فقر اخلاق اجتماعی در حوزه های علمیه با تأکید بر دیدگاه امام خمینی

از گذشته افتخار روحانیت این بوده است که مردمی و در کف جامعه و بین مردم کوچه و بازار حضور داشته و با آنها زندگی می کرده و تافته جدا بافته نبوده است. هم دل و همراه و آمیخته با مردم و به دور از طبقاتی و قشربندی شده بود. همیشه با مردم تعامل داشته و اخلاق اجتماعی را رعایت می کرده است. علما و روحانیت ما همیشه پیش سلام و جویای حال مردم و مشکل گشای آنان بوده اند.، نظم و انضباط و بهداشت عمومی را رعایت کرده و به دیگران هم تذکر می دادند. پشتیبان حقوق مردم بوده و حق کشی و ویژه خوری نمی کردند. قوانین جامعه را عامل بوده و برخلاف آن عمل نمی کردند و...

کد : 182423 | تاریخ : 24/06/1400

پرتال امام خمینی: یادداشت/۲۰۶/ محمد رجائی نژاد: با یک بررسی گذری، در جامعه کنونی ایران، یا گشت وگذاری در سطح شهر قم ـ مرکز حوزه های علمیه و روحانیت ـ به راحتی می توان متوجه شد که فاصله بین روحانیت و مردم روزبه روز بیشتر و عمیق تر شده و از آن اعتماد و اطمینان و پیوند متقابل گذشته خبری نیست! این می تواند دلایل و عوامل گوناگونی داشته باشد که نیازمند پژوهش گسترده و عمیق دارد. اما به نظرم یکی از دلایل، فقر اخلاق اجتماعی در جامعه، به ویژه در بین طلاب و حوزه های علمیه است.

اشاره
پژوهشگران اخلاقی، اخلاق را به چند بخش تقسیم می کنند. یکی از آنها اخلاق اجتماعی است. یعنی اخلاق دیگرگرایی. ازجمله ویژگی این گونه اخلاق: اهتمام به امور دیگران و جامعه، خیرخواهی و مهربانی و رحمت و شفقت به دیگران، رعایت قوانین اجتماعی برای منفعت همگانی و.... است این ویژگی نتیجه در اجتماع و بین مردم بودن است. یادداشت پیش رو می خواهد نشان دهد که شوربختانه این گونه اخلاق که نیاز اساسی و مبرم این روزگار است، در بین حوزه های علمیه که باید الگو و حامل چنین اخلاقی باشند ـ به دلیل فقر اساتید اخلاق برجسته در این زمینه ـ کم رنگ شده است.
در این نوشته قصد داریم با معرفی سیره نظری و عملی یکی از اساتید بنام اخلاق در حوزه های علمیه ـ امام خمینی ـ نشان دهیم که در گذشته حوزه های علمیه از چنین استادانی برخوردار بوده که مردم نگاه خوش بینانه و پیوندی محکم با روحانیت و حوزه های علمیه داشتند؛ و اگر قرار باشد این پیوند ادامه یابد، باید فکری به حال فقر اخلاق اجتماعی در حوزه های علمیه شود.


