تماس با حضرت آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید اندرزگو، محمد منتظری (سفر به پاکستان)

کد : 175119 | تاریخ : 24/04/1388

تماس با حضرت آیة‌الله خامنه‌ای، آقای هاشمی  
[[page 89]]

رفسنجانی، شهید اندرزگو و شهید محمد منتظری            (سفر به پاکستان):

‏از ویژگیهای یادگار امین امام آن بود که تلاش برای تحقق‏‎ ‎‏هدفهایش را از نزدیک و در میدان عمل می‌آزمود. او معتقد‏‎ ‎‏بود که صرفاً حضور در تصمیم‌گیریهای کلان و اشراف کلی‏‎ ‎‏بر مسائل داشتن به تنهایی کافی نیستند بلکه باید شخصاً‏‎ ‎‏مسائل مربوط به هدفها را تجربه کرد. و لذاست که می‌بینیم با‏‎ ‎‏آنکه وی در دوران رهبری امام پس از پیروزی و دورۀ بعد از‏‎ ‎‏رحلت آن حضرت در مراکز مهم تصمیم‌گیری‌ها و شوراهای‏‎ ‎‏عالی امور کشور حضور داشت، اما همیشه از طریق سفرهای‏‎ ‎‏مکرر و بصورت ناشناس، بخصوص در مناطق محروم و‏‎ ‎‏دورافتاده از نزدیک با مشکلات و گرفتاریهای مردم در تماس‏‎ ‎‏بود و از هر طریق و پیشنهادی که می‌‌توانست این ارتباط را‏‎ ‎‏مستقیم‌تر و ملموستر نماید استقبال می‌کرد و چنانکه‏‎ ‎‏مسئولین کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد و بنیاد شهید در‏‎ ‎‏خاطرات خود نوشته‌اند‌‏‎[1]‎‏ ایشان برای آنکه درد و رنج‏‎ ‎‏محرومین را بیشتر لمس کند و خود در رفع مشکلات آنان‏‎ ‎‏مستقیماً مشارکت داشته باشد، مصرانه خواستار عضویت در‏‎ ‎‏این نهادها شده و می‌خواست که به عنوان یکی از کارکنان‏‎ ‎‏این دو نهاد در اجر معنویِ رسیدگی به امور مستضعفین‏‎ ‎‏سهیم گردد.‏

‏در میدان مبارزه نیز او همان مبنا را برگزیده بود و با آنکه‏‎ ‎
‎[[page 90]]‎‏نقشی انکارناپذیر در تنظیم ارتباطهای مبارزین با رهبری‏‎ ‎‏انقلاب داشت، خود نیز در موارد متعددی در امر تکثیر و‏‎ ‎‏انتشار پیامها و کتابهای امام و تشکیل گروههای مبارز و‏‎ ‎‏فعالیت در جلسات هیئتها و انجمنهای مذهبی و انقلابی و‏‎ ‎‏حتی فراگیری فنون نظامی و سامان‌دهی تظاهرات شرکت‏‎ ‎‏می‌‌نمود. در پرونده‌های ساواک سندهای فراوانی وجود دارند‏‎ ‎‏که از رفت و آمدهای مکرر وی به منزل مبارزین، شرکت در‏‎ ‎‏جلسات منزل شهید عزیز آیةالله سعیدی، شرکت در جلسات‏‎ ‎‏مجمع وعاظ انقلابی تهران و همچنین هیئتهای مذهبی و‏‎ ‎‏انقلابی تهران و شمیران، تأمین بودجه برای گروههای‏‎ ‎‏مبارزاتی حکایت دارد. در یکی از این سندها در مورد نقش‏‎ ‎‏یادگار امام در تظاهرات طلاب انقلابی قم سال 1350 – که‏‎ ‎‏نگارندۀ این سطور نیز توفیق حضور در آنرا یافته بود – آمده‏‎ ‎‏است:‏

‏ ‏

‏«از: ساواک قم‏

‏به: مدیریت کل اداره سوم 312 – خیلی محرمانه ‏

‏تاریخ: 12 / 11 / 50‏

‏... موضوع دخالت سید احمد خمینی در تظاهرات... تا‏‎ ‎‏آنجا که کسب اطلاع شده وی شخصاً در داخل جمعیت‏‎ ‎‏تظاهرکننده نبوده است ولی آنچه بنظر می‌رسد آنکه گرچه وی‏‎ ‎‏شخصاً در تظاهرات شرکت نداشته و همانطور که در تلگراف‏‎ ‎
‎[[page 91]]‎

