کتاب و کتابخوانی در سیرۀ نظری و عملی امام خمینی

یکی از اشتغالات و سرگرمی های حضرت امام، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به ویژه در دورۀ حضور دائمی در جماران، مطالعه بوده است. مطالعۀ آثار و کتب با موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی، تاریخی، ادبیات و رمان و مجلات و روزنامه های جریانات و گروه ها سیاسی.

کد : 179078 | تاریخ : 23/08/1401

پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۵۳۲/ درآمد: کتاب و کتابت و کتابخانه به نوعی همزاد بشر است و در هیچ زمان و مکانی از انسان و اجتماع انسانی دور نبوده و نخواهند بود. بلکه از گذشته تاکنون همپای هم پیش رفته و بر هم اثر گذاشته‌اند. به‌گونه‌ای که انحطاط این یکی با زوال دیگری، و رشد آن یکی با ترقی این یکی همزاد بوده است. در اصل، تاریخ کتاب و کتابخانه در هر سرزمین جزئی از تاریخ تمدن مردم آن و گویای تفکرات اجتماعی در دوره‌های گوناگون بوده است. بررسی فرهنگِ جوامع انسانی نشان می‌دهد در طول تاریخ، کتاب و کتابت از افتخارات و کتابخانه‌ها همچون مساجد جزئی از بافت اجتماعی و فرهنگی هر جامعه بوده‌اند؛ و نقش اساسی در تمدن‌سازی و پیشرفت داشته‌اند. چنانچه کتابخانه بزرگ اسکندریه به عنوان کانون معرفت یونانی و کتابخانه‌های روم باستان مظهر تمدن رومی بوده‌اند. کتابخانه اسکندریه از قرن سوم پیش از میلاد تا قرن چهارم پس از میلاد، هماهنگ با اوج تمدن و فرهنگ یونان، مرکز علمی عظیمی به‌شمار می‌رفت که با افول تمدن یونانی و غلبه روم بر یونان، به انحطاط کشیده و با آتش جهالت سوزانده شد. پس از اسلام نیز بیت الحکمه بغداد اولین و جامع‌ترین کتابخانه مسلمانان در زمان خود بود که با هجوم مغول‌ها و سقوط بغداد، شهرت خود را از دست داد. (دانشنامۀ جهان اسلام، مدخل بیت الحکمه)

با توجه به تأکید اسلام و سیرۀ پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) بر کسب علم و دانش و زمینه‌سازی آن بر عموم جامعه که مطالعه و نشر کتاب و ساخت کتابخانه از بهترین مصادیق این زمینه‌سازی است؛ یکی از اقدامات ارزشی و ماندگار خیرین از مسلمین، به ویژه عالمان و مراجع دینی، تألیف و نشر کتاب، گردآوری و حفظ آنها و تأسیس و ساخت کتابخانه جهت استفادۀ اهل علم و محققان بوده است. در همین راستا کتابخانه‌های بسیاری تشکیل و راه‌اندازی شده است. از آن میان: کتابخانه‌های: علامه امینی در نجف، آیت‌الله مرعشی نجفی قم، حجت‌الاسلام وزیری یزد، چندین کتابخانۀ تخصصی آیت‌الله العظمی سیستانی قم و... می‌توان اشاره کرد.

با دقت در آثار امام خمینی به نظر می‌رسد ایشان نیز اهمیت بسیاری برای کتاب و کتابخوانی و کتابخانه می‌داد. به‌گونه‌ای که رنج و تلخی دوران غربت و تنهایی و تبعید را تنها به‌وسیله انس با کتاب و قلم و مطالعه و تدریس قابل تحمل می‌دانست، و این را به یاران و دوست‌داران خویش نیز گوشزد می‌کرد. چنانچه در پیامی به جوانان و نوجوانان و فرزندان شهدا می‌فرماید:

«انس با کتاب و قلم و اندوخته‌ها، آن‌قدر خاطره‌آفرین و پایدار است که همۀ تلخی‌ها و ناکامی‌های دیگر را از یاد می‌برد.»

