شاعران انقلاب

احمد عزیزی

کد : 175980 | تاریخ : 27/04/1398

احمد عزیزی شاعر معاصر، در سال 1337 در سر پل ذهاب استان کرمانشاه به دنیا آمد. وی در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی، تأمل و دقت از نوشته های روی تابلوها، اسامی خیابان ها و ... به خوبی فرا گرفت. عزیزی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیت الله مطهری شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت. عزیزی شاعری منحصر به فرد بود که ارائه دهنده سبک جدید مثنوی در کشور بود. آثار ادبی متعدد وی با عرفان اسلامی آمیختگی داشته و تمجید از اهل بیت (ع) در بیشتر آثارش موج می زند.

اما این شاعر توانای ادبیات کشورمان از 15 اسفند 1386 به علت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج و اختلالات قلبی و کلیوی در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری شد و در حالت اغما به سر برد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در 28 مهر 1390 طی سفری به کرمانشاه از احمد عزیزی در بیمارستان دیدار کردند. با تاکید رهبر جمهوری اسلامی ایران پس از دیدار با وی، مسئولان بر آن شده اند که عزیزی را جهت درمان به خارج از کشور اعزام کنند. این در حالی بود که پزشکان حال او را وخیم اعلام کرده و از بهبودی او قطع امید کرده بودند. سرانجام وی پس از ۹ سال اغما در بیمارستان امام رضا کرمانشاه و به‌ دنبال انسداد روده، بعد از ظهر روز دوشنبه ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۵ در ۵۸ سالگی درگذشت.

آثار گران سنگ این شاعر توانمند به شرح زیر است:

باران پروانه، 1371

رودخانه رؤیا، 1371

خواب نامه و باغ تناسخ، 1371

ترجمه زخم، 1370

شرجی آواز، 1368

کفش های مکاشفه، 1367

سیل گل سرخ، 1352

ناودان الماس

ترانه های ایلیایی

غزالستان

قوس غزل

ملکوت تکلم

روستای فطرت

رویای رویت

 

***

(تقدیم به امام راحل)

 

آه پاییز جدایی جان گرفت

خون چکانی های گل پایان گرفت

 

باز ما ماندیم و یادی از بهار

زخمی پاییزهای انتظار

 

عارفان پالوده ی دل می خورند

زهر را پیران کامل می خورند

 

مردم از زهر خوش جام تو پیر

مردم از مظلومی نام تو پیر

 

ای ز گلزار شهیدان ناز تو

داغم از گمنامی آواز تو

 

داغ دست لاله لرزان توام

داغ چشم شبنم افشان توام

 

ای غرور گریه ها آغاز شو

ای جراحت های دیرین باز شو

 

ما همه فرمانبر عشق توایم

در طریقت کافر عشق توییم

 

ما ز ابروی تو فتوا می بریم

ما به خال تو تولا می بریم

 

یا خمینی تیغ تیز لا تویی

یا خمینی خرقه ی الا تویی

 

یا خمینی منکر تو منکر است

یا خمینی نفس تو اولی تر است

 

پس شهید غمزه ی تو محرم است

کافر عشق تو مهدور الدم است

 

ما ز شرح سوز آهت عاجزیم

ما ز تفسیر نگاهت عاجزیم

 

سایه بان دجله و زمزم تویی

وارث خون وارث آدم تویی

 

ای حسینی مرد صحرای قیام

زینبی رفتار کن با این پیام

 

باز کن ای درد نوش مست پیر

از سر نو باده ی سرخ غدیر

 

زهر می نوشیم ما همچون تو زار

ما مریدان توایم ای سربدار

 

ای همه مجنون ما لیلا ز تو

یا خمینی آه و واویلا ز تو

 

ای شقایق عالمی دلتنگ توست

پرچم خون حسین از رنگ توست

 

کاروان های حسینی کوچ کرد

ای شقایق ها خمینی کوچ کرد

 

احمد عزیزی

***

انتهای پیام /*