «آراء مخالف در تهران فقط 843 رأى بود!»

روز 7/بهمن/1341، روزنامه‏ ها از قول منابع رسمى نوشتند: «5 میلیون و 600 هزار نفر ایرانى به اصلاحات رأى دادند و تعداد آراء مخالفان نیز رقمى معادل 4150 رأى اعلام شد»!

کاخ سفید که شاه را در اجراى یکى از رفورم هاى مورد نظر آمریکا موفق مى ‏دید، خرسند بود. جان اِف کندى رئیس جمهور آمریکا 13/بهمن/1341 پیروزى شاه را به او تبریک گفت. سفیر دولت انگلیس در ایران نیز با اسداللّه‏ علم ملاقات کرد و خشنودى ملکه انگلیس را از پیروزى شاه در برگزارى رفراندوم به او ابلاغ نمود. اتحاد جماهیر شوروى هم ـ که ظاهراً مخالف نفوذ آمریکا در ایران بود ـ در این مقطع با تغییر موضعى شگفت به تمجید از شاه و برنامه‏ هایش پرداخت و رادیو مسکو، در یکى از گفتارها، مخالفان برنامه‏ هاى شاه را «عوامل غربى!» و «ارتجاع» نامید.

نیویورک تایمز ـ روزنامۀ جناح سرمایه‏ دارى آمریکا ـ در همان روزها نوشت: «...اکنون ایران براى اجراى برنامه‏ هاى خود به کمک بیشتر آمریکا احتیاج دارد و با وجودى که انتقاد از کمک هاى خارجى در آمریکا روزافزون است، شرایط تازۀ ایران دریافت کمک از آمریکا را آسان‏تر کرده است».

دوشنبه 8/بهمن/ 1341 برابر با اول ماه مبارک رمضان 1382 قمرى بود. امام خمینى(س) چند روز پیش از آغاز ماه رمضان، در نشستى با علما و روحانیون پیشنهاد کردند که براى روشن‏ تر ساختن موضع علماى اسلام در برابر رژیم شاه، مراسم نماز جماعت و وعظ و تبلیغ در سراسر کشور در طول ماه مبارک رمضان تعطیل شود و این اعتصاب طى اعلامیه‏ اى در دنیاى اسلام منعکس گردد و از عموم علماى کشورهاى اسلامى دعوت به عمل آید که ضمن هم صدایى با علماى ایران در این اعتصاب شرکت نمایند. مقامات روحانى با پیشنهادهاى امام موافقت کردند و بى‏ درنگ از علما و روحانیون شهرها دعوت نمودند که از رفتن به مسجد و اقامۀ نماز جماعت خوددارى نمایند. مساجد تهران، قم، اصفهان، شیراز و بسیارى از شهرها با فرارسیدن ماه مبارک رمضان تعطیل شد. رژیم شاه با احساس خطر، در پى چاره برآمد و بدین جهت شایع کرد که: «دولت مى‏ خواهد مساجد را اشغال کند و از آن براى مسکن کودکان سرراهى و بى‏ سرپرست و خوابگاه سربازان استفاده نماید».[1] مأموران امنیتى رژیم نیز با وسایل مختلف به سراغ برخى از روحانیون رفتند و با صحنه‏ سازى، آنان را به شکستن اعتصاب تشویق کردند. توطئه‏ ها مؤثر واقع شد، مساجد فعالیت هاى خود را از سر گرفتند و طرحى که مى‏ رفت به‏ طور جدى به زیان رژیم تمام شود، خنثى گردید.

روز عید سعید فطر مطابق با 1341/12/7، جمعى از مردم تهران و شهرستان ها طبق معمول همه ساله راهى قم شدند و براى ابراز پشتیبانى از حرکت‏ هاى روحانیت، به منزل مراجع و علما رفتند. امام خمینى(س) در این روز در حالى که انبوه جمعیت در اطراف خانه ایشان اجتماع کرده بودند، سخنان کوتاهى ایراد فرمودند و بار دیگر رسالت خود را در برابر اسلام و جامعه ایفا نمودند.

سخنان امام در شرایطى ایراد شد که رژیم با تبلیغات گسترده‏اى از پیروزى همه‏ جانبۀ خود خبر مى ‏داد و مطبوعات سانسور شده نیز از شرکت میلیونى مردم در رفراندوم بحث مى ‏کردند. بیانات ایشان، بار دیگر روح تازه ‏اى در پیکر امت دمید، شعله ‏هاى مبارزه را برافروخت و روحانیت و گروه هاى مختلف مردم را به ادامۀ مقاومت در برابر رژیم فراخواند... و بدین ترتیب، مبارزۀ امام خمینى(س) با رژیم شاه، در ابعادى گسترده‏ تر، ادامه یافت.

فرازهایى از این سخنرانى را در ادامه می خوانید:

 بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

 شما آقایان محترم، در هر مقامى که هستید، با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهاى خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید. از این سرنیزه ‏هاى زنگ‏زده و پوسیده نترسید؛ این سرنیزه‏ ها بزودى خواهد شکست. دستگاه حاکمه با سرنیزه نمى ‏تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست مى‏ خورد[2]. اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روى درماندگى به این بى‏ فرهنگی هایى که ملاحظه مى‏ کنید، دست مى ‏زند. ما میل نداشتیم که کار به این رسوایی ها بکشد. چرا باید شاه مملکت اینقدر از ملت جدا باشد که وقتى پیشنهادى مى‏ دهد با بى‏ اعتنایى و عکس ‏العمل منفى مردم مواجه گردد[3]. شاه مملکت باید جورى باشد که وقتى پیشنهادى مى ‏دهد، درخواستى مى‏ کند، ملت با جان و دل در انجام آن بکوشند، نه آنکه با آن به مقابله برخیزند و رفراندم شاه در سراسر مملکت بیش از دو هزار نفر به همراه نداشته باشد[4]. ما میل نداشتیم براى سران این مملکت، چنین شکست و فضاحتى به بار آید.

