هر روز با امام / ۱۸ مرداد / نگاهی به اتفاقات دوران حیات امام

در این نوشتار سعی بر این است که به اهم وقایع و رخدادهای حیات پربرکت حضرت امام خمینی (س) اشاره گردد. ضمنا در ادامه مناسبتهای ملی و مذهبی روز را در سیره و اندیشه امام جستجو می کنیم.

کد : 175933 | تاریخ : 18/05/1402

قم، ۱۳۵۸_ حکم انتصاب آقای محمد مؤمن قمی به سمت سرپرست امورزندانیان قم

پر.ک صحیفه امام؛ ج ۹، ص ۲۷۰

***

جماران، ۱۳۵۹_ سخنرانی در جمع اعضای کنگره آزادی قدس (بازگشت به اسلام واقعی)

اهم بیانات:

مشکل مسلمین، حکومتهای مسلمین است. این حکومتها هستند که مسلمین را به این‏‎ ‎‏روز رسانده اند. ملتها مشکل مسلمین نیستند. ملتها با آن فطرت ذاتی که دارند، می توانند‏‎ ‎‏مسائل را حل کنند، لکن مشکل، دولتها هستند.

شما گمان نکنید که ایران دارای سلاح بود. ایران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت‏‎ ‎‏[‏‏...‏‏]‏‏، لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنوی اش ایمان به مکتب، ایمان به خدای تبارک‏‎ ‎‏و تعالی و توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. حالا که می بینید دست ملت ما‏‎ ‎‏ـ یعنی، غیر نظامیها ـ تفنگ است، این تفنگی است که به غنیمت از بستگان شاه به‏‎ ‎‏دستشان افتاده، والاّ تفنگی در کار نبود، ایمان بود.

باید کاری کرد که ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را. اگر بخواهید و‏‎ ‎‏بخواهند و دانشمندها بخواهند و علمای همۀ بلاد اسلامی و دانشگاههای همۀ بلاد‏‎ ‎‏اسلامی بخواهند مشکلۀ اسلام و ممالک اسلامی حل بشود، باید مردم را بیدار کنند؛ این‏‎ ‎‏مردمی که با تبلیغات چند صد ساله، به آنها باورانده بودند که نمی شود با امریکا یا با‏‎ ‎‏شوروی مخالفت کرد، و الآن هم باور ملتهای دیگری هست. باید اینها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ به ایشان‏‎ ‎‏فهماند که می شود.‏

اسلام آمده است که همۀ نژادها باهمند؛ مثل دنده های شانه می مانند؛ هیچ کدام بر‏‎ ‎‏هیچ کدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک از اینها‏‎ ‎‏و نه هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید، هیچ کدام بر دیگری‏‎ ‎‏فضیلت ندارند. فضیلت با تقواست، فضیلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اینها‏‎ ‎‏تبلیغاتی بوده است، تلقیناتی بوده است که از ابرقدرتها که می خواستند ما را بچاپند، شده‏‎ ‎‏است و مع الأسف، بعض اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده.‏

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۳، ص ۸۳ - ۹۲

***

جماران، ۱۳۶۳_ سخنرانی در جمع مقامات کشوری و لشکری (موانع تشکیل حکومت اسلامی توسط ائمه)

اهم بیانات:

‏‏ ‏‏ من بسیاری از اوقات از دو امر متأسفم که‏‎ ‎‏یکیش از دیگری بیشتر تأسف دارد. یکی اینکه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا‏‎ ‎‏آخر نگذاشتند که یک حکومت دلخواه اسلام وجود پیدا بکند. زمان رسول الله ـ صلی‏‎ ‎‏الله علیه و آله و سلم ـ آن همه گرفتاریها و جنگها و آن مخالفتها بود و نشد که حکومت به‏‎ ‎‏طور دلخواهی که ایشان می خواهند، متحقق بشود. در زمان سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏هم، حتی زمان حضرت امیر که مواجه بود با آن جنگهای داخلی و آن منافقهایی که از‏‎ ‎‏کفار بدتر هستند و نگذاشتند حکومت شکل بگیرد به طوری که دلخواه باشد. اگر گذاشته‏‎ ‎‏بودند، مهلت داده بودند، ولو در یک دوره کوتاهی حکومت تحقق پیدا کرده بود، آن‏‎ ‎‏الگویی که آنها به عالم نشان می دادند، برای بشر تا آخر یک درس بزرگی بود. و ما باید‏‎ ‎‏متأسف باشیم برای این امر که محروم شدیم از یک همچو برکت بزرگی.‏

