حسین روحانی صدر

تحلیل دیدگاههای جهادی امام خمینی در کتاب تلاش در راه خدا

کد : 178991 | تاریخ : 02/08/1399

          فصل هشتم و نهم کتاب striving in the path of god  (تلاش در راه خدا) نوشته اسماء افسرالدین که انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۱۳ منتشر نمود. در ابتدا موضوع جهاد در عصر جدید را به اشغال بسیاری از مناطق و سرزمین های جهان اسلام توسط اروپای استعماری در قرن بیستم رسانده که در همین زمان پیشرفت چشم گیری مربوط به شکل گیری مجدد جهاد به عنوان ابزار اصلاح سیاسی – اجتماعی موثر در جوامع دارای اکثریت مسلمان صورت گرفته که به واسطه برکنار نمودن نظام های مقتدر بومی یا دولت های سکولار با ابزارهای خشن یا سایر ابزارها بوده است. تحولات فاجعه بار در خلال این دوره که به طور عمومی بسیار کم کنترل شده، موجب برانگیخته شدن واکنش های شدیدی از سوی شماری از محققان و اندیشمندان مسلمان و نیز فعالان اجتماعی شده است. این یک بعد جدید برای جهاد است که دوره پیش از مدرن با آن مواجه نشده بود. شورش سیاسی مشروح، یعنی شورش به دلیلی مناسب و موجه، به طور معمول از سوی فقیهان کلاسیک و دوره میانی بغی (تجاوز و تعدی به حقوق دیگران) نامیده می شود ولی علی رغم اذعان به مشروعیت بالقوه آن، به شورش علیه قدرت قانونی به طور کلی ترغیب نمی شود. شورش سیاسی غیر مشروع، یعنی شورش بدلیل موجه و معقول ، به صراحت ممنوع اعلام می شود و هم سنگ دزد شاه راه یعنی "راه زن" قلمداد می شود. امروزه چنین شورشی در اصطلاح تروریسم (حرابه) نامیده می شود.   

 در گام نخست در توجیه ظهور اسلام سیاسی و جهاد پسااستعماری در قرن بیستم به تشریح دیدگاههای سه مکتب فکری حسن البنا، ابوالعلاء مودودی و سید قطب پرداخته که اسلام سیاسی یا اسلام گرایی نامیده می شود. دیدگاههایی که جهاد نزد آنان به لحاظ لفظی، معادل تلاش جهانی و همه جانبه (بدون هیچ محدودیت و ممنوعیت) علیه تمام کسانی است که در مقابل راه آنان (که منظورشان راه خداست ) بایستد. در بحث دیگری پیرامون تفسیرهای نظامی و مقاومتی از جهاد در اواخر قرن بیستم هر کسی که به حاشیه رانده شده و از حق خود محروم شده بود ، متوسل به شورش نظامی می شود؛ اما همانطور که در جنبشهای کمونیستی سابقه داشت ،آرمان شهر اجتماعی – سیاسی که از سوی اسلام سیاسی نوید داده می شد متوسل به کسانی می شدند که به لحاظ انسانی ،تحت شرایط خوار کننده توسط دولت های سرکوبگر در جوامع مسلمان زندگی می کردند.

