حجت الاسلام حسن پویا:

انقلاب فرهنگی مد نظر امام تحول در همه زمینه ها بود

با گذشت حدود 30 سال از صدور فرمان تاریخی امام(س) مبنی بر لزوم انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و جامعه، هنوز اهداف آن چندان محقق نشده است.

کد : 42909 | تاریخ : 01/02/1392

دوم اردیبهشت ماه، سالروز انقلاب فرهنگی است. انقلاب فرهنگی با ستادها و مسئولیت های اجرایی کلان، به منظور ترمیم و گسترش فضای اسلامی در دانشگاه ها پا گرفت اما چنان که پیداست، با گذشت حدود 30 سال از صدور فرمان تاریخی امام(س) مبنی بر لزوم انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها و جامعه، اهداف آن چندان محقق نشده و نتوانسته است نتایج مطلوب پیش بینی شده را با خود به ارمغان آورد. در این شرایط، نگاهی دوباره به آراء و اهداف امام در طرح این آرمان و بررسی دقیق تر مبانی فکری و رویکردهای عملی و نظری در این موضوع، می تواند راهگشا باشد.

به گزارش پرتال امام خمینی(س)، این موضوع را شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین حسن پویا، معاون پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) در قم، به بحث گذاشته است و دیدگاه های وی را درباره مواضع، اهداف و رویکردهای امام در «انقلاب فرهنگی» دریافت کرده است. مشروح این گفت و گو را در ذیل می خوانید:

 

در عرف سیاسی و جامعه شناسانه، به کار بردن واژه انقلاب، معناهای خاصی را افاده می کند. برای مثال انقلاب باید از میان مردم بلند شود؛ یعنی مردمی و از پایین به بالا باشد، نه از بالا به پایین. همچنین انقلاب امری دفعتی و مقطعی است. چرا واژه انقلاب برای تحول فرهنگی مدنظر به کار رفت و از واژه اصلاح فرهنگی استفاده نشد؟

ما هر موضوعی را باید در ظرف زمانی خودش بسنجیم. زمان کمی از انقلاب در کشور ایران گذشته بود و وقتی که پا به عرصه جدیدی گذاشته شد، طبیعی است که علاقه همه و رهبران این انقلاب عزیز این باشد که در همه زمینه‌ها تحول عظیمی رخ دهد؛ بخصوص با ذهنیتی که از زمان شاه و حکومت پهلوی و فرهنگ آن زمان در ذهن همه ما بود. زمانی ما بخش‌هایی از یک چیز را قبول داریم و بعد می‌گوییم بیاییم بخش های ناپسند آن را اصلاح کنیم. ولی وقتی که ما آن فرهنگ و آن گفتمان را به هیچ‌وجه قبول نداریم و ترویج یک فرهنگ بیگانه می‌دانیم معنی ندارد بگوییم اصلاح. ذهنیت آن موقع هم شاید این بوده که نیاز به یک تحول عظیم و زیر و رو شدن است لذا به کار بردن لفظ انقلاب به این معنی است که ما فرهنگ جدیدی را بخواهیم جایگزین یک فرهنگ دیگر کنیم و فرهنگ گذشته را به فرهنگ خودمان که فرهنگ اسلامی است منقلب کنیم. به این جهت انقلاب گفته شده و اصلاح گفته نشده است.

 انقلاب فرهنگی مد نظر امام، قرار بود فقط در دانشگاه‌ها شکل بگیرد یا در سطح جامعه و در سطح مردم هم بود؟

طبیعی بود که در همه ارکان حکومت باید انقلاب فرهنگی رخ می‌داد. چون فرهنگ حاکم فرهنگ دوران گذشته بود و آن فرهنگ باید عوض می‌شد. چنانچه در طول دوران انقلاب از سال 56-57 تا سال 58 که تقریباً اوج انقلاب و پیروزی انقلاب بود و شور و حال انقلاب هنوز وجود داشت، خیلی از روحیات و برخوردها و فرهنگ مردم عوض شده بود. امثال ما که در آن زمان حضور داشتیم می‌دیدیم که تحولی در روحیات مردم ایجاد شده و آن بی‌تفاوتی و بی‌توجهی به دین و مذهب از بین رفته و خودبخود این شور انقلاب در همه ارکان تأثیر گذاشته بود ولی چون امام منشأ بسیاری از تحولات اجتماعی را در دانشگاه‌ها می‌دیدند و می‌گفتند در دانشگاه‌ها مدیران جامعه تربیت می‌شوند و تأثیر زیادی در جامعه دارند لذا تمرکز در آن بخش بود. شاید ویژگی‌هایی که در دانشگاه رخ نمود مثل گروهگ‌ها، اندیشه‌ها و شعارهای مختلف و هیجان عجیبی که در دانشگاه‌ها به وجود آمده بود که هر گروهی می‌خواست انقلاب و تحولات را به نام خود ثبت و مصادره کند، باعث شد که دانشگاه به عنوان مرکز فرهنگی جامعه تحت شعاع قرار بگیرد.