مقدمه
با یک بررسی گذری، در جامعه کنونی ایران، یا با گشت وگذاری در سطح شهر قم ـ مرکز حوزه های علمیه و روحانیت ـ به راحتی می توان متوجه شد که فاصله بین روحانیت و مردم روزبه روز بیشتر و عمیق تر شده و از آن اعتماد و اطمینان و پیوند متقابل گذشته خبری نیست! این می تواند دلایل و عوامل گوناگونی داشته باشد که نیازمند پژوهش گسترده و عمیق دارد. اما به نظرم یکی از دلایل، فقر اخلاق اجتماعی در جامعه، به ویژه در بین طلاب و حوزه های علمیه است.
از گذشته افتخار روحانیت این بوده است که مردمی و در کف جامعه و بین مردم کوچه و بازار حضور داشته و با آنها زندگی می کرده و تافته جدا بافته نبوده است. هم دل و همراه و آمیخته با مردم و به دور از طبقاتی و قشربندی شده بود. همیشه با مردم تعامل داشته و اخلاق اجتماعی را رعایت می کرده است. علما و روحانیت ما همیشه پیش سلام و جویای حال مردم و مشکل گشای آنان بوده اند.، نظم و انضباط و بهداشت عمومی را رعایت کرده و به دیگران هم تذکر می دادند. پشتیبان حقوق مردم بوده و حق کشی و ویژه خوری نمی کردند. قوانین جامعه را عامل بوده و برخلاف آن عمل نمی کردند و...
این چنین ویژگی ها و روحیه هایی داشتند و مراعات می کردند و در همه جا الگو بودند. چه در رفتار داخلی خانه و خانواده و اجتماع، و چه در جوامع بیگانه و خارج از کشور! یعنی در سفر و حضر به اخلاق و ادب اجتماعی و قوانین جاری و حاکم پابند بودند. اما متأسفانه این ویژگی های برجسته کمی رخت بربسته و روزبه روز هم کمتر شده است. چرا؟! به دو دلیل می شود اشاره کرد: کمبود استادان برجسته اخلاق اجتماعی در جامعه، به ویژه در حوزه های علمیه؛ و طبقاتی و جدا کردن زندگی روحانیت از بطن و متن جامعه و گسست پیوند سنتی حوزه ها و روحانیت از مردم. بهتر است پیش از پرداختن به مسئله، با اخلاق فردی و اجتماعی و تفاوت های آن دو آشنا شویم.


اخلاق چیست؟
«اخلاق» جمع «خُلق» است و خلق به معنای صفات و ملکات نفسانی که به واسطه آن ملکه، فعل به آسانی از انسان سر می زند. حال چه آن ملکه از فضایل باشد، و چه از رذایل؛ ولی اگر اخلاق به صورت مطلق ذکر شود، خلق نیکو و فضیلت از آن فهمیده می شود. با این تعریف، حوزه فرائض و مناسک دینی و مذهبی از قلمرو اخلاق جدا می شود. برای همین ممکن است کسی معتقد و عامل به واجبات و مستحبات دینی باشد و دقیق آنها را به جای آورد، و در کنار آن مناسک مذهبی را به نحو احسن انجام دهد و در این راه جوش وخروش بسیاری هم به خرج دهد؛ اما رفتار اخلاقی نداشته باشد. متخلق به اخلاق فردی و اجتماعی نباشد.