یکی از اشتغالات و سرگرمی‌های حضرت امام، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به‌ویژه در دورۀ حضور دائمی در جماران، مطالعه بوده است. مطالعۀ آثار و کتب با موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی، تاریخی، ادبیات و رمان و مجلات و روزنامه‌های جریانات و گروه‌ها سیاسی. در این باره یادگار امام، حاج سید احمد می‌گوید:

«این اواخر، امام نمی‌رسیدند که کتاب‌های داستان و این‌طور چیزها را بخوانند. در نجف که بودند، شاید در روز صدها صفحه کتاب می‌خواندند، حال چه کتاب قصه و چه کتاب‌های اجتماعی. ایشان اکثر داستان‌های معروف را خوانده بودند و همین‌طور بسیاری از کتاب‌هایی را که جنبۀ سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهانِ نهرو». امام کتاب «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده بودند. امام مطالعه را دوست داشتند. گاهی به قدری مطالعه می‌کردند که چشمشان خسته می‌شد. به یاد دارم در ایام تعطیلی که تابستان‌ها به یکی از شهرها یا تهران می‌آمدیم، به قدری کتاب‌های متنوع مطالعه می‌کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می‌کردند، در می‌آمد. اکثر داستان‌های بزرگ مثل؛ بینوایان را مطالعه کرده بودند. اکثر نوشته‌های نویسندگان بزرگ جهان را، چه در زمینۀ اجتماعی و چه سیاسی، خوانده بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده و تاریخ مشروطه را خوب می‌دانستند.» (پابه پای آفتاب، ج ۱، ص ۱۰۶ و ۱۰۷)

با این‌که حضرت امام چندین سال درگیر مبارزه و سختی و تبعید و دوری از وطن بودند؛ اما این مانع از فعالیت و توجه ایشان به امر کتاب و کتابخانه نمی‌شد. پیش از تبعید، منزلی را که مقابل مدرسه حجتیه قم (درمانگاه قرآن و عترت فعلی) به‌عنوان وجوهات شرعی به ایشان واگذار شده بود، به کتابخانه - کتابخانه ولیعصر «عج» - و محل درس و بحث طلاب تبدیل کرد که استقبال خوبی از آن شد. با تبعید حضرت امام نیز این مرکز به فعالیت خود ادامه می‌داد. تا این‌که ساواک از فعالیت این مکان احساس خطر کرد و ۲۲ آبان ۱۳۴۶ هم‌زمان به منزل و این کتابخانه یورش برده و همۀ کتاب‌ها و نشریات و جزوات موجود که نزدیک به ده هزار جلد می‌شد، به همراه دیگر اوراق و اسناد تاریخی را مصادره کرد. (امام در آیینه ی اسناد ساواک، ج ۱۶، ص ۶۵ تا ۷۹)

حضرت امام در تبعیدگاه نگران کتابخانه بود و در اولین فرصت از آن پرسید: «احمد عزیزم‏! از کتابخانه چیزی ننوشته‏اید. نمی‏دانم به چه حال است. هر چه زودتر تحویل اهل علم دهید و این جانب را مطلع کنید.» (صحیفه امام، ج‏۲، ص: ۳۲۰) حتی ده سال بعد ـ ۱۵ دی ۱۳۵۶ـ نیز قضیه یورش به کتابخانه را فراموش نکرده و باز در وصیت‌نامۀ خود می‌نویسد:

«کتب و اثاثی را که از کتابخانه این جانب و منزل، دولت ایران به غارت برده است اگر برگرداندند، آنچه اهدایی آقای آقا نجفی مرعشی بوده به کتابخانه ایشان برگردانند و بقیه به همین کتابخانه یا سایر کتابخانه‏ها واگذار شود. و کتبی که از خود این جانب غارت شده است، اگر برگشت، و کتبی که در نجف دارم در اختیار وصی است؛ هر چه مورد احتیاج اوست یا مورد احتیاج نورچشمی حسین پسر مرحوم مصطفی، بردارند و باقی را به یک کتابخانه واگذار کنند.» (صحیفه امام، ج‏۳، ص: ۲۹۴)

کتابخوانی به‌قدری برای حضرت امام مهم و ارزشمند بود که هنگام شهادت فرزندش حاج‌آقا مصطفی نیز برنامۀ مطالعۀ روزانه را ترک نکرده و پس از برگشت از تشییع فرزند، مطالعۀ کتاب غیر درسی را که در دست داشت، ادامه می‌دهد. (خاطرات سال های نجف، ج ۲، ص ۱۴۰)