 برمی‌گردم به سوال اولم. متولیانی برای انقلاب فرهنگی تعیین شدند، آیا انقلاب معنی خود را در اینجا از دست داده و صرفاً به معنای تحول شده و فاعلیت مردمی‌اش را ندارد؟

دانشگاه یک مرکز آکادمیک است. نمی‌توانیم بگوییم حالا که آدم‌ها متدین شده‌اند مشکل حل شده است بلکه کتاب‌های درسی، روابطی که در آنجا حاکم است و همه این‌ها باید تحول پیدا کند. دانشجویان، اساتید و گردانندگان دانشگاه ها تنها بخشی از کل مجموعه دانشگاه هستند. شورای انقلاب فرهنگی مسوول این نبود که آدم‌ها را آموزش دهد و متحول کند چون خود انقلاب تأثیرش را گذاشته بود. ما در دانشگاه با یک سیستم مواجهیم. طبیعی است باید افرادی، آن سیستم و روابطش را تعریف کنند و در چارت تشکیلاتی آن تحول ایجاد کنند و در نتیجه در دروس و منابع دروس و چیزهای دیگر تغییر ایجاد کنند تا این انقلاب فرهنگی تحقق پیدا کند.

ا نقلاب فرهنگی‌ تنها رویکرد اجرایی داشت؟ به عبارت دیگر، آیا تنها قرار بوده در آدم‌ها و صورت و سیستم آموزشی و کتب درسی تغییر ایجاد کند یا تغییری در نوع علوم هم در دستور کار بود؟

آنچه که مد نظر امام بود تحول در همه زمینه‌ها بود. ولی این به معنای آن نیست که ما فیزیک اسلامی یا شیمی اسلامی درست کنیم. این غلط است. تحولی که در نظر امام بود در بخش‌هایی از دروس بود که امکان تغییر وجود دارد؛ اما در این میان برخی تندروی بسیاری کردند و در سال‌های اخیر هم این تندروی ها هنوز مشهود است. مثلاً مدیریت یک علم است، ممکن است در آن بحث‌های مدیریت اسلامی هم مطرح بشود، مثلاً مدیریت امام علی(ع) یا مدیریت پیامبر(ص) را مطرح کنند. ولی در علومی که فنی است معنا ندارد که مثلاً بگوییم آمار اسلامی. آمار یک رشته تخصصی است، مسلمان آن را یاد می‌گیرد، غیرمسلمان هم یاد می‌گیرد، مهم این است که کاربردش در کجا باشد، این دیگر ربطی به آن علم ندارد.

 در علوم انسانی چطور؟ قرار بوده کتاب‌ها عوض بشوند؟

بله. ذهنیت این بود. باز تأکید می‌کنم ظرف زمانی را در نظر بگیرید. احساس همه ما این بود که در آن دروس علوم انسانی که تدریس می‌شد فرهنگ غرب حاکم است و ما کتابی در آن رشته‌ها که اسلامی باشد نداشتیم. باید انقلابی صورت می‌گرفت، نه به این معنا که بگوییم فرهنگ غرب کلاً به درد نمی‌خورد. ما برای رد کردن حرف آن‌ها هم شده باید همه فلسفه‌های غرب را بلد باشیم، تدریس کنیم بعد فلسفه اسلامی را هم بگوییم و پاسخ آن‌ها را بدهیم.

 آیا در آن زمان ما در متون اسلامی خودکفایی داشتیم و می‌توانستیم به همه سوال‌هایی که در متون غربی به وجود آمده بود، پاسخ بدهیم؟

به شکل بالفعل، متن مدون خیلی کم داشتیم یا اصلاً نداشتیم، ولی بالقوه بود. برای تهیه همین متون بود که انقلاب فرهنگی دو سال طول کشید. همین که می‌بینیم انقلاب به درازا می‌کشد یعنی جمعی فرهیخته و اهل علم نشسته‌اند و کتاب‌ها را مطالعه کرده‌اند و به دنبال پاسخ بوده‌اند. الان در سایر علوم هرکس هر رشته‌ای می‌خواند، دروس اندیشه اسلامی، متون، تاریخ اسلام، اخلاق و... می‌خواند. این‌ها در همین دوره شکل گرفتند.

