علیمحمد بشارتی؛

‏علل وقوع جنگ تحمیلی و بررسی یک سند تاریخی از اهداف تجزیه طلبانه دشمن

دانشجویان و جوانان امروز از علت درخواست آتش بس سؤال می کنند و بخصوص بسیاری از آنها صادقانه بدنبال این سؤالات هستند که: ‏
‏‏۱. چرا کشور در شرایط مناسب تر آتش بس را نپذیرفت؟ ‏
‏‏۲. چرا پس از بازپس گیری خرمشهر در عملیات شکوهمند بیت المقدس در سوم خرداد ۱۳۶۱، و بازپس گیری تمامی اراضی اشغال شده کشورمان، باز هم به جنگ ادامه دادیم؟ ‏
‏‏۳. چرا با بی اعتنایی به درخواستهای سازمان ملل، جنبش غیر متعهدها، کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و دیگر کشورها، روابط خود را با دنیا تیره کردیم و ادامه این بی اعتنایی موجب بی اعتنایی دنیا به ما شد که هنوز هم، در آتش آن سیاستهای غیر صحیح می سوزیم؟ ‏

کد : 182491 | تاریخ : 31/06/1400

پرتال امام خمینی(س): چهل و یک سال پیش در روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ هواپیماهای جنگنده بمب افکن رژیم بعثی عراق با درنوردیدن مرزهای بین المللی، به حریم هوایی کشورمان تجاوز کردند و با بمباران فرودگاههای عمده و استراتژیک کشور، عملاً جنگ ناخواسته ای را به مدت هشت سال به ملّت ما تحمیل کردند. ‏
‏‏تلاش داریم تا به حول خداوند سبحان در این مقال به انگیزه های شروع جنگ بپردازیم، سپس علل مخالفت همه ‏‏‌‏‏جانبه جمهوری اسلامی ایران را در عدم پذیرش آتش‌بس مورد مداقه و بررسی قرار دهیم. نگارنده امید دارد این مقاله بهانه ای شود تا صاحب نظران، روشنفکران متعهد، دانشجویان، پژوهشگران و بخصوص دست اندرکاران امر جنگ، به تجزیه و تحلیل بیشتر جنگ بپردازند و بخصوص علت سرسختی مقامات ایران را در رد پیشنهاد آتش‌بس به نقد بگذارند. ‏
‏‏خوشبختانه در این مورد اقدامات بایسته ای شده و مقامات و کتابهای اثرگذار و مفیدی طبع و منتشر شده است، ولی از آنجایی که دانشجویان و جوانان امروز از علت درخواست آتش‌بس سؤال می کنند و بخصوص بسیاری از آنها صادقانه بدنبال این سؤالات هستند که: ‏
‏‏۱. چرا کشور در شرایط مناسب تر آتش‌بس را نپذیرفت؟ ‏
‏‏۲. چرا پس از بازپس گیری خرمشهر در عملیات شکوهمند بیت المقدس در سوم خرداد ۱۳۶۱، و بازپس گیری تمامی اراضی اشغال شده کشورمان، باز هم به جنگ ادامه دادیم؟ ‏
‏‏۳. چرا با بی اعتنایی به درخواستهای سازمان ملل، جنبش غیر متعهدها، کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و دیگر کشورها، روابط خود را با دنیا تیره کردیم و ادامه این بی اعتنایی موجب بی اعتنایی دنیا به ما شد که هنوز هم، در آتش آن سیاستهای غیر صحیح می سوزیم؟ ‏
‏‏۴. با شعار جنگ، جنگ تا پیروزی صف‏ ‏کشته ها را طولانی کردیم و خسارتهای گسترده را عملاً گسترده تر نمودیم. سود این شعارها چه بود؟ ‏
‏‏۵. چرا پیشنهادهای سخاوتمندانه بعضی از کشورهای ثروتمند عرب در جهت پرداخت خسارتهای جنگی را نپذیرفتم و حاضر به گرفتن کمکهای نجومی آنها در بازسازی مناطق جنگی نشدیم؟ ‏
‏‏اینها سؤالهای امروز نسل جوان ماست. نسلی که جنگ را درک نکرده است و مسایل مربوط به جنگ را بخوبی نمی داند. نسلی که عاشق انقلاب، امام و رهبر است اما سؤالات و انتقادهایی هم نسبت به بعضی از عملکردها دارد. نسلی که حق دارد بداند، بفهمد، تجزیه و تحلیل کند. سؤال کند، انتقاد کند، بیشتر مطلع شود و خلاصه از اسرار پشت پرده نیز واقف گردد. نسلی که محترم است و به اعتقاد ما باید از این مسایل مستحضر گردد. در اینجا به طور خلاصه عوامل شروع جنگ را بررسی می کنیم.‏

