شعری از

فریبا قیومی زاده

کد : 176322 | تاریخ : 06/07/1398

***

(تقدیم به امام راحل)

 

چشم هایت شروع پنجره هاست

در سلام شکفتن گلدان

حس زیبای پرده های اتاق

در میان نوازش باران

 

آینه کاری دلت هر صبح

نور را ذره ذره می بوید

توی حوض نگاه تو مهتاب

صورتش را دوباره می شوید

 

مرز جغرافیا عوض شده است

پایتخت تمام دل هایی

از شمال و جنوب و مشرق و غرب

نقشه روشنای فردایی

 

بر مدار لب تو می چرخند

همه منظومه های خورشیدی

باز دیشب کلام بیداری

روی دنیای خواب پاشیدی

 

دیشب آرام و بی صدا وقتی

از تو گفتم خدا تبسم کرد

بقچه ای از بنفشه و شب بو

بی تعارف به خانه ام آورد

 

توی فنجان دست من افتاد

تب جوشانده های آویشن

سررسید اتاق من پر شد

از حضور دوباره بهمن

 

توی گلدان خالی دفتر

شاخه پیچک لبت گل داد

بعد آغوش شمعدانی ها

توی گلدان مخملی افتاد

 

مزه توت منتشر شد و بعد

طعم یک ناگهان باران را

و تو مشغول شاعری کردن

آیه های شب  جماران را

 

 

حیف کوچیده ای از این ییلاق

با دلی پر ز شور و شوق خدا

مانده از تو به روی این دیوار

قاب عکسی و خنده ای زیبا

 

فریبا قیومی زاده

***

 

انتهای پیام /*