نگاهی به تاریخچه کنفرانس جهانی ارتباطات

کد : 180579 | تاریخ : 27/02/1400

در کنفرانس جهانی ارتباطات در سال ۱۹۹۴، ال گور معاون رئیس جمهور امریکا ساخت شبکه جهانی اطلاعاتی را پیشنهاد کرد. وی ارتباط مردم جهان با یک شبکه بزرگ اطلاعاتی را برای حمایت از پیشرفت و توسعه در تمام جهان ضروری دانست. در سال ۲۰۰۱ با ادغام پنج صنعت کامپیوتر، مخابرات، الکترونیک، چاپ و تفریح و سرگرمی، صنعت جدید شرکت های مذکور درصدد برآمدند عرصه فعالیت های رسانه ای را تحت کنترل گرفته و جز چند بازیگر معدود، به دیگران اجازه فعالیت در این عرصه ها را ندهند. این سیاست حاصلی جز انحصارگرایی مطلق در بر نداشت و باعث گردید تنوع دیدگاه ها در عرصه رسانه ها از بین برود و مخاطبان وسایل ارتباط جمعی صرفاً از زاویه دید همین شرکتها به دنیا نگاه کنند. در میان نظریات مربوط به رسانه ها، نظریه سلطه، رسانه ها را ابزاری در دست طبقه حاکم جامعه و در خدمت منافع آنان می داند. از دیدگاه این نظریه، رسانه های همگانی دارای ویژگی های زیر هستند:

تمرکز آنها در دست یک گروه، کنترل آنها توسط عده ای معدود، یک بعدی بودن رسانه ها و استاندارد بودن آنها. با داشتن چنین ویژگی هایی، رسانه ها به وسایلی برای حفظ وضع موجود در دست مالکان قدرتمند تبدیل می شوند و از هر گونه تغییر و تحول اجتماعی جلوگیری می کنند. مفهوم هژمونی یا سلطه تا حد زیادی مرهون مطالعات اندیشمند سیاسی ایتالیا، آنتونیو گرامشی (۱) است.

وی با مطالعات خود با تأکید بر نقش خاص دولت در برتری جویی فرهنگی، نقش خاص نهادهای اجتماعی نظیر رسانه های همگانی، خانواده، مدرسه و کلیسا را در حفظ، انتقال و بازآفرینی فرهنگ متذکر می شود و چنین نتیجه می گیرد که بدون کنترل و مهار این نهاد ها، امکان برقراری یا ادامه سلطه بر طبقات مردم میسر نمی گردد.به این ترتیب رسانه های همگانی از نظر گرامشی جزئی از ابزار سلطه یا هژمونی سرمایه داری به شمار می روند.

نظریه پردازان دیگری چون لویی آلتوسر (۲) و نیکوس پولانزاس (۳) به تبعیت از گرامشی، نقش رسانه های همگانی را در تثبیت برتری و رهبری فرهنگی طبقات حاکم بسیار مؤثر و آنها را به مثابه ابزار ایدئولوژیک دولت برای شکل دادن به افکار عمومی و ادامه حکومت بر مردم می دانند. نظریه امپریالیسم فرهنگی یکی دیگر از نظریات مطرح در عرصه ارتباطات است که واژه سلطه در آن کاربردی اساسی دارد. پروفسور هربرت شیلر (۴) استاد دانشگاه کالیفرنیا، از جمله نظریه پردازانی است که تقریباً در همه آثار خود به مفهوم سلطه فرهنگی و ارتباطی و برتری جویی های امریکا در این زمینه اشاره داشته و همواره در جستجوی ریشه های اقتصادی و سیاسی سلطه فرهنگی و ارتباطی بوده است.

وی در چهارمین کتاب خود با نام ارتباطات و سلطه فرهنگی که یکی از مهمترین کتاب های او شناخته می شود، ریشه های استیلای فرهنگی و ارتباطی جهانی امریکا و همچنین شرایط کنونی این سلطه جهانی و شیوه های گوناگون آن را مطالعه کرده است. شیلر در فصل اول این کتاب از طرح نظریه سلطه فرهنگی، راجع به مفهوم امپریالیسم فرهنگی و نقش وسایل ارتباطی در این زمینه چنین نوشته است: «واژه امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزش ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و همچنین روش زندگی خود را به کشورهای دیگر تحمیل می کند… وسایل ارتباط عمومی، بهترین نمونه بنگاه های عاملند که در فرآیند رسوخ، به کار گرفته می شوند. برای رسوخ کردن در سطح فراگیر، وسایل ارتباطی خود نیز باید به وسیله قدرت سلطه گر رسوخ جو، قبضه شوند.» (۵)

