آیا دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی باید ملاک عمل حکومت اسلامی باشد یا حاکم اسلامی مجاز به رفتار بر اساس سلیقه خود است؟

شان بنیانگذار در همه زمینه ها حتی در موضوعات تکنیکی با شان دیگران تفاوت های بنیادین دارد. به عنوان مثال امروزه انواعی از لامپ¬های پیشرفته در دنیا تولید می شود که کارکرد برخی از آنها از حیث کیفیت با لا...

کد : 43259 | تاریخ : 11/02/1392

شان بنیانگذار در همه زمینه ها حتی در موضوعات تکنیکی با شان دیگران تفاوت های بنیادین دارد. به عنوان مثال امروزه انواعی از لامپ¬های پیشرفته در دنیا تولید می شود که کارکرد برخی از آنها از حیث کیفیت با لامپ هایی که ادیسون اختراع کرد قابل مقایسه نیست. ولی این ادیسون است که در این زمینه نامی ماندگار دارد. چرا که او بنیانگذار می باشد. وقتی وارد موضوعات علوم انسانی، مدیریت، رهبری و راهبری شویم، ضمن آنکه شان بنیانگذار حفظ می ماند و یا باید حفظ بماند گاه جریان عکس می شود. یعنی آنچه بنیانگذار بنا نهاده از آنچه بعد از او بوجود می آید کامل تر و بی نقص تر است. چنانکه اندیشه گاندی به عنوان رهبر معنوی هند بی بدیل مانده است. ماندلا در افریقای جنوبی هم اینگونه می باشد...
بنیانگذار نظام های جدید قوه خلاقه ای دارند که می توانند طرحی نو دراندازند و نیروهای ملت را همسو و هم جهت کنند و خود برآیند آنها شوند. چنین خلاقیتی قابل انتقال به دیگری نیست. فقط اختیارات قانونی او است که قابلیت انتقال دارد.
به عنوان مثال اگر امام خمینی(س) به جای جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، اعلام می کردند جمهوری دمکراتیک یا حکومت اسلامی، اکثریت مردم با خواست رهبر بیعت می کردند و نتیجه همه پرسی چیز دیگری غیر از جمهوری اسلامی می شد. اما هر کس بعد از ایشان رهبر شود، نمی تواند جمهوری اسلامی را بر چیند و به جای آن مثلاً حکومت اسلامی یا جمهوری با نامی دیگر بگذارد. زیرا اختیارات او نمی تواند مغایر با نظر بنیانگذار باشد و اگر مغایر شود، یا انقلابی دیگر یا براندازی رخ داده است.
و اما در مواردی که به اداره امور جاری مربوط می شود و تغییر کلی نظام مطمح نظر نباشد، طبق اندیشه بنیانگذار تمام اختیارات رهبر سابق به رهبر بعدی منتقل می گردد که متناسب با شرایط و موضوعات زمانه، با مشورت و کمک اهل نظر، راهبردها را تعیین نماید.
نکته قابل اصلاح در سئوال فوق این که برای اداره امور کشور بکار بردن واژه سلیقه، مفهوم مناسبی ندارد و در حقیقت در نظام مبتنی بر مبانی اسلام، قوانین اسلام است که حکم می راند چنانکه امام خمینی(س) در این زمینه چنین گفته اند: «چون حکومت اسلام حکومت قانون است، قانون‏شناسان، و از آن بالاتر دین‏شناسان، یعنى فقها، باید متصدى آن باشند. ایشان هستند که بر تمام امور اجرایى و ادارى و برنامه‏ریزى کشور مراقبت دارند. فقها در اجراى احکام الهى امین هستند. در اخذ مالیات، حفظ مرزها، اجراى حدود امینند. نباید بگذارند قوانین اسلام معطل بماند، یا در اجراى آن کم و زیاد شود. اگر فقیه بخواهد شخص زانى را حد بزند، با همان ترتیب خاص که معین شده باید بیاورد در میان مردم و صد تازیانه بزند. حق ندارد یک تازیانه اضافه بزند، یا ناسزا بگوید، یک سیلى بزند، یا یک روز او را حبس کند. همچنین اگر به اخذ مالیات پرداخت، باید روى موازین اسلام، یعنى بر وفق قانون اسلام عمل کند. حق ندارد یک شاهى اضافه بگیرد. نباید بگذارد در بیت المال هرج و مرج واقع شود، و یک شاهى ضایع گردد. اگر فقیهى بر خلاف موازین اسلام کارى انجام داد «نعوذ باللَّه» فسقى مرتکب شد، خود به خود از حکومت منعزل است، زیرا از امانتدارى ساقط شده است.
حاکم در حقیقت قانون است. همه در امان قانونند، در پناه قانون اسلامند. مردم و مسلمانان در دایره مقررات شرعى آزادند، یعنى بعد از آنکه طبق مقررات شرعى عمل کردند، کسى حق ندارد بگوید اینجا بنشین یا آنجا برو. این حرفها در کار نیست. آزادى دارند و حکومت عدل اسلامى چنین است. مثل این حکومتها نیست که امنیت را از مردم سلب کرده‏اند. هر کس در خانه خود مى‏لرزد که شاید الان بریزند و کارى انجام دهند.» (ولایت فقیه، ص 72 و 73)

انتهای پیام /*