پرتال امام خمینی(س): ابرهای رحمت باریدن گرفت، انوار حکمت تابش آغاز کرد، نوزادی آسمانی چشم به جهان گشود، دامان حمیده از تولد کودکی از آل یاسین سبز گشت، آسمان گل آذین و زمین بساط شادی گسترانید و ملائک به تماشای هفتمین ستاره تابناک امامت آمده اند، ای شفیع روز جزا، ای کوه حلم و بردباری، ای بهترین خلق خدا و ای محبوب و همراز پدر، خوش آمدی! امام موسی کاظم فرزند جعفر بن محمد و هفتمین امام است. وی در روز ۷ صفر سال ۱۲۸ ه. ق. در ابواء (منطقهای در میان مکه و مدینه) به دنیا آمد. مادر ایشان حمیده مصفّاة است که نام های دیگری مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز برای او نقل شدهاست. از مهمترین القاب ایشان میتوان به کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح اشاره کرد. ایشان در میان شیعیان به «بابالحوائج» معروف است. امام خمینی فرزند راستین اسلام و مروج واقعی فرهنگ علوی و منادی عدالت و آزادگی و دشمن ظلم و بیداد در همه ابعاد و وجوه آن، در باب ارزش و فضیلت عدل و جلوههای مختلف آن و مذمت رذیله ظلم و راهها و شکل های گوناگون آن مطالب و سفارشات درس آموز و راهگشائی دارند که در جای خود ضرورت بررسی، ترویج ، پیروی و عمل را داردکه البته در این مقال نمیگنجد و فقط یادآور این نکته میشود که در ترسیمی از وظایف و مأموریت های ائمه معصومین - علیهم سلام الله- ظلم ستیزی را وجه بارز آن میدانند که ذیلا نمونههائی به مناسبت ولادت حضرت امام موسیبن جعفر-علیهماالسلام - از نظر می گذرد:
حضرت امام خمینی(س) در کتاب ولایت فقیه می فرمایند: بر حسب روایت وقتی که امام (ع) بر «هارون» وارد شد، دستور داد حضرت را تا نزدیک مسند سواره بیاورند؛ و کمال احترام را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه بیت المال شد و نوبت به بنی هاشم رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت! مأمون که حاضر بود، از آن تجلیل و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. هارون به او گفت عقل تو نمی رسد. بنی هاشم را باید همین طور نگه داشت. اینها باید فقیر باشند؛ حبس باشند؛ تبعید باشند؛ رنجور باشند؛ مسموم شوند؛ کشته شوند؛ و گر نه قیام خواهند کرد، و زندگی را بر ما تلخ خواهند ساخت ائمه (ع) نه فقط خود با دستگاه های ظالم و دولتهای جائر و دربارهای فاسد مبارزه کرده اند، بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند. بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرک و دیگر کتب هست که از سلاطین و دستگاه ظلمه کناره گیری کنید؛ به دهان مداح آنها خاک بریزید؛ هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد، چنین و چنان می شود. خلاصه دستور داده اند که با آنها به هیچ وجه همکاری نشود و قطع رابطه بشود. از طرف دیگر، آن همه روایت که در مدح و فضیلت عالم و فقیه عادل وارد شده، و برتری آنها را بر سایر افراد مردم گوشزد کرده اند. اینها همه طرحی را تشکیل می دهند که اسلام برای تشکیل حکومت اسلامی ریخته. برای اینکه ملت را از دستگاه ستمکاران منصرف و روگردان سازد و خانه ظلم را ویران کند؛ و درب خانه فقها را به روی مردم بگشاید- فقهایی که عادل و پارسا و مجاهد هستند- و در راه اجرای احکام و برقراری نظام اجتماعی اسلام می کوشند. (ولایت فقیه، متن، ص: ۱۵۲ و ۱۵۳)
حضرت امام در فرازی دیگر می فرمایند: موسی بن جعفر تو حبس هم مقابله میکرد. حضرت ابی عبد اللَّه با آن تقیه کذایی و کذایی، آن «روایت مقبوله» را میفرماید و مقابله میکند با آنها. مقابله میکند با کلام، با تبلیغ؛ تبلیغ بر ضدشان میکند، مردم را سوق میدهد به خلاف آنها. معاویه یک سلطان بود در آن وقت؛ حضرت امام حسن بر خلافش قیام کرد در صورتی که آن وقت همه هم با آن مردک بیعت کرده بودند و سلطانش حساب میکردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که میتوانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدری که حضرت امام حسن معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سید الشهداء یزید را مفتضح کرد. مقابله همیشه بوده است. بعدها هم علمای بزرگ همیشه، همیشه علمای بزرگ مخالفت میکردند؛ با قدرتها همیشه علمای بزرگ مخالفت میکردند برای اینکه میدیدند که این مخالفین، این قلدرها، بودجه مملکت را خرج عیاشیهای فرنگشان و کذا میکنند؛ قرض میکنند به عهده این ملت و میروند به عیاشی. چند کرور قرض کرد آن شخص و [به اروپا رفت دو مرتبه، سه مرتبه. مگر تمام میشود شهوات انسان. علما [که] با آنها مخالفت میکردند آن وقت هم قدرت داشتند.صحیفه امام، ج۲، ص: ۳۷۱
