با توجه به سخنان امام در جلد 9 صحیفه صفحه 281 تا 284 که می گویند «و اما اشتباهی که ما کرده ایم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم...» آیا امام واقعاً به دموکراسی اعتقاد داشتند؟

در سخنرانی مورد نظر، امام خمینی دو اشتباه را یادآور شده اند که اولی عبارت است از اشتباه دولت های مسلمان که به هنگام غصب سرزمین های عربی و اسلامی و تشکیل اسرائیل سکوت کردند و به این جرثومه فساد مهلت دا...

کد : 43156 | تاریخ : 11/02/1392

در سخنرانی مورد نظر، امام خمینی دو اشتباه را یادآور شده اند که اولی عبارت است از اشتباه دولت های مسلمان که به هنگام غصب سرزمین های عربی و اسلامی و تشکیل اسرائیل سکوت کردند و به این جرثومه فساد مهلت دادند. در مورد اشتباه دوم با توجه به مسامحه در امر جنایات گروهک های ضد انقلاب جمع شده از سراسر ایران و حتی خارج از کشور در کردستان که علاوه بر ارتکاب جنایات و فجایع دردناک، زمینه تجزیه ایران و جداسازی کردستان را فراهم می ساختند، حضرت امام از صدر تا ذیل مسئولین از جمله خود را نام بردند و در حقیقت از کنار هم قرار دادن این دو اشتباه قصد انذار داشتند تا یادآور شوند که نتیجه برخی غفلت ها مانند مهلت دادن به اسرائیل این می شود که به سرزمین ها اشغالی هم بسنده نمی کند و زیاده خواهی پایان ناپذیر دارد. ضمن آنکه نه تنها از چنین هشدارهای جدی، عدم اعتقاد به دموکراسی نتیجه نمی شود، بلکه گاه مراد از چنین هشدارهایی دقیقاً عکس ظاهر آن است.
اما در مورد اصل سوال باید گفت علاوه بر مباحث نظری امام خمینی(ره) در مورد دموکراسی که در یک عبارت می توان آن را اینگونه خلاصه کرد: «کسی که در سرنوشت سیاسی خود شرکت نکند، بخش مهمی از قابلیت بشر بودن خود را نادیده گرفته است»، باید عملکرد امام در تثبیت و نهاد سازی برای مردمسالاری را نیز مورد نظر قرار داد که اگر فهرست وار آن را ردیف کنیم چنین خواهد شد:
- در فرانسه روی آزادی و مشارکت همه آحاد مردم تاکید بسیار داشتند؛
- پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی و نه حکومت اسلامی را همراه خود به تهران آوردند؛
- برای اولین بار در تاریخ انقلاب ها، اصل نظام را به همه پرسی گذاشتند.
- خبرگان قانون اساسی را خود تعیین نکردند و به رای مردم واگذارند؛
- بعد از تصویب قانون اساسی توسط خبرگان، باز هم آن را به رفراندم گذاشتند؛
- در طول مدتی که در قید حیات بودند حتی در زیر موشکباران نگذاشتند یک روز انتخابات به تعویق بیفتد؛
- در دوران جنگ و وجود گروهک های محارب، اجازه ندادند دولت نظامی تشکیل شود؛
- به روحانیت مبارز تهران اجازه ندادند که برای شهرستانها نامزد تعیین کنند؛
- رای خود را به نامزدهای انتخاباتی حتی به فرزند خود نمی گفتند تا روی رای هیچکس تاثیر نگذازند؛
- در وصیتنامه خود آنهمه سفارش داشتند که نظامیان در سیاست دخالت نکنند و مردم خود در سرنوشت سیاسی خود آزاد و حق انتخاب داشته باشند و موارد بسیاری از این قبیل؛
نتیجه آنکه حضرت امام(س) هم در مباحث نظری به واقع به مردمسالاری اعتقاد راسخ داشتند و هم در عمل بیش از حد قابل تصور سعی داشتند که دستگاه های مردم نهاد تشکیل شود و مردمسالاری ریشه بدواند.
حال اگر مطالب مورد توجه سئوال کننده محترم را با عنایت به موارد فوق مورد بررسی قرار دهیم، بنظر می رسد که گفتار امام در مواردی که بیان شده، مانند گفتار پدری است که درس نخواندن فرزندش را با عبارت معکوس یادآور می شود. چرا که در آن زمان گروه های فکری به استثنای نهضت آزادی که مشی لیبرالی داشت، آنقدر تندروی می کردند که به جای آنکه تلاش کنند مردمسالاری نهادینه شود، دیکتاتوری اقلیت را مشی خود قرار داده بودند و از آزادی به وجود آمده در فضای آن روزها به عنوان انقلابیگری، علیه انقلاب و آزادی اکثریت سوء استفاده می کردند. جالب آنکه به طور عکس العملی امام خمینی(ره) از همان انقلابیگری استفاده کرده و پاسخ رفتار آنهایی که به ظاهر انقلابیگری از خود نشان می دادند ولی یا به روی مردم اسلحه می کشیدند و در کشور بلوا ایجاد می کردند، یا شعار انحلال ارتش و نیروهای نظامی سر می دادند، یا خرمن کشاورزان را آتش می زدند و یا در روزنامه ها و شبنامه های خود علیه نظام نوپا مطلب می نوشتند و یا غائله های محلی را راه می انداختند و...، برای هشدار به آنها گفتند اشتباه کردیم و انقلابیگری یعنی تعطیل همه عرصه های تاخت و تاز کسانی که با مردمسالاری سر ستیز دارند.

انتهای پیام /*