شرح دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه

روایاتی پیرامون حمد

کد : 175157 | تاریخ : 23/02/1398

پیرو مباحث پییشین در مورد حمد، در اینجا مناسب است به چند روایت در مورد «حمد» اشاره کنیم. چون خود حمد بسیار ارزشمند است. از پیغمبر (ص) آمده است:

« اوّلُ مَن یُدعی الی الجنه الحَمّادون الذین یحمدون الله فی السّراء و الضّراء»[1]

«اول گروهی که به بهشت خوانده می شوند، حمدکنندگانند، آنهایی که خدا را در سختی و راحتی حمد می کنند». آنهایی که فقط الحمد الله رب العالمین را همه جا می گویند. چرا فی السّراء و الضرّا؟ مگر نگفتیم حمد برابر فضیلت است، مگر نگفتیم حمد در برابر خوبی است، حمد در برابر فعل خیر است، چطور در سختی هم؟ چون هر چه از حق می رسد نیکوست. هیچ چیزی وجود ندارد که از حق برسد و زشت باشد حتی بیماری و گرفتاری، چرا که آنچه از خدا می رسد نیکوست، بالاتر از اینها حتی عذاب. وقتی کسی که گناه می کند و خدا او را عذاب می کند نیکوست. جون این عذاب و خشم و غضب خداوند به او ظاهری دارد که باطنش رحمت خداست، مثل اینکه برای درمان بیماری پزشک کاری دردآور انجام می دهد ولی این درد باعث سلامت جسم او می شود. این فعل پزشک قابل تشکر است یا خیر؟ این خیر هست یا نه؟ خوب وقتی من به گناه آلوده شدم، و معصیت کردم خداوند تبارک و تعالی غضب می کند، به من و در برابر این معصیت، من را مجازات می کند و باعث پاکی من و بیرون آمدنم از غفلت می شود، این خیر هست یا نه؟ مسلماً این نیکوست. پس هیچ فعلی از خداوند، تبارک و تعالی صادر نمی شود که خیر نباشد. حتی خداوند در مورد عذاب کفار در آخرت.

 قرآن مجید می فرماید: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ [2]؛ خداوند همه چیز را خلق کرده، همه چیز را هم نیکو آفریده است.»

 عذاب، بیماری، مریضی، شیء هست یا نه؟ خلق خداست، خدا هم او را نیکو خلق کرده. لذا کسانی که خدا را در سرّاء و ضرّاء حمد می کنند، اگر درک کنند، حتی به تقلید نیز حمد کنند، سزاوار است. ولی اگر درک کنند، همه را به زیبایی می بینند، به همین دلیل امام حسین (ع)، در روز عاشورا، هر چه مصیبت سخت تر می شد رویش گشاده تر می شد، چهره اش برافروخته تر می شد[3] و در آخرین لحظه هم شروع به اظهار رضایت می کند. حضرت زینب کبری (سلام الله عیها) وقتی ابن زیاد در مجلسش می گوید، دیدی خداوند با برادرت چه کرد، حضرت می گوید: «ما رأیت الاّ جمیلا [4]؛ ما به جز زیبایی ندیدیم.» یعنی آنچه به چشم تو زشت است، کشته شدن، قطعه قطعه شدن، در چشم ما همه زیباست، همه نیکوست. بله شمر، خولی، حرمله و... زشتی انجام دادند ولی آنچه که از خدا رسیده نیکوست چون تمام اینها ظاهرش سختی است و باطنش راحتی و کمال است که جز از این راه به آن نمی رسند، حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: خداوند تبارک و تعالی برای فررزندم حسین(ع) مقامی نوشته است که جز با شهادت به آن نمی رسد.[5] آیا این شهادت و قطعه قطعه شدن به این مقامی که می خواهد به آن برسد نیکو نیست. پس بنابراین آن کسی که عالم است حمد می کند خدا را در سرّاء و ضرّاء.

حمّاد صیغه مبالغه است، یعنی آنهایی که زیاد حمد می کنند.

از حالات رسول خدا حمد فراوان بود، امام صادق (ع) می فرماید: «و کان رسول الله(ص) اذا اصبح قال: الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کلّ حال ثلاث مائه و ستین مرّه و اذا امسی قال مثلَ ذلک»[6]

« پیغمبر وقتی که صبح می کرد، سیصد و شصت بار می فرمود: سپاس و ستایش از آن خداوند پروردگار جهانیان است، بسیار در هر حال، و هر گاه شام می کرد به همین مقدار می فرمودند.»

باز در روایت دیگری هست:

«و کان النبیّ (صلی الله علیه آله) فی کلّ یومٍ اذا اصبح و طلعت الشمش یقول الحمدلله رب العالمین کثیراً طیباّ علی کل حال یقولها  ثلاث مائه و ستین مره شکراً»[7]

« پیغمبر (ص) در هر روز وقتی صبح می کرد و خورشید طلوع می کرد سیصد و شصت بار به شکر خداوند می فرمودند: سپاس و ستایش برای خداوند پروردگار جهانیان است، حمد فراوان پاک در هر حال».

ارزش و جایگاه "الحمد لله": در روایت دیگری از پیغمبر چنین آمده است:

«لو أن الدنیا لقمه واحده فأکلها عبد المسلم ثم قال الحمدلله لکان قوله ذلک خیراً من الدنیا و الآخره و مافیها»

«اگر همه دنیا یک لقمه شود، و بنده مسلمان آن را بخورد، و در مقابل این بگوید الحمد لله، این سخن وی از دنیا و آخرت و آنچه در آن است، بهتر است.»

