میان بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی و آیت الله منتظری در تابستان سال ۶۷ چه مکاتبه حضوری، مکتوب و شفاهی برقرار بود؟

کد : 180127 | تاریخ : 06/01/1400

یکی از منابع مهم در موسسه انتشار اثر دو جلدی پرسش و پاسخ در سالهای گذشته است. این اثر پس از دریافت های پرسش های مکرر از میان مخاطبین آثار امام دریافت شده و سوالات توسط اساتید فن پاسخ داده شده است. در میان یکی از پرسش ها این سوال مطرح شده است که: میان بنیان‌گذار فقید جمهوری اسلامی و آیت‌الله منتظری در تابستان سال ۶۷ چه مکاتبه حضوری، مکتوب و شفاهی برقرار بود؟ پاسخ ارائه شده در این رابطه از نظر می گذرد: 
۱- از میان شاگردان امام خمینی(س) سه شخصیت حاصل عمر یا پاره تن ایشان محسوب می شدند که در مورد دو تن از آنها این تعبیر را بکار برده اند. یکی آیت-الله منتظری که از نظر فقهی دارای عمق و نوآوری بود و دیگری شهید آیت‌الله مطهری که در موضوعات اجتماعی و فلسفی خدمات ایشان مورد اذعان اکثریت دین باوران است. اما نفر سوم شهید آقا مصطفی فرزند امام که علاوه بر دانش و بینشی جامع نگر در موضوعات تخصصی خود، دارای هوش سرشار سیاسی نیز بود. البته شخصیت های روحانی دیگری نظیر امام موسی صدر و شهید بهشتی که هم جهان دیده و هم دارای هوش سرشار سیاسی بودند نیز در دل امام جایگاه والایی داشتند. اما آیت‌الله منتظری علاوه بر تسلط بر موضوعات اصولی و فقهی فردی بسیار سیاسی و کاملاً صریح اللهجه بودند و اگر از ساحت ادب دور نیفتیم می توان گفت: ایشان شخصیتی دارای انگیزه های قوی برای مبارزه سیاسی و پیوند بین سیاست و دیانت اما فاقد دانش و بینش سیاسی لازم بود. و چون در سال‌های مبارزه، آنچه بیشتر اذهان اکثریت را به خود مشغول می داشت و بیشتر به چشم می آمد، اصل مبارزه بود که هر کس مبارزتر جلوه می کرد، بنظر می رسید از نظر بینش و منش سیاسی نیز کارآمدتر است؛ پس از انقلاب، خبرگان رهبری تصور کردند که چون مرحوم آیت‌الله منتظری از شاگردان خوب مرحوم آیت‌الله بروجردی و از شاگردان درجه اول فقهی و اصولی امام خمینی می باشد که مبارزه را بسیار جدی تعقیب می کرده و از زندان و تبعید هراسی نداشته است، مناسب ترین شخصیت برای رهبری آینده خواهد بود و بهتر است ایشان به عنوان قائم مقام رهبری معرفی شوند تا هم بازویی دارای مسئولیت برای امام باشند و هم در فقدان امام جامعه دچار مشکل رهبری نگردد. بنابراین بی توجه به این موضوع که قائم مقام رهبری در قانون اساسی پیش بینی نشده است، ایشان را به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب کردند. البته بعدها آشکار شد که امام خمینی(س) و خود ایشان با تصمیم خبرگان موافق نبوده اند.
۲- اگر چه تصمیم خبرگان رهبری تصمیم پخته ای نبود و اعضای آن به تصور آن‌که بهترین شاگرد فقهی و اصولی امام(س) را که در عین حال فرد مبارزی بوده برای قائم مقامی انتخاب کرده‌اند که به طور طبیعی مورد تأیید امام نیز هست در این موضوع برای کشف نظر امام(س) تفحصی صورت ندادند و چون امام نیز بنا نداشتند با ابراز نظر در چنین موضوعاتی مانع آزادی تصیمم خبرگان شوند، اشاره ای به عدم رضایت خود نکردند ولی کوشیدند که با ارجاع موضوعات مختلف به آیت‌الله منتظری، ایشان در زمان حیات خودشان تجربه بیاندوزند و در میدان تصمیمات سیاسی ورزیده و آبدیده شوند تا در صورتی که ایشان اداره‌ی امور رهبری را عهده دار شدند، از پس آن برآیند.
۳- مرحوم آیت‌الله منتظری دامادی داشتند بنام آقای سید هادی هاشمی که برادری داشت بنام سید مهدی هاشمی. سید مهدی هاشمی یکی از پیچیده ترین افرادی بود که سوابق سیاسی پراتهامی داشت. متاسفانه وی توانست عمیقاً در بیت و شخص آیت‌الله منتظری نفوذ یافت و نظرات خود را در بیشتر امور سیاسی به عنوان واقعیات جلوه داد. در سال ۶۴ ایشان دستگیر شد. در اعترافات او در دادگاه جملاتی دیده می شود که مضمون آن این است که می خواست آیت‌الله منتظری را رو در روی امام قرار دهد و او را از انقلاب جدا نماید. اگر چه چنین توطئه ای برای او هیچ سودی نداشته است، ولی گویی برخی افراد سیاسی در ساحت سیاست فقط با توطئه گری می توانند ابراز وجود کنند و عطش امیال خود را فرو بنشانند. با این حال آیت‌الله منتظری که به وی به شدت علاقه مند شده بود، تصور می کرد تحت تعقیب قرار گرفتن سید مهدی هاشمی توطئه ای علیه خود ایشان است و با چنین دیدگاهی طبیعی بود که هر موضوعی را به گونه ای دیگر ببیند. تلاش امام و نزدیکانشان که از ارادت‌مندان آیت‌الله منتظری بودند، در هوشیار کردن آیت‌الله منتظری نسبت به سید مهدی هاشمی و عوامل او نه تنها بی نتیجه ماند، حتی نتیجه عکس  داد.