92

‏ ‏

‏شمارۀ 5131 / 21 – 24 / 10 / 50 نیز به عرض رسیده تظاهر به‏‎ ‎‏عدم مداخله در این قضایا را نموده لکن وجود نامه سید‏‎ ‎‏عبدالرسول حجازی خطاب به وی در مورد سید ملکشیر‏‎ ‎‏میرهاشمی که طی شمارۀ 5286 / 21 – 5 / 11 / 50 تقدیم گردیده‏‎ ‎‏خود مؤید دخالت غیرمستقیم و انجام تحریکاتی از ناحیه‏‎ ‎‏مشارالیه در این زمینه می‌باشد. – ‏

‏ ‏

رئیس ساواک قم – مهران»

‏ ‏

‏و در پایان سند دیگری به تاریخ 9 / 9 / 51 – که در آن‏‎ ‎‏گزارش تشکیل جلسه وعاظ در منزل آقای فخرالدین حجازی‏‎ ‎‏و شرکت یادگار امام و شهید سعید حاج شیخ فضل‌الله‏‎ ‎‏محلاتی و جمعی دیگر در آن جلسه و تصمیم آنها مبنی بر‏‎ ‎
‎[[page 92]]‎‏تشکیل جمعیت اهل منبر تهران آمده است – می‌خوانیم:‏

‏ ‏

‏«... در این جلسه سید احمد خمینی اظهار نموده است این‏‎ ‎‏جلسه اگر هزینه‌هایی داشته باشد من می‌پردازم».‏

‏ ‏

‏در اینجا فرازهایی از خاطرات حضرت حجت‌الاسلام‏‎ ‎‏والمسلمین حاج سید احمد خمینی از دوران مبارزات را نقل‏‎ ‎‏می‌کنیم که در سال 1361 به اصرار جناب حجت‌الاسلام‏‎ ‎‏والمسلمین سید محمود دعائی سرپرست روزنامه اطلاعات،‏‎ ‎‏برای اولین و آخرین بار بازگو شده است:‏

‏ ‏

‏در مدتی که قم بودم مثل سایر طلاب در‏‎ ‎‏رساندن اعلامیه‌های امام و یا اعلامیه‌هائی علیه‏‎ ‎‏دولت و رژیم سابق به مردم تلاش می‌کردیم، تا‏‎ ‎‏کم‌کم به این فکر افتادم که احتیاج به وسایل‏‎ ‎‏تکثیر داریم.‏

‏آمدم پیش آقای هاشمی در تهران. او توسط‏‎ ‎‏آقای توکلی یک دستگاه فتوکپی برایمان تهیه کرد و‏‎ ‎‏من قبلاً اطاقی را در منزل یکی از آشنایانمان‏‎ ‎‏اجاره کردم و آنجا مشغول کار شدیم. از کسانی‏‎ ‎‏که از ابتدا با ما بوده آقای موسوی خوئینی‌ها و‏‎ ‎‏آقای واحدی است.‏


‎[[page 93]]‎‏... کم‌کم کارمان وسعت پیدا کرد و جایمان‏‎ ‎‏تنگ شد. منزلی در نزدیکی منزل امام در قم بنام‏‎ ‎‏آقای واحدی خریدیم. پول آن را با التماس از این‏‎ ‎‏و آن تهیه کردیم. زیرا آقای پسندیده تا از کم و‏‎ ‎‏کیف قضیه مطلع نمی‌شدند پول نمی‌دادند و‏‎ ‎‏مطلب را هم که نمی‌شد بگوئی. این منزل دست‏‎ ‎94‏و بالمان را باز کرد. آقای موسوی خوئینی‌ها که‏‎ ‎

‏خود با گروههای دیگری هم ارتباط داشت یک‏‎ ‎‏دستگاه ماشین تکثیر برای ما تهیه کرد. قبلاً از‏‎ ‎‏ماشینهای ساده‌تر استفاده می‌کردیم. آقای‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎
‎[[page 94]]‎‏موسوی خوئینی‌ها دستگیر شد. توسط خانمشان‏‎ ‎‏به من خبر داد که ایران را ترک کنم. مدت پانزده‏‎ ‎‏روز رفتم پاکستان. اتفاقاً آقای هادی قم بود.‏‎ ‎‏اوضاع پاکستان را از او پرسیدم البته بدون اینکه‏‎ ‎‏ایشان مطلع شود که چه می‌خواهم بکنم.‏‎ ‎‏بلافاصله با آقای محمد منتظری هم تماس‏‎ ‎‏گرفتم، آمد مرز ایران و پاکستان. این دو هفته‌ای‏‎ ‎‏که پاکستان بودم تجربه‌های خوبی کسب کردم.‏‎ ‎‏در مراجعت، آقای واحدی را از کم و کیف قضیه‏‎ ‎‏مطلع کردم و در ضمن شخصی به ما معرفی شد‏‎ ‎‏تا در ایران به وسیله او با گروهی دیگر همکاری‏‎ ‎‏نمائیم. اتفاقاً ما مشغول چاپ کتاب «خدمت و‏‎ ‎‏خیانت روشنفکران» جلال بودیم.‏