و امر دوم که باز نگذاشتند و نشد که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ آن طوری که می خواستند‏ ‎‏بروز بدهند حقایق را، این هم بسیار مورد تأسف است، تأسف این از تأسف او بالاتر‏‎ ‎‏است، این چه علمی بوده است که نزدیک وفات، حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و‏‎ ‎‏سلم ـ بیخ گوشی به حضرت امیر ـ علیه السلام ـ فرموده است و ایشان به حسب روایت ـ‏‎ ‎‏می فرماید ـ که «هزار باب از علم ـ یا هزار علم، هر کدام چه ـ برای من حاصل شد». این‏‎ ‎‏علم معمولی که دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا‏‎ ‎‏هست، این نیست. او چه بوده است که حضرت امیر می گوید که من علم جم دارم، ‏‏هیهُنا‏‎ ‎‏عِلماً جَمّا‏‏، لکن حَمَله‏‎ نیست، این علم فقه نبوده، علم فقه را تعلیم کرده اند، هیچ در او‏‎ ‎‏قصوری نشده است، این فلسفه و این چیزهایی که دست ماهاست اینها هم نبوده است و‏‎ ‎‏این مورد تأسف است که مهلت ندادند به اینها، نشد. در آن وقت حَمَله ای که آنها‏‎ ‎‏می خواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملأ اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از‏‎ ‎‏این بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم؛ و او بلااشکال از این علوم رسمی که دست بشر‏‎ ‎‏است و دست مسلمین است، از اینها خارج است، برای اینکه اینها حَمَله داشتند، آن که‏‎ ‎‏حَمَله نداشته است، آنکه مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بوده است که پیدا‏‎ ‎‏نکردند کسانی را که به آنها تعلیم بدهند آن علوم را، و قرآن که مخزن همه علوم است،‏‎ ‎‏نشد که آنها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آنها بیان کنند برای ما. اینها از‏‎ ‎‏تأسف هایی است که ما باید در گور ببریم. قرآن الآن در حجاب است، مستور است این‏‎ ‎‏قرآن. بعضی آیات قرآن است که گرچه بشر یا فلاسفه یا عرفا تا یک حدودی در‏‎ ‎‏موردش صحبتها کردند، لکن آن که باید باشد، نشده است و نمی شود. قرآن هم برای‏‎ ‎‏«مَنْ خوطِبَ بِه» آمده است. ‏‏انّما یَعرفُ القُرآنَ مَنْ خوطِبَ بِهِ‏‎ اگر مقصود معانی عرفیه بود، که‏‎ ‎‏مردم همه می فهمند معانی عرفیه را، آن چی بوده است؟ و ما باید تا آخر متأسف باشیم.‏‎ ‎‏حضرت رضا ـ سلام الله علیه ـ که با آن نیرنگ ایشان را بردند، الزاماً بردند به آنجا و‏‎ ‎‏خواستند ایشان را چه بکنند، معلوم بود که از اول بنابراین نیست، نگذاشتند که اینها یک‏ ‎‏حکومتی به دستشان بیاید، یک مجالی به دستشان بیاید که لااقل تعلیمات را بکنند. برای‏‎ ‎‏حضرت صادق ـ علیه السلام ـ هم که مجال بود برای اینکه علم فقه را باید توسعه بدهند و‏‎ ‎‏بیان کنند و بعضی از مسائل البته غیرفقهی هم بوده است، لکن سرگرمی ایشان به آن‏‎ ‎‏علومی که نمی شد که معطل بماند و علم شریعت بود، این هم باز نگذاشتند، نشد. حَمَله‏‎ ‎‏هم نداشتند؛ حَمَله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود. بنابراین، ما باید در این امور متأسف‏‎ ‎‏باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است از اول‏‎ ‎‏تا حالا، اینها تفسیر قرآن نیستند، اینها البته یک ترجمه هایی، یک بویی از قرآن‏‎ ‎‏بعضیشان دارند، والاّ تفسیر این نیست. در هر صورت، ‏‏اِنّالله وَاِنّااِلَیْه راجِعُونْ‏‏، آن که از دست‏‎ ‎‏ما رفت، حکومت عدل الهی هم که تحقق پیدا نکرد که ما بفهمیم باید چه بکنیم.‏

ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۹، ص ۶ - ۱۴

***

 

انتهای پیام /*