اخلاق خود چند بخش می شود که برآمده از روابط انسان با غیر خودش است. رابطه انسان به فراخور طرف رابطه، به دو گونه شکل می گیرد: رابطه با آفریدگار و رابطه با آفریده. رابطه با آفریده نیز یا با خود است یا با دیگری؛ و آن دیگری نیز یا انسان است یا موجودی غیر بشری. بر این اساس، اخلاق دربرگیرنده حوزه های گوناگونی خواهد بود. یعنی: اخلاق بندگی، اخلاق فردی ، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست محیطی.
مراد از اخلاق بندگی، هنجارها و ناهنجارهایی؛ مانند ایمان، خوف و رجا، کفر، سرکشی و بی اعتمادی به خدا و... است که به رابطه انسان و آفریدگار مربوط می شود.
اخلاق فردی هم عبارت است از تهذیب و تزکیه نفس و آراسته شدن به فضایل اخلاقی و دوری از رذایل برای رسیدن به کمالات نفسانی. اخلاق فردی ارزش های اخلاقیِ مربوط به زندگی فردی انسان هاست که آدمی را به تنهایی و به دور از رابطه با غیر در نظر می گیرد؛ مانند فضیلت های صبر، حکمت، توکل، اخلاص، عزّت و اعتماد به نفس، اهل نیایش و توسل، نظم، آراستگی، و رذیلت های پُرخوری، شتاب زدگی و سَبُک مغزی، نبود بهداشت فردی و....
اخلاق زیست محیطی نیز احکام ارزشی حاکم بر مناسبات انسان با طبیعت (گیاهان، حیوانات، مراتع، جنگل ها، آب ها و...) را بیان می کند.
در کنار اینها اخلاق اجتماعی را داریم که آشنایی و عمل به وظایف اجتماعی جهت دست یابی به یک زندگی سعادتمند و لذت بخش را گویند. به گفته دیگر، اخلاق اجتماعی یعنی مسائل اخلاقی که محور آنها روابط اجتماعی انسان با دیگر انسان ها و موضوع آن ارزش های حاکم بر رابطه انسان با دیگران است. محور اصلی اخلاق اجتماعی ارتباط با هم نوع است و بر اساس معاشرت با افراد و زندگی اجتماعی پدید می آید. یعنی همان ارزش ها و ضدارزش های حاکم بر رابطه فرد با سایر انسان ها را دربرمی گیرد. مانند: احسان به دیگران، احترام یا توهین به دیگران، رعایت قوانین مربوط به دیگران، معاشرت نیکو، عدل، انصاف، احسان، حسد، تکبر، احترام به قوانین، احترام به فرهنگ دیگران، آداب مهمانی و میزبانی، مراعات حقوق دیگران، حقوق همسایه و دوستی و... بااین که تفاوت هایی بین اخلاق اجتماعی و سایر حوزه های اخلاق است؛ اما پیوندهایی نیز است. اخلاق بندگی و فردی بر حوزه اخلاق اجتماعی تأثیر غیر مستقیم دارد. البته لازم و ملزوم هم نیستند. در زندگی اجتماعی گاه قوانین، مقررات و آداب خاصّی، ضرورت می یابد که بسیاری از آنها در زندگی فردی مطرح نمی شوند. از اخلاق اجتماعی به ادب اجتماعی، ادب اسلامی و آداب معاشرت نیز یاد شده است.