‏‏زمینه های جنگ تحمیلی‏
‏‏جنگ تحمیلی پس از آن آغاز گردید که تلاشهای استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا در شکست انقلاب اسلامی به بن بست رسیده بود. آمریکا که همواره از رژیم شاهنشاهی به عنوان مؤثرترین مهره در منطقه استراتژیک خاورمیانه حمایت سیاسی، اقتصادی، نظامی و تسلیحاتی می کرد، نقش زیادی در تبهکاری شاه و در نابودی اقتصاد کشور داشت. آمریکا نمی خواست و نمی پذیرفت که سیاست تعریف شده اش در حمایت از شاه به چالش کشیده شود. آمریکا با این استراتژی، شاه را وادار کرد که حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه را که مؤثرترین، نیرومندترین، سازش ناپذیرترین و پرنفوذترین دشمن شاه و دشمن آمریکا بود، از کشور تبعید کند.... ‏
‏‏آمریکا جهت وابستگی بیشتر کشور به آمریکا، اقتصاد کشور را به نابودی کشاند و کشاورزی کشور را تباه کرد و کشور را از هر حیث متکی به واردات نمود. به قول رمزی کلارک وزیر اسبق دادگستری آمریکا: ‏
‏‏«سیاست آمریکا باعث از بین رفتن کشاورزی ایران و وابستگی این کشور به واردات مواد غذایی شد. حاصل سیاست خارجی آمریکا در ایران، فقر، خشم و زجر کشیدن اکثریت ملت بود.» کلارک در پاسخ سؤال خبرنگار که پرسیده بود که در پاسخ حمایتهایی که از شاه کردید شاه برای آمریکا چه کرد گفت: «شاه ۲۵ سال سرویس خوبی به ما داد».‏
‏خبرنگار سؤال می کند سرویس خوب؟ این شامل کشتن دهها هزار ایرانی در سال آخر حکومتش نیز هست؟ کلارک می گوید: «مطمئناً شاه تا جایی که می توانست کشت. مخصوصاً در سال ۱۹۷۸ یعنی (۱۳۵۷)‏‎..». ‏
‏‏این بخش کوچکی از اظهارات مقام آمریکایی در مورد وابستگی شاه به آمریکا و تحمیل نظرات آمریکا به شاه است. ‏
‏‏شاه در یک جمله یک عنصر صددرصد آمریکایی بود که کشور را آن طور که آمریکا می خواست اداره می کرد. هیچکس اجازه نداشت تا، با این سیاستها مخالفت کند. تیرباران و زندانهای مخوف در انتظار کسانی بود که می خواستند از وابستگی کشور به آمریکا انتقاد کنند.... ‏
‏‏آمریکا همه‏‏‌‏‏گونه حمایت از شاه کرد تا در قدرت بماند و آنگاه که خشم خروشان ملت، شاه را از اریکۀ قدرت پایین می کشید. شاه به دستور آمریکا به یک کودتای نظامی دست زد. این کودتای نظامی صرفاً جهت پاسداری از منافع آمریکا صورت گرفت. برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر می نویسد: ‏
‏‏«دو روز جلوتر از این تغییرات، یعنی ۱۲ آبان ماه به دستور و با موافقت کارتر با شاه تلفنی صحبت کردم. من به شاه گفتم که ایالات متحده آمریکا از شما در بحران کنونی بدون کوچکترین شک و تردید و شرط و شروطی به طور کامل و تمام حمایت می کند. شما حمایت تمام و کمال ما را دارید».‏‎ اینها بخشهایی از حمایت آشکار کاخ سفید از شاه در کشتار و قتل عام مردم ایران است. یعنی شاه از طرف دولت آمریکا کشور را اداره می کرد. بنابراین تمامی تبهکاری های شاه حاصل خواسته های دولت آمریکا بود. ‏
‏‏شخص کارتر نیز طی مصاحبه ای رسماً اعلام کرد: ‏
‏‏ما در بیانیه ای آشکار خود (کارتر و ونس وزیر امور خارجه) پشتیبانی آمریکا از شاه و دولت کنونی را اعلام کرده ایم ولی هیچ گونه کنترلی بر تصمیم هایی که مردم ایران اتخاذ می کنند نداریم. ‏
‏‏برژینسکی دربارۀ اهمیت ایران زمان شاه برای آمریکا می نویسد: ‏
‏‏«ایران بزرگترین شکست دولت کارتر به شمار می آید. صرف‏‏‌‏‏نظر از موفقیت این کشور در زمینۀ صلح کمپ دیوید و یا عادی سازی روابط با چین و اتخاذ موضعی استوار در قبال شوروی که همگی آنها نقطه های عطف عمده و سازنده ای به شمار می روند ولی سرنگونی شاه از دیدگاه راهبردی برای ایالت متحده و از نظر سیاسی برای‏ ‏ ‏شخص کارتر فاجعه آمیز تلقی می شود. شاید آن فاجعه از بعد تاریخی اجتناب ناپذیر بود. بنیادگرایان اسلامی قدرت فوق العاده ای داشتند. شاید شاه هرگز نمی توانست از بیماری بزرگ پنداری خود و در نهایت فلج شدن اراده اش، رهایی یابد.»‏‎
‏‏پس از آنکه همۀ این تمهیدات بی نتیجه ماند کارتر، ژنرال چهار ستاره هویزر معاون سازمان اتلانتیک شمالی را برای انجام یک کودتای نظامی دیگر به تهران فرستاد. این ژنرال آمریکایی چهل روز در تهران ماند و همه‏‏‌‏‏گونه حمایت را از نظامی های بی روحیه شاه کرد و همه نوع وعده و وعید به آنها داد تا به یک کودتای گسترده و با خونریزی وسیع مبادرت ورزند. اما ارتش شاه در برابر اراده انقلاب و رهبری انقلاب نابود شده بود. چون به قول تیمسار بدره ای فرمانده نیروی زمینی که قاعدتاً می بایست کار بدست او و همقطارانش انجام شود در عصر روز ۲۲ / ۱۱ / ۵۷ فقط ۷۰۰ پرسنل در خدمت ارتش بودند.‏ ‏‏سرانجام انقلاب به پیروزی رسید. آمریکا مزورانه انقلاب را برسمیت شناخت شاید این بار که از درب خارج شده بود از پنجره بازگردد و منافع آمریکا را تضمین کند. ولی بیداری و هشیاری رهبری انقلاب مانع اساسی برای بازگشت آمریکا بود. ‏‏‏در چنین فضایی، آمریکا بر روی بحرانهای داخلی و تحریک اقوام و تقویت مخالفین و ارتباط با عناصر تبهکار که فاقد هویت ملی و یا پایگاه مردمی بودند سرمایه گذاری کرد. ‏‏‏تمامی بحرانهای سال ۵۷ و ۵۸ تماماً ریشه در سفارت آمریکا داشت. شعارهای غیر قابل درک مانند خلق کرد، خلق عرب، خلق بلوچ، خلق ترکمن همه و همه ناشی از همین سیاست بود.