۴- مرحوم حاج احمد آقا، فرزند امام(س)، که از سویی دستیار امام بود و از جزئیات بسیاری از موضوعات اساسی در کشور اطلاع کافی داشت و از سوی دیگر در نوجوانی و جوانی از ارادت‌مندان آیت‌الله منتظری شده بود، تلاش بسیار کرد تا دیدگاه‌های آیت‌الله منتظری را نسبت به موضوعات جاری کشور و توطئه ای که علیه انقلاب توسط عوامل سید مهدی هاشمی و افراد دیگر در جریان است، آگاه کند. ولی آیت‌الله منتظری را حتی نسبت به این ارادت‌مند خود نیز بدبین کرده بودند. لذا تلاش‌های ایشان هم نه تنها مؤثر واقع نمی شد بلکه حتی توطئه ای دیگر تلقی می‌گردید.
۵- امام از مجاری گوناگون مانند روحانیون نزدیک به آیت‌الله منتظری که اقوالی از ایشان نقل می کردند و وزارت اطلاعات که گزارشاتی از نحوه‌ی رفت و آمد و ارتباط  گیری افراد مخالف انقلاب با ایشان و دادن اطلاعات تحریف شده به معظم له تهیه می نمود و نیز موضع گیری هایی شخصی ایشان که در سخنرانی ها، جلسات درس و نیز رسانه های عمومی بیان می داشت، متوجه شدند که آیت‌الله منتظری نه تنها فاقد بینش سیاسی است، بلکه حتی اگر در گذشته با حداقلی از بینش سیاسی مواضعی را اتخاذ کرده‌اند، همان نیز در حال از دست رفتن می‌باشد. ولی چون موقعیت قائم مقامی باعث شده بود اطلاعاتی از زوایای کشور به آیت‌الله منتظری منتقل شود، تصورش این بود که داشتن چنین اطلاعاتی، هر چند ناقص به تنهایی برای امور مهمی مانند رهبری کفایت می کند و حتی می توان با به رخ کشیدن چنین اطلاعاتی که ممکن است نادرست هم باشد، مواضع رهبر انقلاب را هم به چالش کشید. در حقیقت ایشان به مسیری کشیده شد که به جای آن‌که در عمل قائم مقام رهبری باشد و در رفع مشکلات و نارسایی ها بکوشد، گویی این موقعیت را فراموش کرده و در قالب اپوزیسون سخن می گفت.
۶- در سال ۶۷ از تعداد نامه هایی که آیت‌الله منتظری به امام(س) نوشتند و از تعداد جلساتی که با امام و مسئولین کشور با حضور امام داشته اند، به قطعیت نمی توان سخن گفت. ولی سپس دو نامه‌ی ایشان به امام(س) شهرت یافت و در خاطرات آن مرحوم هم درج شده است. نامه‌ی اول در ۹/۵/۶۷ و نامه دوم در ۱۳/۵/۶۷ ارسال شده است. محتوای نامه‌ی اول پیشنهاداتی در مورد برخورد با اعضای منافقین در زندان ها می باشد و نامه‌ی دوم در حقیقت رفع مسئولیت از خود درمورد برخورد نظام با منافقین در زندان ها بود.
بدیهی است بودن در موقعیت قائم مقام رهبری ایجاب می کرد که آنچه نادرست تشخیص می دهد را با مسئولین مربوطه در میان بگذارد و به عنوان بازوی رهبری وارد میدان شود. از این‌رو پیشنهاد کتبی و انتقاد و در نهایت از خود رفع مسئولیت نمودن در قاموس مسئولیت‌پذیران جایی ندارد. و اگر سال بعد امام در روزهای آخر عمر، ایشان را از قائم مقامی عزل کردند و به آن نامه ها نیز اشاره داشتند، نشانه‌های مأیوس شدن امام از توانایی ایشان برای عهده دار شدن رهبری انقلاب بود.
۷- شاید هیچ حادثه ای در زندگی امام(س) غمبارتر از موضوع آیت‌الله منتظری نبوده است یا اینکه دست کم نزدیکان چنین احساسی داشتند. به همین سبب مرحوم حاج احمد آقا خمینی طی نامه ای مفصل به مرحوم آیت‌الله منتظری به برخی موضوعات اساسی در این زمینه اشاره کرده اند که به رنج‌نامه شهرت یافت که در مجموعه‌ی دو جلدی مجموعه آثار یادگار امام، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) آمده است. با خواندن رنج‌نامه ابعاد بیشتری از موضوع روشن می گردد. ضمن آن‌که خاطرات آیت‌الله منتظری و نقدهایی که بر آن نوشته شده است، نیز منابع دیگری است که ابعاد بیشتری از موضوع را روشن می نماید.

انتهای پیام /*