جنگ اعراب و اسرائیل در سالهای ۱۳۶۷ و ۱۹۷۳  باعث شدکه بسیاری از سرزمین های اعراب به دولت یهودی واگذار شود علاوه بر اینکه مشکل پناهندگان فلسطینی اوضاع را در این سرزمین ها وخیم تر کرد و همچنین باعث موج اعتراضات و بیداری مسلمانان گردید. حمایت های اخیر آمریکایی ها از دولت های سرکوبگر در شرق میانه و دیگر مناطق جهان اسلام و تاراج و تجاوزهای پس از واقعه ۱۱ سپتامبر و اشغال عراق بواسطه انجام عملیات های خصمانه و جنگ طلبانه به ترس و ناامیدی و وحشت بخش وسیعی از جمعیت مسلمانان، از تمام دولت های غربی دامن زد. تحت چنین شرایط نامناسب و حتی تشدید کننده ، به نظر می رسید که جنگ و خشونت می تواند به آزادی انسانها و احیای ارزش های انسانی کمک کند و حتی جنگ، یک عمل دینی نجات بخش و اوج افتخار تلقی گردد. تاریخ، نمونه های فراوانی از چنین اعمال خشونت بار نجات بخش و غالب اوقات "ایثارگرانه" فراروی ما قرار می دهد. دیدگاه آیت الله روح الله خمینی پنجمین دیدگاه از ۱۵ دیدگاه مطرح شده در این فصل از این کتاب می باشد. آیت الله خمینی که بیش تر به عنوان معمار انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ م شناخته می شود،متولد خمین در جنوب غربی ایران به سال ۱۹۰۲ م است. او تحصیلات خود را در قم نزد فقیه معروف عبدالکریم حائری آغاز کرد و در قم به تعلیم و تدریس پرداخت تا این که به عنوان یک فقیه بلند مرتبه و مجتهد شناخته شد. برخلاف بسیاری از فقیهان عصر خود در زمینه مسائل سیاسی به فعالیت پرداخت و مخالف شدید و سرسختانه ای با چند سیاست سکولاری و غرب زده دولت ایران کرد. شاه ایران در سال ۱۹۶۳ م ، او را دستگیر و زندانی کرد سپس از ایران تبعید نمود. آیت الله خمینی راهی ترکیه، سپس نجف گردید. او تا قبل از بازگشت پیروزمندانه اش به ایران در فوریه ۱۹۷۹ م در نجف به سر برد. دولت شاهنشاهی سرنگون شد و ایران کشور جمهوری اسلامی تحت رهبری ولایت فقیه اعلام گردید. آیت الله خمینی رساله ای کوتاه با عنوان جهاد النفس او الجهاد الاکبر نوشته است که محور اصلی بحث ما در این نوشتار است. در این اثر جهاد را یقیناٌ یک نوع تلاش دائمی انسان با اقتدا به امام حسین (ع) امام دوم شیعیان (اشتباه از نویسنده  و یا مترجم است و امام حسین، امام سوم است) توصیف می کند. او می گوید:" جهاد عقیده و تلاش در راه آزادی و بازپس گیری حقوق غصب شده است؛ تلاش برای کمک به ضعیفان و مظلومان و تلاش برای عقب راندن ستمگران و استبدادگران است؛ تلاشی درراه ترقی، توانمندی ،فضیلت و شرافت". بنابراین در نظریه پردازی آیت الله خمینی جهاد اساساً تلاشی اجتماعی و سیاسی علیه بی عدالتی و ستم است که نهایتاٌ به جنبشی برای آزادی سیاسی می انجامد. مخاطب آیت الله خمینی در این رساله اساساً عالمانی هستند که باید در صف مقدم انقلاب علیه حاکمان ستمگر باشند. او خطاب به این عالمان می گوید:" وظیفه سنگینی بر دوش شماست و شما مانند سایر مردم نیستید."  مسئولیت آنها با بقیه مردم فرق دارد؛ زیرا عالمانی که در رفتار خود با مردم صادق هستند باعث سعادت و رفاه مردم می شوند. زمانی که این عالمان تمام اعمال خود را برای رضای خداوند انجام دهند و حب دنیا را از دل خود خارج کنند، در این صورت قادر خواهند بود که ایستادگی موثری در برابر حاکمان ستمگر داشته باشند. این همان تحول معنوی و اخلاقی عالمان یعنی جهاد درونی (جهاد النفس) است که تهدید بزرگی برای استعمارگران (شاه و طرفداران وی) است. آیت الله خمینی می گوید شاه و طرفداران او از دانشگاههای دینی که چنین عالمانی را پرورش می دهند، بیزار هستند و با آنها مخالفت می کنند . این عالمان مسلمان، مخصوصاً جوانان را به جنب و جوش می اندازند تا از اسلام و خودشان علیه تجاوز استعمارگران (دشمنان خارجی و حاکمان غیر دینی داخلی) دفاع کنند. اساساً جهاد با نفس، مقدمه ای ضروری و حیاتی برای انجام جهاد علیه استبداد سیاسی است و عالمان شیعی باید افراد را به این راه هدایت کنند. آیت الله خمینی در دیگر نوشته های خود نیز بر این نکته اساسی تأکید می کند.او در سخنرانی هایش درباره سوره فاتحه چنین می گوید:" تمام شکل های جهاد که ممکن است در جهاد انجام شود مبتنی بر همین جهاد اکبر است، اگر ما در جهاد اکبر پیروز شویم در اینصورت همه تلا ش های ما جهاد به شمار می آید؛ و اگر در جهاد اکبر پیروز نشویم تمام اعمال ما شیطانی خواهد بود."   پس از جهاد درونی باید به جهاد بیرونی پرداخت. جهاد بیرونی باید علیه "حاکمان و دولت های مستبد" صورت گیرد. جهاد علیه دشمنان بیرونی ،ماهیتاً یک امر خطیر نظامی نیست. در یکی از مقالاتش با عنوان" برنامه ای برای تاسیس حکومت اسلامی" جهاد را اساساً " مقاومت بدون خشونت و خودداری از همکاری با حاکمان ستمگر" تعریف می کند و با پیروی از امامان شیعه و گام نهادن در راه انان- که چنین روش های مقاومتی را پس گرفتند – باید ارتباط با تمام حاکمان ستمگر را قطع کرد و با انان به هیچ وجه همکاری نکرد. جنگ نامشروع ،جنگی است که توسط دولت های استکباری نظیر حکومت سلطنتی شاه و دولت امریکا انجام می شود که بی عدالتی و نفرت و تکبر را در جهان اشاعه می دهند. چنانچه در مقابل آن جهاد سازمان یافته است که به نفع ضعیفان و ستم دیدگان برای اعاده و اصلاح نظام سیاسی اجتماعی عادلانه، صورت می گیرد. آیت الله خمینی بر دولت های استکباری و ستمگر نام" طاغوت" می گذارد. این مقاله ۱۰۹ صفحه ای در مجموعه ۳۱۱ جلد اول امام حسین پژوهی همراه با شش مقاله دیگر آن جلد با مقدمه دکتر محمد جعفر امیر محلاتی با حمایت های مالی موقوفه بارورز که تا پیش از این زمان درآمدهای آن در تعظیم پاس یاد اباعبدالله با برگزاری مراسم های تعزیه و سوگواری هزینه می شد با مساعدت علمی مرکز پژوهشی مجد تنظیم و انتشارات نگاه معاصر در سال های ۱۳۹۸ منتشر نمود.

انتهای پیام /*