امام خمینی قدمی برای تبلیغ مرجعیت خود برنداشتند

امام همیشه در برابر تعاریف غلو آمیز می ایستادند و حتی تعاریف حقیقی که از ایشان می شد را هم نمی پسندیدند. حضرت امام همیشه سعی می کردند از ریاست و منصب ها دوری گزینند و این مطلب برای همه کسانی که ایشان را به خوبی می شناختند، اثبات شده بود.

کد : 42635 | تاریخ : 09/12/1391

امام خمینی یکی از برجسته ترین و تاثیرگذارترین اساتید حوزه بودند. حضور و اقامت آیت الله بروجردی در قم با تلاش و کوشش های ایشان و چند تن دیگر میسر شد و همین حضور برکات بسیار زیاد و چشمگیر و ماندگاری را برای حوزه قم به همراه داشت.  این حوزه پس از حضور آیت الله بروجردی از قدرت و اهمیت فراوانی برخوردار شد که تا حدی، حوزه این جایگاه را مدیون حضرت امام بود.

تدریس امام در فقه ، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق یکی از بهترین درس بود و بین جویندگان علم از شهره خاصی برخوردار بود. برجستگان حوزه و علمای صاحب نامی در درس های امام شرکت می کردند و از وجود ایشان کسب علم می نمودند.

پس از وفات آیت الله العظمی بروجردی و فقدان مرجعیت قدرتمند، به تدریج نگاه ها به سمت امام رفت. با توجه به قدرت علمی  و معنوی حضرت امام جز این هم انتظار نمی رفت. اما در همان دوران که برخی هواداران دیگران در تکاپوی جذب مرجعیت بودند، اما او بی تفاوت به این مسائل فعالیت های روزمره خود را ادامه می داد.

مرحوم تا مدتی در برخی از مراسمات فاتحه خوانی و ختم آیت الله بروجردی شرکت نمی کردند، زیرا می دانستند با شعارها و ابراز ارادت هایی مواجه خواهند شد که بی شائبه نبود.

به این خاطره از آقای توسلی در این باره توجه بفرمایید: «بعد از وفات مرحوم آیه اللّه العظمی بروجردی... حتی در مجالس و محافل قم که تشکیل می شد شرکت نمی کردند. روزی یکی از دوستان و شاگردان امام به بنده پیشنهاد کرد بروم خدمت آقا که موافقت ایشان را برای چاپ رساله به دست آورم. اول صبح بود. وارد بیرونی امام شدیم. امام روی زیلوئی نشسته بود. دوست بنده مطالبی راجع به این که جامعه امروز به شما نیازمند است بیان می کردند. ایشان از کثرت علاقه و اعتماد جمله ای گفتند که شاید در آن غلوی بود. به یاد دارم که رنگ مبارک امام یک مرتبه سرخ شد فرمودند: خیر این طور نیست که اسلام بستگی به من داشته باشد.» (سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی، تنظیم مصطفی وجدانی، ج۲، ص۱۰۱)

امام همیشه در برابر تعاریف غلو آمیز می ایستادند و حتی تعاریف حقیقی که از ایشان می شد را هم نمی پسندیدند. حضرت امام همیشه سعی می کردند از ریاست و منصب ها دوری گزینند و این مطلب برای همه کسانی که ایشان را به خوبی می شناختند، اثبات شده بود.

آیت الله امینی در مورد ایشان می فرمایند: «این مطلب را می توانم علی التحقیق بگویم که امام خمینی در تمام دوران عمرش یک قدم برای ریاست و مرجعیت برنداشته است. بعد از فوت آیه اللّه بروجردی برای ریاست و اداره حوزه و در نتیجه مرجعیت جریانات و فعالیت هایی در قم شروع شد... امّا ایشان جداً با این گونه حرکت ها مخالفت می کرد و حاضر نبود کوچکترین قدمی در این راه بردارد... در مورد اداره حوزه و پرداخت شهریه به طلاب کاملاً کنار کشید و می گفت: دیگران بحمداللّه هستند ومباحث طلبگی خودمان را ادامه می دهیم...» (همان، ج۴، ص۱۱۲)

اما در نهایت امام با توجه به شرایط جامعه و احساس تکلیف خویش، مرجعیت را پذیرفت و راهنمایی مناسب برای مردم گردید. امام در عین حال که مرجع بود باز هم نگاه خاصی به این جایگاه نداشت و فقط به وظایف خویش فکر می نمود. قدمی را برای تبلیغ مرجعیت خویش برنداشت و حتی دفتر ایشان سنت تولید و پخش رساله مجانی که برای همه جا افتاده بود و حتی شائبه کار تبلیغی بودن از آن نمی رفت، نیز ترک نمود:

