شعری از

حسین صیامی

کد : 177804 | تاریخ : 21/02/1399

 

***

روحش دمید بر تن ما جان تازه ‌ای

بر عقل ‌های شک‌ زده ایمان تازه ‌ای

 

دفتر به دفتر آمده از آسمان عشق

واژه به واژه آمده برهان تازه‌ ای

 

روح خدا قصیده خود را سرود و رفت

حالا امین تازه و دیوان تازه ‌ای

 

گل کرده ‌اند در دل تاریخ پشت هم

عمار نو رسیده و سلمان تازه ‌ای

 

فرزند آدم است و عزایی که آشناست

از کینه قدیمی شیطان تازه ‌ای

 

آری خبر رسیده که مالک شهید شد

دارد امیر قافله مهمان تازه ‌ای

 

این خون اراده کرده به بار آورد چنان

در مکتب امام، شهیدان تازه ‌ای

 

دستش به خون نشست ولی انتهای کار

آوردمان به اول دوران تازه‌ ای

 

آواز فتح قدس به گوش جهان رسید

ماییم و خون غیرت و فرمان تازه ‌ای

 

حسین صیامی

***

انتهای پیام /*