هر روز با امام / ۲۷ آبان / نگاهی به اتفاقات دوران حیات امام

در این نوشتار سعی بر این است که به اهم وقایع و رخدادهای حیات پربرکت حضرت امام خمینی (س) اشاره گردد. ضمنا در ادامه مناسبتهای ملی و مذهبی روز را در سیره و اندیشه امام جستجو می کنیم.

کد : 176834 | تاریخ : 27/08/1402

‏‏نجف اشرف، 1348_ نامه به آقای سید محمد رضا سعیدی (ترویج دین با لباس غیر روحانی)

‏‏بسمه تعالی‏

‏‏7 صیام 89‏

به عرض می رساند، مرقوم شریف واصل، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار‏‎ ‎‏است. راجع به چیزی که در ورقۀ جوف بود، علی المحکی خود آقا نبوده اند و آقازاده‏‎ ‎‏بوده اند. همان نحو که مرقوم شده است اشخاص، رنگ دیگر به خود گرفته اند لکن مهم‏‎ ‎‏نیست؛ شاید در این امور تخفیفی برای اوزار اینجانب باشد. ‏‏وَالله مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ.‏‎

راجع به آن شخصی که با لباس غیر روحانی ترویج می کند مطالبی گفته شده است و‏‎ ‎‏من به هیچ وجه نظرم نیست که با ایشان ملاقات کرده باشم و چیزی گفته باشم. ولی اگر‏‎ ‎‏واقعاً مروّج است و مفید، چه داعی است که آقایان مخالفت کنند. فقط یک امر است و‏‎ ‎‏آن این است که گفته می شود می خواهند با این ترتیب بساط آخوندی را برچینند. اگر‏‎ ‎‏واقعاً درست باشد، این مفسدۀ عظیمه لازم الدفع است. در هر صورت جنابعالی از قول‏‎ ‎‏اینجانب مطلبی نفرمایید، چون نزد من هیچ طرف قضیه روشن نیست.‏

راجع به حریق مسجدالاقصی و اینکه نباید تعمیر شود تا سلطۀ اسرائیل در کار است،‏‎ ‎‏چیزی نوشته ام و در بعضی جراید اینجا منتشر شده. از جنابعالی امید دعای خیر‏‎ ‎‏دارم. والسلام علیکم و رحمة الله .‏

ر.ک صحیفه امام؛ ج 2، ص 261

***

نجف اشرف، 1348_ نامه به آقای سید شاه محمد حسین مصباح (بدهی های شرعیه)

ر.ک صحیفه امام؛ ج 2، ص 309

***

نوفل لوشاتو، 1357_ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره زیانهای مادی و معنوی شاه

اهم بیانات:

ما امیدواریم که شما جوانها که در خارج هستید با ایرانی ها هم صدا بشوید و مسائل‏‎ ‎‏ایران را به خارج ایران ـ که هستید ـ برسانید. تبلیغاتی که از طرف شاه و دارودسته اش شده‏‎ ‎‏است زیاد است، و ایران را بد معر فی می کنند و خواسته های ایرانی ها را بد معرفی‏‎ ‎‏می کنند، و شاید بسیاری از خارجیها خیال کنند که ایرانی ها ـ به قول کارتر ـ از باب اینکه‏‎ ‎‏آزادیِ همچو وسیعی به آنها دادند به صدا درآمده اند! و شاید بسیاریشان هم خیال کنند‏‎ ‎‏که مردم آشوب طلبی، و وحشی ای هستند! در صورتی که اینها آزادی می خواهند که‏‎ ‎‏همۀ بشر می خواهد، استقلال می خواهند که همه کس می خواهد و می خواهند که دست‏‎ ‎‏اجانب از مملکتشان کوتاه باشد، می خواهند که اقتصاد مملکتشان در دست خودشان‏‎ ‎‏اداره بشود، می خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند، می خواهند‏‎ ‎‏ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشارهای امریکایی نیایند و ارتش را قبضه نکنند،‏‎ ‎‏می خواهند پایگاههای امریکا از مملکتشان برداشته بشود؛ یک مملکت آزاد و مستقل‏‎ ‎‏باشد. فریاد ملت ایران این است که حکومت عدل اسلامی می خواهند که همۀ این‏‎ ‎‏مفسده ها را از بین ببرد.‏