در اینجا به یک سند تاریخی اشاره می کنیم: ‏
‏‏حزب «اتحاد المسلمین» با رهبری مولوی عبدالعزیز ملازاده به دنبال برپایی یک اجتماع بزرگ مردم در زاهدان قطعنامه ای در یازده ماده صادر کرد. بنا به گزارش روزنامه کیهان قسمتی از مفاد این قطعنامه چنین است: «خودمختاری استان سیستان و بلوچستان با حفظ استقلال جمهوری اسلامی در ایران، مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران فقط اسلام باشد. در انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر فقط مسلمان بودن کافی است. احترام و حفظ زبان و فرهنگ مردم منطقه و تدریس فقه اهل سنت در تمام سطوح آموزشی در مناطق سنی نشین. حفظ حرمت خلفاء راشدین، اصحاب و ازواج مطهرات در قانون اساسی منظور گردد.‏
‏ اختصاص تبلیغات رادیو و تلویزیون برای مردم منطقه با جلوگیری از هر نوع سانسور و تحمیل عقیده از مرکز یا گروههای دیگر که مخالف با اصول و عقاید مردم منطقه باشد.» ‏‏این اعلامیه در تاریخ ۱۵ / ۱ / ۵۸ صادر شده بود یعنی در روزی که حدوداً ۵۰ روز از پیروزی انقلاب می گذشت. گستاخی گروهها و گروهکها را می توان از همین یک اطلاعیه فهمید و تمام خواهی و زیاده طلبی تحریک شدگان را یافت و در فضای اوایل انقلاب قرار گرفت. ‏‏‏در همان روز قاسملو دبیرکل حزب منحله دمکرات طی دیداری با مهندس بازرگان نخست وزیر خواسته های خلق کرد!! را با ایشان در میان گذاشت. ‏‏‏به نوشته روزنامه کیهان قاسملو از نخست وزیر خواست که به منظور گنجاندن خواستهای خلق کرد در قانون اساسی، نماینده مردم کردستان در تدوین قانون اساسی جدید شرکت نماید.‏‎ ‏‏خواسته های قاسملو و همکارانش نیز مشابهت بسیاری با خواسته های مولوی عبدالعزیز داشت. ‏