امام خمینی نیز در آثارش به تعریف اخلاق فردی و اجتماعی پرداخته و می فرماید:
«بدان‏ که خُلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می‏کند، بدون رویه و فکر. مثلا، کسی که دارای خلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی‏ فکر کند، گویی یکی از افعال طبیعیه اوست‏.» (شرح چهل حدیث، ص ۵۱۰)
ایشان در جایی دیگر اساس اخلاق را اخلاق اجتماعی معرفی کرده و می فرماید:
«اسلام، احکام اخلاقی‏اش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند، این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفه‏ای که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همان طوری که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند، این علاوه بر این که یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم بزرگ اجتماعی و نتایج بزرگ اجتماعی دارد.» (صحیفه امام، ج ‏۱۳، ص ۱۳۱)


گذری بر مسئله
پیش سلام بودن و تکبر و غرور نداشتن نسبت به دیگران، انصاف و گذشت در معاملات و مشاجرات، رعایت قوانین اجتماعی مثل: قانون راهنمایی و رانندگی، رعایت حال دیگران در عمل به احکام دینی، رعایت بهداشت فردی و اجتماعی، پیش و بیش از نگاه دینی و مذهبی، نگاه انسانی داشتن به همه چیز، و... همه اینها نمونه هایی از اخلاق اجتماعی است که همه از هم انتظار داریم که انجام گیرد؛ اما از روحانیت بیشتر و بهتر!
در دوران دانشجویی زمینه ای فراهم شد که همراه با گروه های دانشجویی دانشگاه ـ که بیشتر آنها از طلاب حوزه های علمیه بودند ـ چندین بار به استان ها و مناطق گوناگون قومی و مذهبی و تاریخی و تفریحی کشور سفر کنم. همچنین زمینه ای فراهم شد که در قالب سفرهای علمی به برخی کشورهای جهان نیز سری بزنیم و از نزدیک با مراکز علمی و دانشگاهی و فرهنگی آنها آشنا شویم. شوربختانه آنچه در این سفرها نمود داشت، فقر اخلاق اجتماعی بین همسفران نسبت به هم، و گاه نسبت به میزبانان و یا مردمان مقصد! چه در سفرهای داخلی، و چه خارجی بود. ذکر چند نمونه مسئله را روشنتر می کند:
پاکی و پاکیزگی و بهداشت فردی، در درجه اول یک ویژگی فردی است؛ اما در معاشرت با دیگران از آداب و اخلاق اجتماعی محسوب می شود که رعایت آن ضروری ست. یا در احترام به میزبان سستی و کاهلی کردن یک فقر اخلاق اجتماعی ست! میزبانان ما در سفرهای داخلی گاه هموطنان اهل سنت بودند، اما برخی حاضر نبودند در نماز جماعت آنها شرکت بکنند؛ برای همین گاه متأسفانه هم زمان دو نماز جماعت برگزار می شد. یا اندکی هم اگر در نماز جماعت مشترک شرکت می کردند، بعداً نمازشان را دوباره می خواندند! و نمونه های دیگر که درست نیست بازگو کنم.
در سفرهای خارجی ـ به ویژه به گفته برخی به ظاهر مذهبی ها، سفر به بلاد کفرـ این فقر اخلاق اجتماعی نمود بیشتری پیدا می کرد. به ویژه از سوی همسفران طلبه که انتظار نداشتیم! کسانی بودند که در مدت سفر، کوچک ترین گفتگو و نقد و انتقاد نسبت به برخی دیدگاه ها و رفتارهای دینی و یا سیاسی کشور را برنمی تابیدند؛ در عین حال مستحبات و تعقیبات نمازشان و... فراموش نمی شد؛ اما به راحتی برخی حقوق انسانی و اخلاق اجتماعی را زیرپا گذاشته و اهمال کاری می کردند. اگر هم اعتراضی می کردیم، یا نمی پذیرفتند و آن را کوتاهی و ضعف نمی دانستند؛ چراکه اولویت و اساس را بر انجام فرائض دینی و اخلاق فردی، نه اخلاق اجتماعی می گذاشتند؛ و یا می گفتند ضربه به کفار و دشمنان نظام و... است! پس اشکالی ندارد.


دو نمونه جالب و عبرت آمیز دیگر در سفرهای خارجی:
در آلمان بیشتر جابه جایی ها با مترو انجام می گیرد. تهیه بلیط و ابطال آن برای سوار شدن، به صورت خودکار و با خود شخص است و کسی مدام کنترل نمی کند که اصلاً بلیط داری یا نه؟ یا چه نوع بلیطی خریدی؟ ـ قیمت های بلیط های سنین مختلف و دانشجویی با هم فرق می کند ـ برای همین گاهی پیش می آمد که آن مسئول گروه به هر دلیلی، به جای خرید بلیط بزرگسال (تمام بهاء)، نیم بهای دانشجویی یا کودک می خرید و... صبحانه در هتل ها منوی آزاد داشت (انواع خوراکی گرم و سرد، شیرینی و میوه و...) و هر کس هرچقدر دوست داشت، می توانست بخورد؛ اما سرگروه برای این که هزینه های ناهار را کم کند و به سود جیب خودش باشد، می گفت: هرچقدر می توانید، ولو به زور بخورید و بردارید تا... درست است این نمونه ها بسیار اندک و ممکن است استثنایی باشد؛ اما همین میزان هم پذیرفتنی نیست. آیا این نوع رفتارها به دور از انسانیت و اخلاق اجتماعی نیست؟ آیا این نشانه نبود تربیت اخلاق اجتماعی و ادب اجتماعی در جامعه شیعی و حوزه های علمیه نیست؟ و...
در گذشته اینگونه نبوده! یا دست کم سیره بزرگان دینی ما این را نشان نمی دهد! به سیره نظری و عملی امام خمینی که سرآمد مراجع و علمای زمان خود بود، دقت کنید!