خوب است که قدرى عبرت بگیرند، بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند؛ به جاى قانون‏شکنى و به زندان کشیدن علما و محترمین[5]، به جاى سرنیزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسلیم شوند و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمى‏توان ملت را ساکت و تسلیم کرد؛ با زور و قلدرى نمى‏توان روحانیت را از وظایفى که اسلام به عهدۀ آنان گذاشته است، باز داشت. اگر آقاى اسلامى[6] را نگذاشتند در تهران منبر برود، دیدند که ایشان در بندر پهلوى منبر رفتند و حقیقت را در آنجا بیان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامۀ سخنان ایشان جلوگیرى کردند، شک نداشته باشند که ایشان سخنان خود را در جاى دیگر دنبال خواهد کرد؛ و هر جا که فرصت پیدا کند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عدۀ زیادى از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن باز داشتند، سایر آقایان روحانیون که هنوز توقیف نشده ‏اند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر مى‏ شود زبان روحانیت را برید؟.[7]

منبع: کوثر، ج1، ص44-48



[1]. بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ج 1، ص 286.

[2]. این نکته شایان ذکر است که امام خمینى س در سال 1341 ه ش. دوبار، در فاصله کمتر از سه ماه با اطمینان وعدۀ نصرت الهى و پیروزى نهضت اسلامى را بر رژیم طاغوتى شاه مى‏دهند. بار اول، در سخنرانى مورخۀ 11/9/1341 در مسجد اعظم قم و خطاب به طلاب و روحانیونى که پس ازختم غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى در کلاس درس حاضر شده‏اند، و بار دوم نیز در متن این سخنرانى، آن هم با این عبارت: «این سرنیزه‏ها بزودى خواهد شکست.»

 [3]. تحریم رفراندوم «انقلاب سفید» شاه از سوى امام خمینى س و دیگر مراجع، موجى از تنفر و انزجار نسبت به رژیم در سراسر مملکت ایجاد نمود. بازاریان و کسبه مغازه‏هاى خود را بستند؛ مردم به خواست روحانیون در منازل خود ماندند؛ و اکثر شهرها، بویژه تهران، قم، مشهد، یزد، کاشان، نجف‏آباد، کازرون و رفسنجان، وضع غیر عادى داشتند. رأى دهندگان افراد غیرمطلع، کارمندانى که به اکراه پاى صندوقهاى رأى آمده بودند و همچنین عوامل و مأموران رژیم بودند. بى‏اعتنایى مردم رژیم را ناگزیر ساخت که صندوقها را با آراى تقلبى پرنماید. در این خصوص رجوع کنید به کتاب بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ج 1، ص 267 به بعد.

 [4]. جراید اعلام کرده بودند که «اصول پیشنهادى» شاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأى موافق! در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأى مخالف به تصویب رسید. شاه در هر مصاحبه و یا نطقى که ایراد مى‏کرد بر عدد پنج میلیون و ششصد هزار رأى موافق تکیه مى‏نمود! رجوع کنید به سخنرانى مورخه 6/3/1342 شاه در کرمان؛ سخنرانى مورخۀ 19/3/1342 خطاب به دانشجویان عازم آمریکا؛ سخنرانى مورخۀ 23/11/1342 شاه در فرودگاه دزفول؛ سخنرانى مورخۀ 13/1/1343 خطاب به کشاورزان بیرجند، و دیگر سخنرانیهاى وى با مخبران جراید.

 [5]. در پى صدور اعلامیه‏ها و فتاوى مراجع و علما مبنى بر تحریم رفراندوم «انقلاب سفید»، منازل دو نفر از روحانیون متنفذ تهران، آیات عظام بهبهانى و خوانسارى، محاصره گردید. پس از این واقعه روحانیون تهران در منزل حجت الاسلام حاج شیخ محمد غروى کاشانى، براى چاره‏اندیشى گرد آمدند. مأموران از این تجمع مطلع شده به خانۀ آقاى کاشانى ریختند و تعداد زیادى از روحانیون سرشناس تهران را دستگیر و با وضع بسیار زننده‏اى آنها را به زندان قزل‏قلعه بردند. در قم، مشهد، و دیگر شهرها نیز مأموران به همین عمل مبادرت جسته و روحانیون و مردم متدین معترض را به زندان افکندند.

 [6]. حاج شیخ عباسعلى اسلامى، از روحانیون و وعاظ معروف دوران نهضت که رژیم وى را ممنوع المنبر ساخته بود. ایشان مخفیانه به شمال ایران سفر کرد و در بندر انزلى، در رمضان 1382 ه ق، بر منبر رفت و به روشن ساختن اذهان پرداخت. وى پس از مدتى از انزلى اخراج گردید؛ اما وى از فعالیت دست نکشید و در شهرهاى ایران به طور ناشناس به ایراد سخنرانى مى‏پرداخت.

 [7] صحیفه امام؛ ج 1، ص 151ـ152.

انتهای پیام /*