 به نظرتان الان که حدوداً 30 سال از انقلاب فرهنگی می‌گذرد ما به جواب همه سوالات غرب رسیدیم و آن قوه، تبدیل به فعل شده است؟

نه، ما به لحاظ سرعت فکری نتوانستیم پاسخگو باشیم و با زمان پیش رویم و گاهی کتاب‌های ما به بن بست خورده است. واقعیتی که در بیرون است نشان می‌دهد که ما نتوانستیم.

 اما در انقلاب فرهنگی، بعد از 2 سال دانشگاه ها بازگشایی شدند، در حالی‌که بعد از 30 سال هنوز به آن جامعیت و قاطعیت علمی مورد نیاز نرسیده‌ایم. در آن 2 سال هدف انقلاب فرهنگی محقق شد که اجازه بازگشایی دانشگاه‌ها داده شد؟

نه، متأسفانه کامل و جامع نبود. از چند جهت. یکی اینکه باید در عمل این‌ها را می‌سنجیدیم و دیگر اینکه در جوی قرار گرفتیم که مجبور شدیم دانشگاه‌ها را باز کنیم چون محتاج فکر و دانش بودیم. و سوم اینکه مسایل جانبی انقلاب مثل جنگ، گروهگ‌ها و مشکلات زیادی که افراد زیادی را به مسایل جنگی و اجرایی کشاند مانع شد تا ما در آن سال‌ها به نتیجه مطلوب برسیم.

 انقلاب فرهنگی بیشتر نگاه سیاسی داشت یا فرهنگی؟

نمی‌توانیم بگوییم یکی بوده و دیگری نبوده است. مجموع این‌ها بوده. ممکن است یکی کمتر و یکی بیشتر بوده باشد ولی در انقلاب فرهنگی قطعاً مسایل فرهنگی در درجه اول بود.

 اما چنان که فرمودید، ما در آن زمان و حتی تا امروز نیز، به آن نتیجه فرهنگی مطلوب نرسیده‌ایم. این واقعیت که بعد از 2سال دانشگاه‌ها بازگشایی شدند، نمی‌تواند نشانه این باشد که هدف بیشتر سیاسی و قصد بر این بوده نیروهای ضدانقلابی که در دانشگاه ها متمرکز و جمع شده بودند  مهار شوند؟

شاید مسایل سیاسی و جهانی و داخلی باعث شد دستور بازگشایی دانشگاه‌ها را بدهند ولی در اصل انقلاب فرهنگی نه. اصل انقلاب، به خاطر پیشبرد اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی بود.

 آیا با انقلاب فرهنگی قصد بر این بوده که محیطی ایزوله بدون طرح عقاید متکثر فراهم شود و در چنین فضایی فرهنگ اسلامی شکوفا شود. آیا این نظر صحیح است؟

در فرمان 8 ماده‌ای که امام در 24 آذر 1361 به قوه قضاییه دادند، نکات زیبایی را در مورد تصفیه‌ها ذکر می‌کنند. ایشان می فرمایند که فقط آن‌هایی تصفیه شوند که فرهنگ غرب را ترویج می‌کنند؛ نه هرکس که متخصص باشد. نگاه امام خیلی بالاتر از این حرف‌ها بود. البته در عمل برخی تندروی‌هایی شده که خود آن افراد باید پاسخگو باشند و در واقع این فرمان به همین علت بود. یعنی کارهای افراطی ای انجام می‌شد و امام می‌خواستند جلوی این تندروی‌ها را بگیرند.

 در طرح شعار وحدت حوزه و دانشگاه منظور امام از وحدت چه بود؟ وحدت در کتب یا وحدت در متد یا وحدت در نتایجی که حوزویان و دانشگاهیان در علوم خود به آن می‌رسیدند؟

ترویج حکومت پهلوی در این راستا بود که قشر دانشگاهی قشر پیشرفته است و قشر روحانی قشری عقب‌مانده است و تلاش این بود که این دو قشر اصلاً باهم حرف نزنند. هدف امام در گام اول این بودکه این‌ها به حرف هم گوش کنند و با هم هم‌صحبت بشوند، درست مقابل آن فرهنگی که قبلاً ترویج می‌شد. و در گام‌های بعدی ایشان می خواستند که این دو نهاد علمی و آموزشی تعامل علمی داشته باشند.

 یعنی در نگاه امام وحدت نتایج در نظر نبود به این معنی که برای مثال نتایجی که اساتید در دانشگاه ها به آن می رسند، نباید خلاف نتایجی باشد که حوزویان آن ها را استنباط کرده اند؟

نه. این بستن اندیشه است. باید زمینه فراهم باشد و گفت وگو انجام بشود و نتیجه علمی هرچه شد دو طرف قبول کنند. در واقع «وحدت حوزه و دانشگاه» را باید به معنای «تعامل حوزه و دانشگاه» گرفت.

انتهای پیام /*