‏در ضمن برای اینکه مطمئن شویم از نظر‏‎ ‎‏اعتقادی کارمان صدرصد درست باشد با آقای‏‎ ‎‏ خامنه‌ای در مشهد تماس گرفتیم که مأمور‏‎ ‎‏تماس، من شدم و بارها پیش ایشان رفتم و ایشان‏‎ ‎‏را هم تا اندازه‌ای در جریان کارهایمان قرار‏‎ ‎‏داده‌ام، البته در این موقع آقای هاشمی زندان بود‏‎ ‎‏و الّا قبلاً با ایشان مشورت می‌کردیم. [به هر‏‎ ‎‏حال] بوسیله شهید منتظری با گروه فوق ارتباط‏‎ ‎‏برقرار کردیم. در اوائل، همسرم مسئول ارتباط با‏‎ ‎
‎[[page 95]]‎‏آنان شد تا مطمئن شوم کسی از طرف مقابل ما را‏‎ ‎‏زیر نظر نگیرد. کار هم بدین صورت می‌شد که‏‎ ‎‏هفته‌ای دو روز صبح‌ها آنها وسایلی که داشتند‏‎ ‎‏در قبرستان نو در مقبره‌ای می‌گذاشتند و عصر‏‎ ‎‏آنها را برمی‌داشتیم و هفته‌ای دو روز ما این کار‏‎ ‎‏را می‌کردیم. به محمد منتظری پیغام دادم این کار‏‎ ‎‏مشکل است ما هم حاضر نیستیم با گروهی که‏‎ ‎‏دقیقاً نمی‌شناسیم بصورت آشکار کار کنیم. او‏‎ ‎‏که در آن موقع با آقای غرضی و آقای جنتی [علی]‏‎ ‎‏در سوریه کار می‌کرد، فردی را فرستاد پیش من‏‎ ‎‏بنام سعید که بحمدالله هم امروز مشغول کار برای‏‎ ‎‏جمهوری‌ای هستند که خود زحمتش را‏‎ ‎‏کشیده‌اند.‏

‏مشکلی از حیث کار نداشتیم. مجموعه‌ ما‏‎ ‎‏تمام دستگاهها را داشتیم، از کاغذ خردکنی‏‎ ‎‏گرفته تا چاپ. با دستگیری آقای خوئینی‌ها‏‎ ‎‏تصمیم گرفتیم آقای خاتمی را وارد عمل کنیم که‏‎ ‎‏بحمدالله ایشان از هر حیث ما را یاری کردند.‏‎ ‎‏آقای هاشمی دستگیر شد بدنبال دستگیری او‏‎ ‎‏ناچار با اصفهانیهایی که یکی دو نفر آنان را آقای‏‎ ‎‏هاشمی به من معرفی کرده بود تا در صورتیکه‏‎ ‎‏دستگیر شد با آنان تماس بگیریم (این کار را بعد‏‎ ‎
‎[[page 96]]‎‏از یکی دو هفته کردم) که یکی از آنان آقای‏‎ ‎‏روحانی، روحانی خوب اصفهان است. بدنبال آن‏‎ ‎‏یک خانه تیمی در اصفهان و یکی در تهران‏‎ ‎‏تشکیل دادیم. البته آقای روحانی را در جریان این‏‎ ‎‏کار نگذاشتیم چون احتمال دستگیری ایشان زیاد‏‎ ‎‏بود. متأسفانه بین دوستان سوریه اختلاف جزئی‏‎ ‎‏پیدا شد که نزدیک بود دامن ما را هم بگیرد. تا من‏‎ ‎‏بودم نگذاشتم ولی وقتی من رفتم به عراق و بدنبال‏‎ ‎‏شهادت برادرم در آنجا ماندگار شدم یکی دو‏‎ ‎‏مصادره در قم صورت گرفت. که آقای واحدی در‏‎ ‎‏یکی از آنها شرکت داشت در نامه‌ای که برایم‏‎ ‎‏بوسیله یکی از دوستان که آن هم بوسیله آشیخ‏‎ ‎‏عباس معروف – شهید اندرزگو...؟‏

‏- بله، بوسیله آن سید جلیل القدر بدستم رسید‏‎ ‎‏در این نامه این مسئله را جدی مطرح کردند. از‏‎ ‎‏همانجا تذکر دادم که این کار به صلاح کار‏‎ ‎‏تشکیلاتی ما  نمی‌باشد، ولی بر سر مسئله‌ای که‏‎ ‎‏هنوز اجازه ندارم بگویم این کار بالا گرفت و‏‎ ‎‏وسایل انتشاراتی که در یکی دیگر از منازل تیمی‏‎ ‎‏بود که سعید (واسطه) از آن مطلع بود شبانه به‏‎ ‎‏منزل تیمی دیگر انتقال پیدا کرده بود.‏