سیره نظری و عملی امام خمینی
بدون توجه به پندارها و رفتارهای اخلاقی امام خمینی که برخاسته از اندیشه و اعتقاد دینی او بود، نمی توان پیرامون اخلاق اجتماعی ـ به ویژه در حوزه های علمیه ـ سخن گفت. امام خمینی که بیشترین تأثیر را در تاریخ معاصر بر حوزه های علمیه شیعی گذاشته است، ضرورت دارد که دیدگاه ایشان را در رابطه با اخلاق اجتماعی بحث و بررسی کرده تا بتوانیم الگویی برای جامعه امروزی حوزه های علمیه ارائه دهیم.
اخلاق اجتماعی فضیلتی نیست که به تنهایی و در گوشه های حجره و خانه و... به وجود آمده و ملکه انسان شود؛ بلکه در بین اجتماع و مردم است که به وجود می آید. با مردم بودن و در ارتباط با دیگران است که رشد می کند. کسی که بریده از جامعه باشد، با درد مردم آشنا نباشد، همراه و هم دل و هم درد مردم نباشد، اهل سفر و گشت وگذار نباشد، قطعاً به فقر اخلاق اجتماعی دچار خواهد شد. مرجع و عالمی که از شهر و دیار خویش خارج نشده و یا با توده مردم مراوده ای جز سلام و دست بوسی نداشته و... به درستی نمی تواند یک الگو یا استاد برای اخلاق اجتماعی باشد. کسی همانند امام خمینی می خواهد که در متن جامعه و کف اجتماع با توده مردم حرکت کرده و زندگی کند و برای دفاع از حریم همین مردم، شهربه شهر، کشوربه کشور زندانی و تبعید شود و مجبور باشد با فرهنگ های گوناگون مواجه شده و اخلاق اجتماعی پیرامون خود را رعایت کرده باشد. همین اخلاق و رفتار امام خمینی بود که در پاریس از غذایی که برخلاف مقررات و قوانین آن کشور تهیه شده بود، میل نکرد و فرمود باید قوانین اجتماعی آنجا را رعایت کرد. (برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج ۴، ص ۲۹۱) پایبندی به اخلاق اجتماعی بود که در پاریس پس از چند ماه زندگی، هنگام عید سال نو مسیحی به همسایگان غیرمسلمان خود گل هدیه می فرستد یا در نوفل لوشاتو هنگام خداحافظی، از آزار و اذیت های احتمالی حلالیت و پوزش می خواهد و... (همان، ج ۲، ص ۲۰۵)
یکی از یاران امام خمینی می گوید: در نجف شبی در محضر امام بودم که یک طلبه ای از ایشان پرسید: آیا می توان برای تمبر هشت ریالی، دو ریال داد و از تأدیه (پرداختن) بقیه امتناع کرد؟
امام در پاسخ فرمود: این کار جایز نیست. سپس اضافه کرد: حتی اگر استالین (رهبر وقت انقلاب کمونیستی شوروی) هم روی کار باشد، حفظ نظم از اهم واجبات است. باید توجه داشت که این پرسش و پاسخ در دوره حاکمیت سلطنت محمدرضا شاه است. (همان، ج ۴، ص ۲۹۰)
معروف است که امام خمینی نسبت به بزرگ و کوچک پیش سلام بود و خوش برخورد. (همان، ج ۱، ص ۳۰) در پندار امام خمینی:
«اسلام یک همچو چیزی است که وقتی که انسان بزرگ شد، معاشرت خودش با برادرش، معاشرت خودش با پدر و مادرش، معاشرت پدر و مادر با پسر، معاشرت این دو تا با همسایه‏ها، معاشرت اینها با همشهری ها، معاشرت اینها با هم دین ها، اینها با خارجی ها، همه اینها در اسلام هست.» (صحیفه امام، ج ۶، ص ۲۰۱)‏
ایشان بر این باور بود که اگر در جامعه اخلاق و ادب اجتماعی حاکم و جاری باشد، نه ملت و دولت ضربه می خورند، و نه جامعه:
«اگر ادب اسلامی در بین ملت ما متحقق بشود؛ همه قشرها یک قشرهای اسلامی بشوند، آسیب دیگر در این ملت تحقق پیدا نخواهد کرد». (همان، ج ۱۲، ص ۴۰۲)
