زهرا مصطفوی

زدند روى دست من

دست مرا گذاشتند توى دهانشان و گفتند: «من از دست تو بدم نمى‏ آید، اما باید سر سفره ‏اى که جمع نشسته ‏اند دقت داشته باشیم.

کد : 42652 | تاریخ : 12/12/1391

وقتى که بچه بودم نانم را داخل کاسه ماست زدم و خوردم. همین که مى‏ خواستم بزنم توى ماست، انگشتم به ماست خورد. آقا زدند روى دست من. خیلى کوچک بودم، 5ـ 6 سالم بود؛ یعنى آقا متوجه شدند که من ناراحت شدم و دستم را کشیدم کنار، دست مرا گذاشتند توى دهانشان و گفتند: «من از دست تو بدم نمى‏ آید، اما باید سر سفره ‏اى که جمع نشسته ‏اند دقت داشته باشیم که قاشق هست براى ماست». یعنى در نظافت خیلى رعایت مى‏ کنند، در عین سادگى.

منبع: هم ‏نفس بهار، ص 66 و 67

انتهای پیام /*