سید محمدعلی ایازی: امام در پی فرهنگسازی قرآنی بود

کد : 182185 | تاریخ : 01/06/1400

پرتال امام خمینی(س): مصاحبه ۱۶/ سید محمدعلی ایازی:
 
آیت الله سید محمدعلی ایازی استاد دانشکده حقوق و الهیات دانشگاه آزاد اسلامی و استاد دانشگاه مفید قم و عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم است. وی در حوزه قرآن پژوهشی، آثار ارزنده ای داشته است و عمده نگارش ها و فعالیت های پژوهشی ایشان، در زمینه علوم قرآن و تفسیر است. به همین منظور برای توصیف شخصیت قرآنی حضرت امام نشریه حریم امام با ایشان گفت و گویی انجام داده که از نظر می گذرد: 


 ایدۀ «بازگشت به قرآن» از چه دوره ‎ای مطرح شد و حضرت امام خمینی(ره) از این اصطلاح چه چیزی را اراده می‎ کردند؟
تفکری از صد سال پیش در میان مصلحان دینی به وجود آمد. آن‎ها معتقد بودند که ما باید بازگشت به قرآن داشته باشیم. منظورشان از بازگشت، آوردن قرآن به صحنۀ زندگی و جامعه است. البته نه به این معنا که در دوره‎ های گذشته قرآن خوانده نمی‎ شد یا در خانه‎ ها نبود یا مردم به آن احترام نمی‎ کردند و...؛ اتفاقاً مردم به یادگیری قرآن اهتمام داشتند و سعی می‎کردند آن را حفظ کنند. اما قرآن در صحنۀ زندگی‎ اجتماعی‎ شان حضور کم‎رنگی داشت. اولین کسی که به این امر اهتمام داشت، سید جمال‎ الدین اسدآبادی بود. همچنین در میان اهل سنت، شیخ محمد عبده و مصلحان دیگر ظهور کردند. این دسته از بزرگان، دغدغۀ اصلاح جامعه را داشتند و بر این باور بودند که قرآن باید به نحو دیگری خوانده و دیده بشود. حضرت امام خمینی(ره) هم جزو مصلحان دورۀ معاصر است که مسئلۀ بازگشت به قرآن را مطرح کرد. از همین رو، در آثار خود فصلی را به همین امر اختصاص داد. مقولۀ بازگشت به قرآن، یک نظریه و مجموعه‎ ای از تفکر است. بازگشت به قرآن، به این معنا است که اولاً قرآن باید شناخته و درست تبیین بشود و ثانیاً، به آن فهم، درست عمل بشود. اگر کسی می‎خواهد قرائتی از قرآن داشته باشد، قرائتش باید توأم با تدبر و تفکر باشد. این نکته را می‎توان اضافه کرد که مکتب اهل‎بیت علیه م‎السلام تمایزی با مکاتب دیگر، مثل مکتب خلفا دارد. شاید در مکاتب دیگر به حفظ خیلی توجه بشود؛ اما در مکتب اهل‎بیت علیه م‎السلام روایات از معصومین هست که می ‎فرمایند: «لا خیر فی قراءة لا تدبر فیها». البته به این معنا نیست که صرف خواندن قرآن ثواب نداشته باشد؛ اما ثواب واقعی در جایی است که به فهم آیات قرآن توجه بشود. از طرفی، حضرت امام بر این باور بود که صرف فهمیدن آیات قرآن و تدبر در آن، کافی نیست، بلکه قرآن باید در صحنۀ زندگی جامعۀ انسان‎ ها حضور داشته باشد. قرآن باید به عنوان دستور و قانون اساسی در زندگی مردم و جامعه حضور داشته باشد.

