با سلام و تشکر از سوال شما مخاطب گرامی، در پاسخ باید گفت که برای شناخت و درک مفهوم کاپیتولاسیون، ابتدا می بایست از زاویه تاریخی به آن نگریست. آن چه که به عنوان نظام قضاوت کنسولی در ادبیات حقوقی و سیاسی جهان شناخته می شود به امتیازات و مصونیت هایی که اتباع دولت های مسیحی در سرزمین های غیر مسیحی و یا بیگانه به موجب اسناد و عهدنامه هایی از آن برخوردار می شوند، گفته می شود.
در تاریخ سیاسی کشورمان اولین بار در ۱۹۶ سال پیش و در جریان معاهده ترکمنچای این حق به روسیه داده شد. در سال های بعد با استفاده از اصلی به نام اصل کامله الوداد، سایر دول استعماری و بیگانه این حق را برای خود در ایران خواستار شدند. در لوای چنین حقی، ضمن تحقیر ممالک پذیرنده آن، دارایی های مردم آن کشورها به یغما رفته و به واسطه کاپیتولاسیون امکان تعقیب و مجازات چپاولگران وجود نداشت. علیرغم الغای کاپیتولاسیون در اوایل سلطنت رضاخان، بار دیگر این امتیاز خفت بار در زمان حکومت محمدرضا به دولت آمریکا داده شد و در تاریخ ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ به تصویب نمایندگان دو مجلس سنا و شورای ملی رسید.
در واکنش به تصویب این قانون ذلت بار و استعماری، رهبر بیدار امت حضرت امام خمینی (س)، با سخنان کوبنده و روشنگرانه خویش نسبت به امضای سند بردگی ملت ایران هشدار دادند. این افشاگری تاریخی باعث شد تا دولت حسنعلی منصور اقدام به دستگیری و تبعید امام خمینی (ره) به ترکیه نماید. اگرچه در واکنش به خیانت منصور، وی توسط عناصر هیات های موتلفه اسلامی ترور انقلابی و به مجازات رسید، معذالک لغو دائمی و پاک شدن این لکه ننگ از دامان تاریخ کشورمان بعد از انقلاب اسلامی و به برکت رهبری داهیانه حضرت امام خمینی (ره) و مجاهدت ملت ذلت ناپذیر ایران در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ برای همیشه لغو و از میان رفت.
برای مطالعه و آگاهی از سخنان کوبنده و افشاگرانه حضرت امام (ره) توجه شما را به متن فرمایشات ایشان جلب می نماییم:
«در زمان رضاشاه وقتی که «کاپیتولاسیون» به اصطلاح خودشان لغو شد ـ آن هم لغویتش حرف بود اما حالا لغو شد ـ چه بساطی درست کردند در تبلیغات که بله دیگر «اعلیحضرت» به آنجا رسیدند که لغو کردند کاپیتولاسیون را و چه کردند و فلان! مدتها روزنامه ها و رادیو و بساط، جشن این را گرفتند که اعلیحضرت رضاشاه کاپیتولاسیون را لغو کرد! یکوقت آنطور هیاهو کردند و جشن گرفتند. آن روزی که اعلیحضرت محمدرضا شاه، خَلَفِ صِدْقِ اعلیحضرت رضاشاه! آمد کاپیتولاسیون را برای اینها درست کرد، باز همین نزاع بلند شد که ای چه خدمت بزرگی! چه خدمت بزرگی کردند! این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند، باید بنویسند. آنها دیکته کنند اینها بنویسند که چه خدمت بزرگی! دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شد که «اعلیحضرت» کردند! چه کردند؟ آنی که او لغو کرد، ایشان اثبات کردند! در لغوش ما جشن باید بگیریم، در اثباتش هم ما باید جشن بگیریم! [خندۀ حضار] وضع یک مملکتی اینطوری است که می گویند خروس می گوید که منِ بیچاره را در عزاخانه سرمی بُرند، در عروسی خانه هم سرمی بُرند!