توجه و عشق و علاقه حضرت امام به کتاب و کتابخانه تنها در دورۀ مرجعیت نبوده؛ ایشان از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی سر و کارش با کتاب و کتابخانه بود. حتی در سفرهای تفریحی با دوستان و هم‌سن و سالان خود نیز کتاب همراه داشت و به بازدید از کتابخانه‌ها نیز می‌رفت. ۱۲ مرداد سال ۱۳۱۶ که با سه تن از دوستانش به تبریز می‌روند، به بازدید کتابخانه شهر تبریز هم رفته و در دفتر یادبود آن می‌نویسند:

«کتابخانه دولتی تربیت تبریز را با آقایان حاجی‌آقا روح‏اللَّه و حاجی میرزا ابوالفضل نجم‏آبادی و آقا سید صادق لواسانی سیاحت و برای استفاده مطالب علمی و ادبی بهترین محل، و زحمات مدیر و مؤسسین آن را قابل تمجید و اعجاب یافتیم.» (صحیفه امام، ج‏۲۱، ص: ۴۷۲)

ایشان همیشه به اهمیت و جایگاه مطالعه و کتاب و کتابخانه، به‌ویژه در بین نسل جوان تأکید می‌کرد؛ آنجا که کمبود کتابخانه در دوران رژیم شاه را توطئه دانسته و می‌فرمود:

«آن قدری که مراکز فساد در تهران - الآن بیشتر از کتابخانه است، بیشتر از مراکزی است که برای تعلیم و تربیت است - برای این است که می‌خواهند این جوان‌ها به طرق مختلفه بی‌کاره و بی‌عار بار بیایند.» (صحیفه امام، ج‏۵، ص: ۲۶۳) و عقب‌ماندگی و فقر کشور را هم بی‌توجهی به کتابخانه در جامعه می‌دانست. (همان، ج۴، ص ۲۰۲)

او نشانۀ تمدن و پیشرفت را وجود فرهنگ کتابخوانی و کتابخانه در جامعه می‌دانست و می‌فرمود: «این تمدن است که سرتاسر یک مملکتی این‌قدر مرکز فساد داشته باشد؟! کتابخانه نداشته باشد، مرکز فساد داشته باشد؟ [اسلام و روحانیت] با این مخالف است؛ نه با ترقی.» (همان، ص ۲۹۸)

پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی فرصت خوبی پیش آورد تا فرهنگ کتاب و کتابخانه گسترش یابد. حضرت امام در اولین فرصت که هنوز سه روز از پیروزی انقلاب نگذشته بود ـ ۲۵ بهمن ۵۷ ـ ضمن انتصاب آیت‌الله واعظ طبسی به سرپرستی آستان قدس رضوی، دستور می‌دهد:

«جنابعالی...برای سرپرستی آن آستان مقدس منصوب هستید. لازم است با کمال جدیت و به‌طور دقیق حفاظت از متعلقات آنجا خصوصاً کتابخانه ... بفرمایید.» (همان، ج ‏۶،ص ۱۴۴) چهارده ماه بعد ـ ۱۵ فروردین ۵۹ ـ دوباره در حکم انتصاب آقای واعظ طبسی به سمت تولیت آستان قدس رضوی، بر حفظ کتابخانۀ آستان تأکید می‌کند. (همان، ج ۱۲، ص ۲۲۵)

حضرت امام استفاده از وجوهات شرعی و بیت‌المال برای ساخت کتابخانه را به‌راحتی مجوز می‌داد؛ حتی در کشورهای دیگری مثل پاکستان (همان، ج ‏۱۳، ص ۳۷۹) و یا به مهندس میرحسین موسوی، نخست‌وزیر وقت ـ ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۷ـ دستور می‌دهد به کتابخانۀ آیت‌الله مرعشی نجفی کمک نماید:

«جنابعالی موظف می‌باشید آنچه را که آن کتابخانه احتیاج دارد به بهترین وجه فراهم آورید.» (همان، ج ‏۲۱، ص ۳۲۱)

انتهای پیام /*