ایشان بحث مبسوطی در باب جایگاه قرآن و عظمت آن در کتاب آداب الصلاة آورده است. من در تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، فصلی را به عنوان جایگاه قرآن در نگاه امام، این بحث را مبسوطاً تبیین کرده‎ ام. در دوران قبل از نزول قرآن، عصر جاهلیت بود و با نزول قرآن، زندگی و شکل جامعه تغییر پیدا کرد و تمدنی در سایۀ تمدن‎ِ قرآن ایجاد شد که اصطلاحاً امروزه از آن به عنوانِ «تمدن کتابی» یاد می‎ کنند؛ یعنی از این کتاب، تمدنی شکل گرفته و توسعه پیدا کرد. تا جایی که مسلمانان در اثر اعراض از قرآن و فراموش کردن آن، دچار انحطاط شدند. حال اگر بخواهند به آن عظمت برسند و رونق و رشد فکری و فرهنگی داشته باشند، باید به سراغ قرآن بروند؛ چون قرآن وسیلۀ تمدن و وسیله‎ ای برای رشد جامعۀ آنان بود. قرآنی که می‎فرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» یعنی از تضارب آرا و دیدگاه‎ها استقبال می‎کند. قرآنی که می‎فرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» یعنی آیا کسانی که می‎دانند و کسانی که نمی‎ دانند، برابرند؟ قرآنی که برای انسان کرامت قائل می‎شود و می‎فرماید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَیٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» یعنی به انسان، بما هو انسان، ارزش قائل است. چون در این آیه موحدان یا مسلمانان و مؤمنان و... را مختص نکرده؛ بلکه این کرامت را شامل همۀ آدمیان می‎داند. قرآنی که در باب عدالت می‎فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» در این آیه و در آیات فراوان دیگری، مسئلۀ عدالت را مطرح می‎کند و یادآور می‎شود که پیامبران آمدند تا عدالت را در جامعه گسترش بدهند. قرآنی که ۱۴۰۰ سال قبل در باب آزادی سخنانی را مطرح کرد. در زمانی که این مسائل اصلاً مطرح نبود و خطاب به شخص پیامبر با همۀ عظمت و مقام ایشان می‎فرماید: «وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ» همچنین می‎فرماید: «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ». در سورۀ یونس می‎فرماید: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» آیات فراوانی در باب آزادی و عدالت و کرامت انسان و جایگاه علم و... در قرآن ذکر شده‎ اند که هر کدام نشان می‎ دهند چرا قرآن دارد این دستورات را بیان می‎کند.
بازگشت به قرآن در تفکر امام به این جهت بود و به همین خاطر ایشان گاهی در سخنرانی‎ های خود چند دقیقه‎ ای را به مسائل روز می‎ پرداخت و بعد آیه‎ ای را تفسیر می‎ فرمود. این اهتمام را به قرآن کریم داشت تا در جامعه فرهنگ‎سازی قرآنی اتفاق بیفتد.
در تاریخ اسلام عارفان زیادی آمدند و آثاری از خود به جا گذاشتند. اما رویکرد هیچ کدام از آنان سیاسی و اجتماعی نبود و بیشتر جنبۀ تربیت فردی را دنبال می‎کردند. برای ما بفرمایید که رویکرد اصلاح‎ گرایانۀ حضرت امام تا چه اندازه منبعث از اندیشه‎ های عرفانی ایشان بود؟