وضع ایران این جور است که آن طرفِ قصه را هیاهو می کنند، این طرفِ قصه هم هیاهو می کنند! اینها یک چیزهایی است که ما حالا می شنویم و داریم می بینیم، بعدها آیا باورشان بیاید یک همچو رژیمهایی را ما گذراندیم! آخر من در سن خودم این قضیه را دیدم. شماها یادتان نیست، هیچ کدامتان یادتان نیست، اما من در سن خودم بوده این قضیه. آن قضیۀ جشنهای آنجایش در سن ما بوده. این قضیۀ جشنها و بساط اینجایش هم، هیاهوی اینجایش هم در همان وقتی بوده که ما بودیم. هر دوی آنها را. وضع اینطوری است که طرفین قضیه را ما باید ـ عرض می کنم که ـ برای آن جشن بگیریم و پایکوبی کنیم که اعلیضرت آنجا آنطور کردند و اینجا اینطور کردند! می گویند نشده؟! خوب، شده است. منتها می گویند خوب شده است. خوب شده یعنی چه؟ یعنی اینکه این آشپزِ ـ مثلاً ـ سفارت امریکا، آن کاسب خیابانِ ـ مثلاً ـ فلان جا که امریکایی است، اگر این یک شخص محترمی، یک شخص ـ مثلاً ـ عالیمقامی، یک فیلسوفی، یک عالمی، یک کسی را بگیرد زیر، عمداً هم بگیرد زیر، دولت ایران حق ندارد، هیچ حق ندارد که این را بخواهد! این باید رجوع شود به سفارت! سفارت خودشان بلدند چه بکنند! معنی اثباتش این است که ایشان برای آن، آنقدر [تبلیغات] کردند و آن شخصی هم که در مجلس آورد آنقدر برای آن نوحه خوانی کرد، این است که هر فردی از افراد امریکایی در اینجا مصون است! کسی حق ندارد، دادگستری حق ندارد که اگر این کاری کرد بخواهد او را ـ عرض بکنم که ـ ارتش حق ندارد در این امر دخالت کند، هیچ کس حق ندارد در این امر دخالت کند، این باید مستقیماً در پیش خود امریکایی ها و در سفارتخانه یا در ـ فرض کنید که ـ خودِ مملکت امریکا، این قضیه باید حل بشود! آن هم که معلوم است راه حلش چیست! این را می گویند که یک چیز خوبی است؟! خیلی خوب واقع شده که مصونند اینها و عرض می کنم که ـ هیچ کس حق ندارد به آنها [اعتراضی] بکند؛ اما اگر شخص اول این مملکت (هرکس هست، هر زهر ماری اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه یک فراشی از آنها را زیر بگیرد، این باید محاکمه بشود! از آن طرف هیچ شما حق ندارید انتقاد کنید اما از آن طرف خیر، باید محاکمه بشود! خوب، این را می گویند که یک چیز خوبی است؟
اینها معذور نیستند، اینها خائن هستند! و تعمداً هم خیانت کردند و برای خاطر ریاست خیانت کردند. می خواستند چند روزی، او می خواسته سلطان باشد و او می خواسته ـ عرض می کنم ـ وزیر باشد، او می خواسته وکیل باشد، او می خواسته سناتور باشد و اینها. اینها عمداً به این مملکت ما خیانت کردند. و تمام اینهایی که در این دستگاه وارد بودند و خدمت کردند به این دستگاه، اینها همه خائنند و هیچ لیاقت اینکه به اینها یک کاری ـ ولو حمالی ـ را رجوع کنند ندارند! نمی شود آقا که یک مملکتی که اینها دارند، اینها مستشارهای آنها هستند، و اینها مشیر و مشارهای آنها هستند، و تمامشان واضح است خیانتشان. »
منبع: صحیفه امام، ج:۴، صص: ۴۷۶-۴۷۱