امام خمینی در سفرهای دوستانه نیز اخلاق اجتماعی را رعایت کرده و تلاش می کرد بیشتر کارهای سفر جمعی را انجام دهد. حتی در سفرهای زیارتی دوستانه، کارهای همسفرانش را بر پیشتازی زیارت ترجیح می داد. (برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج ۱، ص ۲۵۸) ایشان در مسائل دینی و ادای فرایض نیز به اجبار متوسل نمی شد و دیگران را مجبور به انجام کاری نمی کرد. (همان، ص ۲۸ - ۲۹)
اگر بخواهیم حوزه های علمیه و روحانیت ما از آسیب های اجتماعی به دور بماند و مردم همانند گذشته به چشم احترام و الگو به روحانیت نگاه کند و... باید اخلاق اجتماعی در جامعه رواج داده شود و سیره بزرگان اخلاق، همچون امام خمینی الگو قرار گیرد. بر وجود استادان اخلاق اجتماعی اهمیت داده شود. باید نبود استادان برجسته اخلاق، به ویژه اخلاق اجتماعی که خود عامل به آن باشند، یک معضل دیده شود. حوزه و روحانیت ما بدون اخلاق، به ویژه اخلاق اجتماعی راه به جایی نخواهند برد. حوزه و روحانیت ما نباید به مسائل و مشکلات مردم و جامعه و همسایه خود بی تفاوت باشد. یکی دیگر از بسترهایی که پیوند روحانیت و مردم را خدشه دار کرده و دوری و بدبینی آنها را روزافزون می کند، ویژه گرایی و جدا شدن از توده مردم است. متأسفانه دوری روحانیت و طلاب از بدنه اجتماع روزبه روز بیشتر و بدتر می شود. به گونه ای که بیشتر امورات اجتماعی و زندگی توده ای آنها هر روز ویژه شده و تافته جدا بافته می شود.
در گذشته نه چندان دور روحانیت و طلاب در بطن جامعه و در بین مردم و با مردم زندگی می کردند و همه چیز مشترک بود و خود این سود و بهره اخلاقی دو طرفه داشت. اما متأسفانه امروزه خواسته و ناخواسته ویژه گرا و ویژه خوار و ویژه نشین، ویژه پوش و... شده اند. دین و مذهب به این حاملان دین اجازه چنین کاری نمی دهد. این ویژه شدن ها و ویژه خواری ها برای چیست؟
یک رنگی، حفظ کرامت انسان ها و مردمی بودن، با مردم و برای مردم زیستن و... نمونه هایی از خصائل اخلاق اجتماعی خوب علما و روحانیت در گذشته بود. همین ها بود که مردم را به صحنه آورد و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و....  


نتیجه
از آنجا که در جامعه کنونی زندگی بدون در نظر گرفتن اجتماع و مناسبات اجتماعی قابل تصور نیست؛ لذا انسان عصر حاضر، بدون ارتباط با دیگران قادر به برآوردن نیازهایش نیست؛ انسان برای برقراری ارتباطی معقول و با در نظر گرفتن منافع طرفین، نیازمند داشتن اخلاق، به ویژه اخلاق اجتماعی است.
وقتی جامعه ای از اخلاق فردی و اجتماعی تهی شود، بستری می شود برای نابودی انسان و انسانیت، عرصه ای می شود برای بی دینی و سکولاریسم و... که نابودی گام به گام جامعه نیز تردیدناپذیر خواهد شد.
اگر بخواهیم آسیب های اجتماعی از جامعه رخت برببندد و روحانیت و حوزه های علمیه به جایگاه اصلی و ارزشمندشان که همان پیوند عمیق با مردم بود، برگردد، باید اخلاق اجتماعی در جامعه ترویج داده شود و آن هم نیازمند به استادان بارز و عامل به اخلاق اجتماعی است.
منابع در دفتر نشریه موجود است (منبع: حریم امام، شماره ۴۶۷)

انتهای پیام /*