به هر حال حضرت امام جزو نحلۀ عارفان به شمار می‎ آید و نمی‎ توان آثار عرفانی ایشان را نادیده گرفت. متفکرانی مانند ابن عربی، ملاصدرا، سید حیدر آملی تا مرحوم آیت‎ الله شاه‎ آبادی، تفکر عرفانی داشتند؛ اما تفکر عرفانی‎ شان، جنبۀ فردی داشت و دغدغۀ مسائل اجتماعی و وضعیت جامعه را نداشتند. مسئلۀ ظلم در حاکمیت، فقر در جامعه، بی عدالتی، روابط اجتماعی، روابط بین‎ المللی، استقلال‎ طلبی ملی و... برای آنان مطرح نبود. تفاوت نگاه حضرت امام با آنان در همین بود که ایشان به این امور توجه داشت. زمانی که امام ۲۴ ساله بود، به کتابخانۀ دکتر وزیری در یزد رفت. آن موقع طلبۀ فاضلی بود. در آنجا وقتی از امام می‎خواهند که مطلبی بنویسد، ایشان آیۀ «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» را می‎نویسد. ایشان در سخنرانی‎ های خود، به طور مکرر این آیه را تکرار و به این نکته اشاره می‎ کرد. در این آیه هم ایستادگی کردن و فعال بودن مطرح است و هم اینکه کارها باید با انگیزۀ خدایی صورت بگیرد. آن بُعد عرفانی‎اش همان «تَقُومُوا لِلَّهِ» است و این نشان می‎دهد که امام در تفکر عرفانی، بُعد اجتماعی را هم در نظر می‎ گیرد. کارهایی که در این زمینه انجام داده، جای بحث زیادی دارد.
به شکل مصداقی بفرمایید که امام چگونه عرفان را وارد ابعاد اجتماعی می‎کرد؟
یکی از کارهایی که امام در حوزۀ قرآنی و عرفانی انجام داده و قرآن و عرفان را به متن جامعه آورده و به نظرم کارشان بسیار قابل توجه است، مسئلۀ ساده ‎سازی معارف الهی است. امام قصه ‎ای را از استاد خود، مرحوم آیت‎ الله شاه‎ آبادی نقل می‎کند که گویی حرف خودشان هم هست. ایشان نقل می‎کرد: «مرحوم آیت ‎الله شاه‎ آبادی در مدرسۀ فیضیه درس عرفان می‎داد و برخلاف باقی بزرگان، درس ایشان به نحوی بود که همۀ اقشار می‎توانستند در آن شرکت کنند؛ حتی کسبۀ بازار هم درس مرحوم شاه‎ آبادی را شرکت می‎کردند. یک روز به ایشان گفتم: آقا، این بحث‎ هایی که شما مطرح می‎ کنید، بحث‎ های عمیق و سنگینی است. ممکن است بعضی‎ها از این بحث‎ها برداشت دیگری کنند و مسائل را کفرآمیز تعبیر کنند. مرحوم شاه ‎آبادی فرمود: اتفاقاً من می‎خواهم همین کفریات را همین‎ اقشار بشنوند.» خود امام هم گاهی معارف عمیق عرفانی را در سخنرانی‎ های عمومی که از تلویزیون بخش می‎شد، مطرح می‎کرد. حتی وقتی تفسیر سورۀ حمد را شروع کرد، صدای برخی از علمای مکتب تفکیک بلند شد و اعتراض کردند. می‎خواهم بگویم خود ساده ‎سازی کردن معارف الهی از جمله کارهایی بود که امام انجام داد. بر این باور بود که باید به نحو دیگری معارف الهی را دید و در جامعه تبیین کرد.
حضرت امام داستانی را نقل میفرماید و آن اینکه: «فرد بیماری به پزشک مراجعه کرد. پزشک هم نسخه‎ ای برای او نوشت. آن فرد بیمار، نسخۀ پزشک را در کاغذهای دیگر با خط‎ های نستعلیق و زیبا نوشت و رفته رفته شروع کرد به حفظ کردن آن‎. بعد با صدای زیبا آن نسخه را ‎خواند... حال به نظر شما آن فرد بیمار، با این کارها خوب می‎شود؟» امام با بیان این داستان و به زبان ساده و همه‎ فهم، درصدد بود تا به ما نشان بدهد امروزه نوع تعامل ما با قرآن کریم چگونه است و چه فایده‎ای دارد. امروزه به طور مرتب مسابقات حفظ و قرائت صوت قرآن برگزار می‎ گردد و آیات قرآن به خط‎ های نستعلیق نوشته می‎شود و... . اما کسی نمی‎پرسد که این کارها چه فایده‎ای دارد؟