علمای اسلام، پیغمبر اسلام، ائمه اسلام، همیشه مخالفت با این سلاطین عصرشان کرده اند. زمان آنها دیگر سلاطین بوده [اند]؛ اینهایی که به اسم خلفا سلطنت می کردند. حضرت موسی بن جعفر را پانزده سال یا ده سال در حبس نگه می دارد آیا برای اینکه نماز می خواند؟ ... هارون و مأمون خودشان نماز می خواندند. امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، برای اینکه نماز می خواند ... گرفتند ایشان را؟! برای اینکه یک سید، اولاد پیغمبری است یا امامی است؟! برای اینهاست؟ نه، برای این است که حضرت موسی بن جعفر مخالف با رژیم بوده است، با آن رژیم طاغوتی مخالف بوده. مخالفتش با رژیم، اسباب گرفتاری اش بوده، نه اینکه یک آدمی بوده است چون نماز می خوانده، گرفتند او را؛ چون آدم خوبی [بوده]، چون که پسر پیغمبر بوده. آنها پیغمبر را فریاد می کردند در اذانشان و پیغمبر را ثنا می کردند، لکن وقتی مخالف رژیم می بینند این آدم هست، باید بگیرند حبسش بکنند. ( صحیفه امام، ج۴، ص: ۱۰۰)
حضرت امام در فرازی با اشاره به حق حکومت حضرت می فرمایند: اینکه می بینید «هارون» حضرت موسی بن جعفر (ع) را می گیرد و چندین سال حبس می کند، یا «مأمون» حضرت رضا(ع) را به مرو می برد و تحت الحفظ نگه می دارد و سرانجام مسموم می کند، نه از این جهت است که سید و اولاد پیغمبرند و اینها با پیغمبر (ص) مخالفند؛ هارون و مأمون هر دو شیعی بودند، بلکه از باب «الملک عقیم» است و لو اینها می دانستند که اولاد علی (ع) داعیه خلافت داشته بر تشکیل حکومت اسلامی اصرار دارند، و خلافت و حکومت را وظیفه خود می دانند. چنانکه آن روز که به امام (ع) پیشنهاد شد حدود «فدک» را تعیین فرماید تا آن را به ایشان برگردانند، طبق روایت حضرت حدود کشور اسلامی را تعیین فرمود. یعنی تا این حدود حق ماست و ما باید بر آن حکومت داشته باشیم، و شما غاصبید. حکام جائر می دیدند که اگر امام موسی بن جعفر (ع) آزاد باشد، زندگی را بر آنها حرام خواهد کرد؛ و ممکن است زمین های فراهم شود که حضرت قیام کند و سلطنت را براندازد. از این جهت مهلت ندادند اگر مهلت داده بودند، بدون تردید حضرت قیام می کرد. شما در این شک نداشته باشید که اگر فرصتی برای موسی بن جعفر (ع) پیش می آمد، قیام می کرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون می ساخت. (ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص: ۱۵۰ و ۱۵۱)
آقای صدر حالا دو سال است که در حبس هستند، لکن جدّ ایشان هفت سال می گویند مسلّم بوده، احتمال چهارده سال هم هست. این یک راهی بوده است که همه اولیای خدا، نه فقط آنهایی که در زمان اسلام بودند، قبل از اسلام هم انبیا و اولیایی که بودند، راهشان همین بوده. این طور نبوده است که آنها در رفاه مادی باشند و در- عرض کنم- کارهای چه. وقتی که تاریخ انبیا را ملاحظه کنید، می بینید که سرتاسر تاریخ انبیا مجاهده و زحمت و تعب بوده است، لکن آنها خوش بودند به اینکه در خدمت آن هدفی که دارند بودند و این، هم مایه افتخار شماست و [هم] خانواده آقای صدر که یک فرد لایقی که خدمت می کرد، در راه خدمت گرفتاری ای پیدا کرده است. من امیدوارم که این گرفتاری آمدش زود سر بیاید و من دعای به ایشان می کنم و خواهم کرد و امیدوارم که زودتر ان شاء اللَّه، ایشان خلاص بشوند و برگردند. (سخنرانی با حضور اعضای خانواده امام موسی صدر در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۵۹، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۶۷)