چون این حقیقت است. در وجه آن آیت الله جوادی می گوید: حمد راستین کلمه طیبه است وقتی که از زبان یک عبد مسلم می آید، یک سخن پاک است. کلمه طیبه طبق آیه قرآن: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ [8]؛ سخن پاک به سوی خدا صعود می کند»، چیزی که به سوی خدا می رود، عنداللهی می شود و طبق آیه قرآن « مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ [9]؛ آنچه پیش خداست باقی می ماند و آنچه پیش شماست از بین می رود.»

بنابراین، این حمد که بنده مسلمان کرده، صعود کرده و عنداللهی می شود، و باقی می ماند ولی دنیا نابود شدنی است، پس این برتر است از دنیا و ما فیها. و در روایت «خیراً من الدنیا و الآخره» آمده مطلب از این هم بالاتر است. چون آخرت هم از خداست و وقتی الحمدلله گفته شد، آخرتی که جلوه حق است، چون همه چیز را به حق نسبت داده ایم این از آن هم بالاتر می شود.

روایات در بحث حمد فراوان است. توصیه و سفارش به حمد فراوان شده است. اینکه در شروع هر کاری حمد خدا را بگوید و هر کاری تمام می شود حمد خدا را بگوید، زبانش حامد می شود، بلکه این حمد زبانی به حمد واقعی و حقیقی تبدیل شود.

در دعای مبارک امام سجاد (ع) برای دخول در شهر رمضان، فرمودند: «الحمدلله الذی هدانا لحمده و جعلنا من اهله» سپاس خدای را که ما را به حمدش هدایت کرد. گوشه ای از بحث حمد را بیان کردیم. حضرت در اینجا شکر می کنند. نکته ای که باید توجه داشت، حمد یک معنای مطلق دارد، به این معنا که تمام حمدها از خداست، حقیقت حمد از خداست، جنس حمد از خداست، این نکته بیان شد. به این نکته توجه کنید، که حمد هر حامدی به جز حمد حق خودش را و یا حمد اولیای کمّل که به مقام فنای مطلق رسیده باشند حمد مقید است، پس حمد دیگر حامدها، حمد مقید است، نه مطلق، یعنی کسی که خدا را حمد می کند، او را به طور اطلاق، بدون اینکه صفتی از صفات یا فعلی از افعال را مشاهده کند و حمد حق را گوید، وجود ندارد.

توضیح بیشتر اینکه ما وقتی از کسی تشکر می کنیم - خود تشکر مصداقی از حمد است-، هر چند شکر با حمد تفاوتهایی دارد، یا از کسی مدح می کنیم، چون گفتیم حمد در مقابل صفات و افعال فرد است، وقتی که حمد و تشکر می کنیم آن وقتی است که فعلی از کسی سرزده یا زیبایی و صفتی را دیده ایم و آن را می ستاییم. وقتی که کسی چیزی را به ما داده و ما در مقابل عطایش از او تشکر می کنیم، وقتی که خصوصیت و ویژگی ای از کسی بروز کرده در مقابل آن ویژگی و خصوصیت او را توصیف می کنیم، مدحش می کنیم و تعریفش می کنیم. خداوند تبارک و تعالی را وقتی ما، ما مقیدها، در مقابل فعلی از افعالش یا صفتی از صفاتش قرار می گیریم، حمد می کنیم، یعنی مثلاً خداوند تبارک و تعالی سلامتی می دهد، روزی می دهد و یا بهبودی عطا می کند، ما در مقابل آن فعل او را حمد یا شکر می کنیم، یا صفتی از صفات خداوند را درک می کنیم. صفت علم خدا، حکمت خدا و در مقابل آن صفت به ستایش او می پردازیم. اما یک انسانی مانند ما بتواند حمد مطلق داشته باشد، یعنی در آن واحد بدون اینکه صفتی از صفات حق برای او درک شود، صفت خاصی بدون اینکه فعلی از افعال حق را مشاهده کند، خدا را حمد کند، وجود ندارد، چون خودش مقید است، چون باید چیزی را ببیند تا او را بستاید و از او تعریف کند، به همین دلیل حمد ما همیشه حمد مقید است.

 در اینجا و در این دعا هم، یک حمد مقید است، اما حمد در این دعا، تقیدش به صفت حمد است. «الحمدالله الذی هدانا لحمده»، یعنی ما در مقابل فعل هدایتی که از خداوند سر زده، که همان هدایت به حمد اوست، او را حمد می کنیم، یعنی در مقابل اینکه ما را هدایت به حمد کرده و جعلنا من اهله و ما را از اهل حمد قرار داده، دارد خداوند حمد را می گوید. حمد مطلق نیست، حمد مقید است ولی نه در برابر مثلاً سلامت و روزی، و اولاد و ... بلکه در برابر حمد. از این جهت که هدایتش کرده به حمد، اینکه او را از اهل حمد قرار داده. به همین دلیل خدا را حمد می کند پس این حمد، حمد مقید در برابر فعل هدایت به حمد است.

______________________________________________________________________

 [1] مکارم الاخلاق، صفحه 307

[2] سجده، آیه 7

[3] معنانی الاخبار، صفحه 288

[4] مثیر الاحزان صفحه 90

[5] امالی شیخ صدوق، صفحه 152

[6] کافی، جلد 2، صفحه 503

[7] امالی، شیخ طوسی، صفحه 597

[8] فاطر، آیه 10

[9] نحل، 96

انتهای پیام /*