 آیا با این کارها، جامعۀ ما قرآنی می‎شود؟ این کارها ما را به سوی جامعۀ قرآنی راهبری می‎ کنند؟
رویکرد اصلاحگرایانۀ حضرت امام به قرآن این‎گونه بود و با نقل این داستان‎ها و تمثیل‎ ها می‎خواست جامعه را متفطن کند که مراد از بازگشت به قرآن چیست. حضرت امام قضیه‎ ای را در سخنرانی‎ های خود، ده بار نقل فرمود و این نشان می‎دهد که آن قضیه دغدغۀ ایشان شده بود. ایشان می‎فرمود: «وقتی اشغالگران وارد کشوری می‎شوند، قاعدتاً مردم آن کشور در مقابل آن‎ها ایستادگی می‎کنند و عکس ‎العمل نشان می‎دهند. وقتی متفقین وارد ایران شدند با اینکه مردم باید در مقابل ورود آن‎ها ایستادگی می‎کردند، اما بالعکس می‎بینیم که به آن‎ها نُقل و شیرینی بخش می‎کردند و این قضیه بسیار عجیب و غریب بود. چرا مردم ما در آن دوره این‎طور بودند؟ می‎دانید علتش چه بود؟ چون رضاخان با مردم خودش درست رفتار نمی‎کرد و آن‎ها را اذیت و آزار می‎داد. همین باعث شد که مردم به خارجی‎ ها پناه بیاورند تا از شر رضاخان خلاص بشوند.» امام این قضیه را ده بار در سخنرانی‎ های مختلف خود، خطاب به مسئولان ارشد نظام بیان کرد. بار دهم فرمود: «خیال نکنید که این قضیه فقط مربوط به زمان رضاخان است. اگر رفتار شما هم با مردم ظالمانه باشد، همین اتفاق رخ می‎دهد و روزی می‎رسد که مردم از شر شما به خارجی‎ ها پناه می‎برد و این خیلی بد است. کاری نکنید که مردم بگویند ما دیگر آخوند نمی‎خواهیم. ما پاسدار نمی‎خواهیم... .» امام عارف، فقیه و فیلسوفی بود که مفاهیم ناب و عمیق را با زبانی ساده به قلب مخاطبانش منتقل می‎کرد.
برای اجرای ایدۀ بازگشت به قرآن که حضرت امام آن را مطرح می‎کرد، چه راهکاری را توصیه می‎کنید؟
راهکار را خود حضرت امام به ما بیان فرموده است و آن اینکه اولاً، باید قرآن را به خوبی بشناسیم و بعد، آن را در صحنۀ زندگی بیاوریم. بعد از پیروزی انقلاب، مرحوم آیت‎ الله طالقانی درس‎هایی را با عنوان «قرآن در صحنه» شروع کرد. وقتی آیت‎ الله طالقانی فوت کرد، امام درس تفسیر سورۀ حمد را در تلویزیون آغاز کرد. مراد از به صحنه آوردن قرآن در زندگی، این است که مردم و مسئولان ما قرآنی بشوند و قرآنی عمل کنند. قرآن در سورۀ ممتحنه، آیۀ ۸ می‎فرماید: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.» یعنی نه تنها با کسانی که با شما نجنگیدند، پیکار نکنید، بلکه به آن‎ها نیکی هم بکنید و با آن‎ها به عدالت رفتار کنید. جامعه وقتی قرآنی می‎شود که در ابتدا مبلغان قرآن، خود عمل‎ کنندۀ به آیات قرآن باشند و رفتار قرآنی با دیگران داشته باشند. با مخالفان خود به عدالت رفتار کنند. اگر بخواهیم جامعۀ ما از نظر فرهنگی، سیاسی، بین‎ المللی و... قرآنی باشد، باید به خود قرآن برگردیم و به آیات قرآن عمل کنیم. جامعه‎ ای که قرآنی باشد، به خرافات و غلوها دامن نمی‎زند. در جامعۀ قرآنی، عالمان و فرهیختگان منزوی نیستند و مداحان و مجیزگویان بر صدر نمی‎ نشینند.
همان‎طور که عرض کردم، امام در حوزه‎ های مختلفی، از جمله حوزۀ قرآن نظریاتی دارد. همچنین در کلام، فقه و اصول دیدگاه‎ های بدیعی دارد. در حوزۀ اخلاق و سیر و سلوک و تربیت، نکات فراوان و ارزنده‎ ای را مطرح فرموده است. در کتاب آداب الصلاة، نکات اخلاقی و تربیتی زیادی اشاره شده که واقعاً قابل استفاده‎ است. ما باید هم به جنبه‎ های فردی و تربیتی اهتمام بورزیم و هم به جنبه‎ های اجتماعی. به هر حال باید با مسئلۀ فقر، بی‎ عدالتی، سوءاستفاده‎ ها و... مبارزه بشود و در تمام ابعاد زندگی مردم، نگرش قرآنی به وجود بیاید. حضرت امام هم در پی همین هدف و آرمان بود.

انتهای پیام /*