شعری از

محبوبه زارع

کد : 176363 | تاریخ : 23/08/1398

***

(تقدیم به امام راحل)

 

مادر بزرگ من هست

مانند یک فرشته

هر ساله نذر دارد

یک دیگ، آش رشته

 

روزی که دیگ بی بی

روی اجاق گاز است

از صبح تا غروبش

درهای خانه باز است

 

مادر بزرگ پیرم

بیمار و ناتوان شد

قد خمیده او

مانند یک کمان شد

 

روزی به مادرم گفت:

دیگر نفس ندارم

دیگ قدیمی ام را

دست تو می سپارم

 

سال تولد تو

مردم قیام کردند

دار و ندار خود را

نذر امام(ره) کردند

 

او یار مردمان بود

مردی شبیه باران

روح خداست نامش

مرد نماز و قرآن

 

دیدم تمام حرفش

یک انقلاب دینی است

راز رهایی ما

در نهضت خمینی است

 

من با دلی پر از شوق

من با چه شور و حالی

نذر و نیاز کردم

با دست های خالی

 

نذری برای آن مرد

نذری به یاد نامش

نذر سلامت او

پیروزی قیامش

 

نزدیک چهل سال است

این دیگ آش، برپاست

با آنکه ناتوانم

با آنکه برف و سرماست

 

بی بی به خواب رفته

در یک مکان زیبا

جایی که یک حرم هست

آری؛ بهشت زهرا(س)

 

امسال نذر او را

مادر به دوش دارد

دیگر به جای بی بی

او دیگ می گذارد

 

 

محبوبه زارع

***

انتهای پیام /*