‏‏ ر.ک صحیفه امام؛ ج 5، ص 15 - 17

***

نوفل لوشاتو، 1357_ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره زیانهای مادی و معنوی شاه

اهم بیانات:

ما البته نمی توانیم حاکمی مثل حضرت امیر پیدا کنیم که حکومت کند، که وضع‏‎ ‎‏زندگی اش آنطور باشد، ... ما توقع این را نداریم که برسیم به حاکمی که زندگی اش‏‎ ‎‏اینطور باشد که وقتی شب آخری که شبی است که ـ خوب سلطنت دارد بر (حالا من‏‎ ‎‏جسارت می کنم بگویم «سلطنت») خلافت دارد بر یک همچو ممالک طویل و‏‎ ‎‏عریضی ـ این شب آخری که می خواهد صبحش شهید شود حضرت یعنی ضربت‏‎ ‎‏بخورد، مهمان بود در منزل یکی از دخترها. دخترهای خودشان. وقتی که برایش ـ به‏‎ ‎‏حَسَب تاریخ ـ نمک آوردند و شیر آوردند، رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو‏ ‏تا چیز داشته باشم؟ می آید نمک را بردارد، می فرمایند نه، شیر را بردار؛ با همان نمک‏‎ ‎‏می خورم. البته ما نمی توانیم یک همچو حکومتی پیدا بکنیم اما می توانیم که یک‏‎ ‎‏حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم. یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد، اینقدر‏‎ ‎‏نچاپد؛ اینقدر ندهد به مردم ‏‏[‏‏بیگانه‏‏]‏‏. ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم‏‎ ‎‏که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله اش بکند، یک مقداریش را‏‎ ‎‏هم، زیادترش را هم بدهد به امریکا؛ و بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا‏‎ ‎‏آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند.‏

‏‏ ر.ک صحیفه امام؛ ج 5، ص 18 - 27

***

قم، 1358_ مصاحبه با خبرنگار تلویزیون «سی.بی.اس» امریکا (گروگان ها و استرداد شاه)

اهم بیانات:

سی و پنج میلیون ملت ما‏‎ ‎‏خواستشان این است. و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما می خواهد که شاه‏‎ ‎‏بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد. و چرا کارتر این قدر اصرار‏‎ ‎‏دارد که شاه را نگه دارد.‏

اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما‏‎ ‎‏شاه را که دشمن خودش می داند می خواهد چه بکند. یک تحفه ای نیست برای ملت ما‏‎ ‎‏که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما‏‎ ‎‏می خواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری‏‎ ‎‏است. یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و‏‎ ‎‏داراییهای ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست. و این در بانکهای امریکا و‏‎ ‎‏سایر کشورها متمرکز است. و اینها همه مال ملت است. و اینکه ما اصرار داریم شاه را‏‎ ‎‏بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها‏‎ ‎‏هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت. و مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این‏‎ ‎‏است که ما می خواهیم او بیاید و ما ریشۀ این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت‏‎ ‎‏سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانتهایی که به ایران کرده است و این آدمکشیهای‏‎ ‎‏دستجمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده. یک انسان، یک آدم‏‎ ‎‏که می خواهد در یک مملکتی حکومت کند بیجهت این قدر جنایت نمی کند. این عامل‏‎ ‎‏اشخاصی بوده است. خود ایشان هم می گوید من مأمور بودم برای وطنم. ما می خواهیم‏‎ ‎‏آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده است که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این‏‎ ‎‏کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید، و‏‎ ‎‏این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود.‏

ما آزادی زنها را و آزادی سیاهها را برای این قائل شدیم که زنها در اسلام یک‏‎ ‎‏احترام ویژه دارند و سیاهپوستان هم تحت فشار امریکا بودند و ظلم بر آنها شده است. و‏ ‏آنها را ما آن طور مقصر نمی دانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند.‏‎ ‎‏ولهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم. و انتظاری از آقای کارتر نداریم‏‎ ‎‏و پاداشی نمی خواهیم.‏