‏- یک وقتی گفته شده بود سینمای قم را گروه‏‎ ‎
‎[[page 97]]‎‏شما منفجر کرده‌اند؟‏

‏- یکی از دوستان در مصاحبه‌اش گفته بود که‏‎ ‎‏سینمای قم را من و یا گروه ما منفجر کرده‌اند. در‏‎ ‎‏حالیکه این با واقعیت تطبیق نمی‌کند. شهید‏‎ ‎‏اندرزگو شبی را در منزل ما گذراند که مدعی بود‏‎ ‎‏این کار را در همان روز انجام داده است.‏

‏این مسائل را امروز گفتم زیرا شما گفتید‏‎ ‎‏آنچه در مورد مسائل مبارزاتی خود می‌دانید‏‎ ‎‏بگوئید و الّا همانگونه که در این مدت هیچ نگفته‏‎ ‎‏بودم امروز هم نمی‌بایست می‌گفتم.‏

‎[2]‎

98

‏شگفتی کار دشوار، اما موفق و افتخارانگیز تربیت یافته‏‎ ‎‏مکتب «روح‌الله»  در امور مبارزه آنجا آشکار می‌شود که‏‎ ‎‏دریابیم فعالیتهای مبارزاتی او در شرایطی انجام می‌پذیرفته‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎
‎[[page 98]]‎‏که چشمهای نامحرم ساواک لحظه‌ای از رفت و آمدهای او‏‎ ‎‏غافل نمی‌شده و آن عزیز می‌بایست با رعایت مستمر اصول‏‎ ‎‏مخفی‌کاری و با استفاده از فراست منحصر به فرد خویش‏‎ ‎‏مأمورین مخفیِ تعقیب‌کننده‌اش را فریب داده و سردرگم‏‎ ‎‏سازد. سه سند زیر نشانی است از مراقبتهای دائمی ساواک و‏‎ ‎‏سختی کار مبارزۀ یادگار امام در آن شرایط:‏

‏ ‏

‏1 - «از: مرکز‏

‏به: ساواک قم – خیلی محرمانه‏

‏سید احمد خمینی روز 21 / 12 / 48 به مشهد وارد و اظهار‏‎ ‎‏داشته چون وجودش در ایام سوگواری در قم لازمست در نظر دارد‏‎ ‎‏روز 25 / 12 / 48 به قم مراجعت کند. ضمن تعیین علت عدم‏‎ ‎‏انعکاس مسافرت وی دقیقاً اعمال نامبرده را مراقبت و نتیجه را‏‎ ‎‏اعلام نمایند – مقدم»‏

‏ ‏

‏2 - «از: ساواک قم‏

‏به: مدیریت کل اداره سوم 316 – خیلی محرمانه‏

‏درباره: سید احمد خمینی‏

‏در مراقبتهائیکه از نامبرده بالا بعمل آمده، مشارالیه به اتفاق‏‎ ‎‏طلبه‌ای به نام کیانی ساعت 0840 /  روز 16 / 5 / 49 از بنگاه‏‎ ‎‏مسافربری گیتی نورد قم وسیله اتومبیل شماره 75277، از تهران به‏‎ ‎‏اصفهان عزیمت و در تاریخ 18 / 9 / 49 به قم مراجعت نموده –‏‎ ‎


[[page 99]]رئیس ساواک قم – مهران»

100

‏ ‏

‏3- «به: ریاست‏‎ ‎‏ساواک قم – خیلی‏‎ ‎‏محرمانه‏

‏از: اداره کل‏‎ ‎‏سوم (316)‏

‏درباره: سید احمد‏‎ ‎‏خمینی‏

‏«بطوریکه استنباط می‌شود آن ساواک از اعمال و رفتار نامبرده‏‎ ‎‏بالا بی‌اطلاع است و نشانۀ آن مسافرت وی به مشهد و عدم اطلاع‏‎ ‎‏ساواک قم از این جریان می‌باشد و ساواک محل می‌بایست با‏‎ ‎‏کمال هوشیاری از تصمیمات مشارالیه قبلاً آگاهی حاصل نماید و‏‎ ‎‏مراتب را بموقع منعکس سازد تا به محض خروج از منطقه توسط‏‎ ‎‏سایر ساواکها مراقبت گردد. خواهشمند است دستور فرمائید به‏‎ ‎‏مسئولین امر تذکر لازم داده شود و نتیجه را اعلام دارند.‏

‏ ‏

مدیر کل اداره سوم – مقدّم

 

‎ ‎

‎[[page 100]]‎

  •  . ر.ک: ویژه نامه های رحلت یادگار امام در مطبوعات، اسفند و فروردین 74.
  • . روزنامه اطلاعات مورخ 9 / 2 / 61، مصاحبه با حضرت حجةالاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.

انتهای پیام /*