مرحوم آیتالله طالقانی ارتباط خوبی میان زندانیان برقرار میکرد او سعی میکرد با اخلاق و سیره عملی زندانیان را جذب کند. آقای طالقانی در میان زندانیان ایجاد امید میکرد و آنان را برای فردایی بهتر آماده میساخت حتی برای زندانیانی که در سطح پایین و از سواد کمتری برخوردار بودند سعی میکرد با بزرگ کردن نقاط مثبت آنها، مانع گوشه گیری و انزوای آنان شود و با شخصیت دادن به آنها وقتی از زندان آزاد شدند یک مبارز به تمام عیار باشند. یا در خیلی از موارد مرحوم طالقانی نقش مهمی در رفع اختلافات و کدورتهای داخل زندان داشت.
زندان شماره ۴ ترکیب خاص خودش را داشت. ما مذهبیها حدود ۴۵ نفربودیم. گروه افسران انقلابی حزب توده با کسی هم خرج نمیشدند. کمونیستها هم عده قلیلی بودند که آنها را در بین خود راه نمیدادند. از آقای طالقانی خواهش کردیم بعد از نماز مغرب و عشاء به جای دعا برای ما تفسیر بگویید آقای طالقانی هم به شوخی میگفت «شما زرنگید کلاه سر من میگذارید.» گفتیم شما به همین اندازهای که دعا خوانده میشود ۱۰ دقیقه الی ۱۵ دقیقه تفسیر بگویید. ایشان این کار را شروع کرد حتی کمونیستها هم میآمدند و در جلسات تفسیر قرآن شرکت میکردند. یکی از آنها کیانوری بود وی کتاب ادیان را آنجا نوشت. وقتی خواست آزاد شود لب تراس زندان شماره ۴ آمد و اظهار کرد: من از آیتالله طالقانی بهره بردم. من کتاب ادیان مینوشتم او جهتم را تغییر داد. آیت الله طالقانی ملبس به لباس زندان نبودند و نگهبانان زندان احترام آیت الله طالقانی را داشتند.
منبع: (دیدار در نوفل لوشاتو؛ ص ۱۸۶) به نقل از ابوالفضل توکلی بینا)