‏‏ر.ک صحیفه امام؛ ج 11، ص 73 - 84

***

جماران، 1361_ حکم انتصاب آقای محمد علی موحدی کرمانی به سمت امامت جمعه کرمانشاه

‏‏ ر.ک صحیفه امام؛ ج 17، ص 97

***

جماران، 1361_ سخنرانی در جمع نمایندگانی از اقلیت های مذهبی (همگامی مکاتب توحیدی)

اهم بیانات:

  ‏‏من خوشوقتم که جمهوری اسلامی بعضی فرصتها را به ما و ملت ما نصیب می کند و از‏‎ ‎‏آن فرصتها، ملاقات با قشرهای مختلف و مذاهب مختلف و دینهای مختلف است. ما‏‎ ‎‏همه در تحت لوای توحید مجتمع هستیم. ایران مال همه است و توحید مذهب همه است‏‎ ‎‏و مبدأ و معاد ایدۀ همه است و ما این مشترکات را داریم و ملت واحده هستیم. و لازم‏‎ ‎‏است که در مسائل ایران، همه در صحنه باشیم و همه با هم ید واحده باشیم که دیگرانی‏‎ ‎‏که می خواهند به همه ماها تعدی کنند، چه با اسم اسلام، چه با اسم سایر مذاهب، به‏‎ ‎‏مسلمین جهان و به ملتهای مظلوم جهان ظلم و ستم روا می دارند، با هم تشریک مساعی‏‎ ‎‏کنیم در اینکه یک راه پیدا کنیم برای جلوگیری از ستم در تمام قشرهای انسانهای دنیا.‏

دولت اسلامی اگر به وظایف اسلامی عمل کند، برای‏‎ ‎‏همۀ قشرها، برای همۀ دینهایی که رسمی هستند در ایران، برای همۀ اینها احترام قائل‏‎ ‎‏است، برای همۀ اینها؛ همانطوری که برای سایر قشرهای ملت مسلمان احترام قائل است،‏‎ ‎‏برای آنها هم قائل است و این نیست جز اینکه اسلام اینطور است.

‏‏ ر.ک صحیفه امام؛ ج 17، ص 98 – 102

***

جماران، 1366_ نامه اخلاقی ـ عرفانی به آقای سید احمد خمینی

اهم نامه:

‏‏وصیتی است از پدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده، و اکنون به سوی‏‎ ‎‏سرای جاوید می رود با دست خالی از حسنات و نامه ای سیاه از سیّئات، با امید به‏‎ ‎‏مغفرت الله ـ و رجاء به عفوالله است ـ به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر، و‏‎ ‎‏مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی ـ که خداوند به لطف بی کران خود هدایتش‏‎ ‎‏فرماید ـ یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر ـ که خداوند به رحمت خود از لغزشها‏‎ ‎‏محفوظش فرماید.‏

  فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطۀ‏‎ ‎‏خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او ـ جلّ و علا ـ‏‎ ‎‏سر باز زد.

پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همّت کن‏‎ ‎‏و از هواهای نفسانیه که حدّ و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال ـ جلّ و علا ـ استمداد‏‎ ‎‏کن که بی مدد او کس به جایی نرسد.‏

عزیزم! از جوانی به اندازه ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست‏‎ ‎‏می رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن‏‎ ‎‏است که جوانان را وعدۀ صلاح و اصلاح در زمان پیری می دهد تا جوانی با غفلت از‏‎ ‎‏دست برود، و به پیران وعدۀ طول عمر می دهد. و تا لحظۀ آخر با وعده های پوچ انسان را‏‎ ‎‏از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ایمان را اگر تا آن‏‎ ‎‏وقت نگرفته باشد، می گیرد.‏

‏‏ ر.ک صحیفه امام؛ ج 20، ص 154 – 158

***

انتهای پیام /*