دسته ای دیگر از عمده ترین مطالعات به عمل آمده در زمینه سلطه ارتباطی، پژوهش های مربوط به جریانهای بین المللی خبر است. پژوهش در خصوص جریان های بین المللی خبر که از اواخر دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، جریان و محتوای خبرها از کشوری به کشور دیگر، سمت و میزان جریان خبر در سطح یک منطقه یا در سطح بین المللی، پوشش رویدادهای مختلف، سلطه ارتباطی و بالاخره تحلیل رویدادها یا داده های خبری مورد بررسی قرار گرفته اند. در مطالعات به عمل آمده در این زمینه، سه مدل متمایز برای سمت و جهت جریان بین المللی خبر ارائه شده که عبارتند از «جریان مرکز ـ پیرامون»، «جریان شمال ـ جنوب» و «جریان مثلثی». در هر سه مدل فوق، خبر به وسیله خبرگزاریهای بین المللی که عمدتاً در اختیار کشورهای غربی و بالاخص امریکا می باشند تولید و به سوی کشورهای در حال توسعه فرستاده می شود. لذا جریان خبر در سطح بین المللی به جریانی کاملاً یک طرفه و یک سویه مبدل گشته است. خبرگزاری های بین المللی همه روزه با ارسال سیلی از اخبار و اطلاعات به اکثر کشورهای دنیا، کنترل افکار عمومی را در سطح جهان در اختیار گرفته و امکان هر گونه مقابله ای را از کشورها و گروههای مختلف سلب نموده اند و به همین دلیل است که این خبرگزاری ها به ابزاری مؤثر و تعیین کننده در تحقق سیاست ها و اهداف قدرتهای بزرگ مبدل شده اند. ژان دارسی، جامعه شناس فرانسوی در اشاره به جریان های خبری که به وسیله کانون های محدود و مشخص برای سراسر جهان ساخته و پرداخته می شوند و به صورت یک طرفه مثل باران از بالا به پایین بر سر مخاطبان می بارند، می گوید: «این ارتباط نیست …

افزایش تعداد رسانه ها بویژه در جهان در حال توسعه مشکلی را حل نمی کند. همین ماهیت عمودی جریان اخبار و اطلاعات است که محور اصلی اختلافات را تشکیل می دهد.» (۶) به عقیده دارسی حق ارتباط افقی است، نه عمودی که از صاحبان قدرت به سوی اعضای عادی جاری می باشد. در این میان سهم شرکت های امریکایی در عرصه سلطه ارتباطی ـ فرهنگی بیش از سایر کشورهاست. به طور مثال بزرگترین کمپانی های سینمایی جهان که بیشترین درآمد خالص را به لحاظ تولید فیلم به خود اختصاص داده اند، همه امریکایی هستند. همچنین با نگاهی به وضعیت رسانه های مکتوب دنیا متوجه خواهیم شد که تفوق بین المللی در عرصه رسانه های مکتوب دنیا نیز چون رسانه های تصویری در دست کمپانی های امریکایی است. از طرفی تعداد زیادی از کمپانی های مذکور یا در مالکیت خانواده های یهودی اند و یا توسط آنان اداره می شوند. به طور مثال از میان نشریات مهم و عمده امریکایی نشریاتی چون تایم، نیوزویک، وال استریت ژورنال و واشنگتن پست در مالکیت یهودیان است. برخی از این نشریات با چاپ مجدد و تکراری عیناً در اروپا و حتی در برخی از شیخ نشینان عربی نیز چاپ می شوند. (۷)

رسانه ها یکی از مهمترین حوزه هایی است که از دیرباز مورد توجه اقلیت یهودیان امریکا قرار گرفته اند. در پروتکل دوازدهم از پروتکل های ۲۴ گانه «مبانی فکری و استراتژیک صهیونیسم جهانی» به منظور دسترسی به اهداف فوق چنین آمده است: «ادبیات و روزنامه نگاری دو نیروی عظیم می باشند و حکومت ما یهودیان مالک بزرگترین روزنامه ها و مجلات خواهد شد… ما جریان مطبوعات و روزنامه نگاری را به این صورت به خدمت خود درمی آوریم، ما نباید بگذاریم که دشمنانمان افسار و عنان مطبوعات را به دست گرفته و به روزنامه ها و رسانه های همگانی که بیانگر آرا و نظرات آنان باشد، دست یابند. هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما در میان مردم منتشر شود» (۸) لذا به کمک سرمایه داران بزرگ و سیستم سازمان یافته خویش به تملک وسایل ارتباط جمعی مطبوعات، سینما و رادیو و تلویزیون پرداختند و تنها پس از گذشت چند دهه، مالکیت اغلب رسانه های همگانی امریکا و متعاقب آن هدایت و رهبری افکار عمومی در امریکا و حتی در سرتاسر جهان به دست آنان افتاد. با نیم نگاهی به آمار و اطلاعات ارائه شده در فصل سوم این کتاب و لیست اسامی یهودیان دست اندرکار صنعت رسانه در امریکا کاملاً آشکار است که یهودیان توانسته اند در این راستا به موفقیت هایی نایل آمده و بزرگترین امپراتوری های رسانه ای جهان را در اختیار خود بگیرند. به این ترتیب هژمونی (سلطه) رسانه ای صهیونیزم در جهت شکل دهی افکار عمومی به سود سیاست های رژیم صهیونیستی و برای مشروعیت بخشیدن به اهداف و سیاست های آن شکل گرفت.

۱ .Antonio Gramsci.

۲. Althusser.

۳ .Ponlantzas.

۴ .Herbert Schiller.

۵. شیلر، هربرت؛ وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری امریکا؛ ص ۳۰.

۶. مولانا، حمید؛ جریان بین المللی اخبار و اطلاعات.

۷. یو اس نیوز (Us. News) روزنامه ای است که همزمان در برخی از شیخ نشینان عربی نیز چاپ می شود.

۸. نویهض، عجاج؛ پروتکلهای دانشوران صهیون؛ ص ۴۳.

 منبع:( سلطه رسانه ای صهیونیسم در امریکا )

 

انتهای پیام /*