«بارها افرادی از روحانیون و غیر روحانیون که با سنت رائج خو گرفته بودند ضمن مراجعه به دفتر امام درخواست رساله عملیّه می کردند و وقتی ما می گفتیم که نداریم و ما هم برای خودمان یا برای نیاز دفتر و پاسخ به سۆالات شرعی و حتی نیاز شخص امام رساله لازم داشته باشیم از دیگران می خریم شگفت زده می شدند.» (مجله پاسدار اسلام، شماره ۹۶، ص۳۳، خاطرات آقای رحیمیان)

خاطرات فوق همه نشان می دهد که نگاه امام به مرجعیت نگاه وظیفه بوده است نه منصب. امام مرجعیت را مقامی خوش طعم و لعاب نمی دانست که برای لذات دنیوی از آن بهر برد.

امام سعی داشت پا جای پای علمایی چون سید بن طاووس بگذارد که مقام مرجعیت را می شناختند و همیشه از آن گریزان بودند و می گفتند: «اگر خداوند به پیامبرش فرمود «لو تقوّل علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالوتین» [اگر کلامی ناروا برما بندد رگ گردن او را قطع می کنیم] با مثل من چه خواهد کرد اگر با فتوای خویش به خطا روم و...» (فتح الابواب، سیدبن طاووس، ص۳۰)

نامه ای که حضرت امام (س) در روز نهم اسفند ماه سال 1349 خطاب به فرزندشان می نویسند، شاهدی بر مطالب فوق است. ایشان در این نامه از سیداحمد خمینی می خواهند از تبلیغ به نفع مرجعیت ایشان و انجام امور تبلیغى به نفع ایشان ‏اکیداً خودداری شود. متن این نامه که حضرت امام در نجف مرقوم فرموده اند، به شرح زیر است:

 

بسمه تعالى‏

احمد عزیزم‏

مرقوم شما واصل شد. قبلًا کاغذى نوشته ‏ام، از آقاى لواسانى استفسار نمودم راجع به اینکه بین راه وجه داده ‏اند؛ جواب نوشته ‏اند «تا کنون چنین اتفاقى نیفتاده است و به ایشان اصلًا وجهى نداده ‏ام و دخالتى در این امر نکرده و نمى‏ کنم لکن مفسدین در عمل افساد هستند». خودم هم حدس مى ‏زدم که اصل نداشته باشد. مطلبى که از قم اطلاع رسیده است آن است که شما و آقاى ربانى «1» در نظر دارید براى صد نفر شهریه خصوصى قرار دهید؛ به این منظور که در خانه رفت و آمد زیاد شود. خیلى از شما تعجب مى‏ کنم که باز مرا نشناخته‏ اید! من هیچ وقت از این اعمال خلاف انسانى میل ندارم مرتکب شوم و نه شماها مرتکب شوید. در این امور هیچ وقت بدون مراجعه به من اقدامى نکنید؛ گرچه ممکن است این خبر هم مثل بیشتر اخبار باشد. در هر صورت مطلعم کنید و این نحو افکار را از خود دور کنید. خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمین عمّ مکرم «2» سلام برسانید. براى ایشان نگران هستم؛ مى‏ ترسم این رفت و آمد براى مزاج ایشان ناراحتى تولید کند و موجب استراحت ایشان در قم فراهم نباشد. به خانواده محترمه سلام برسانید ان شاء اللَّه تعالى هر دو خوب و سعادتمند باشید.

و السلام- 2 محرّم 91- پدرت‏

( 1)- آقاى سید احمد خمینى در این باره چنین مرقوم نموده ‏اند: «منظور مرحوم آیت اللَّه ربانى عضو اسبق شوراى نگهبان است. با مشورت ایشان و بنده به این نتیجه رسیدیم که براى رساندن پیام امام و ارتباط بیشتر با طلاب و فضلا به حدود صد نفر از آنان شهریه داده شود تا آنان با تماس با بقیه طلاب سریعتر مطالب امام را در حوزه و سایر جاها منتشر کنند. امام تصور مى‏ کردند براى شلوغى منزل و رونق دادن به مسئله مرجعیت ایشان چنین تصمیمى گرفته شده است».

( 2)- آقاى سید مرتضى پسندیده.

(صحیفه امام، ج‏2، ص: 336)

انتهای پیام /*