‏‏خبرگزاری عراق در همین امروز گزارش داد: ‏
‏‏انور سادات رئیس جمهوری مصر، عناصر‏ ‏ ساواک را که از ایران فرار کرده اند در دستگاه امنیتی خود بکار گرفته است. این خبرگزاری اضافه کرد که سادات افسران و عناصر ساواک را با کارتهای شناسایی مصری مجهز و آنها را به دفتر ویژه خود وابسته ساخته است تا بر امنیت ملی و سازمان عالی اطلاعات خارجی و داخلی مصر نظارت کنند.‏‎ ‏‏در سال ۵۸ تمامی مناطق مرزی توسط گروهکهای مسلح به ناآرامی کشیده شده بود. بلوچستان، خوزستان، کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا و گنبد... ‏

‏‏گنبد از تحریک عناصر وابسته به استکبار جهانی روزهای بحرانی و سختی را پشت سر گذاشت. ‏‏‏در درگیریهای خونین این شهر که توسط گروهکهای محارب صورت گرفت جمع زیادی از مردم کشته شدند. در این رابطه دکتر آهنگری یکی از اعضای ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا گفت: این کانون را یک شورا رهبری می کند. شاخه های کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکن که مرکز آن در گنبد کاووس قرار دارد زیر نظر ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا فعالیت می کنند و هدف آن حفظ حقوق دمکراتیک ترکمن است. وی در ادامه علمای اهل تسنن ترکمن صحرا را مرتجع خواند. وی گفت: ما به جمهوری اسلامی رأی نداده ایم چرا که محتوای رژیم و اینکه تا چه حد این حکومت می تواند خواستهای برحق خلق ها را برآورد برای ما روشن نیست. ‏‏در درگیریهای گند طی چند روز جمعاً ۸۵ نفر کشته و ۲۵۰ نفر مجروح شدند.‏‎ ‏‏شیخ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد که منصوب شده است اعلام کرد که با کمونیستهای ایرانی که سرسپردۀ هیچ ابرقدرتی نیستند و در داخل ایران فعالیت می کنند مخالفتی ندارد وی گفت من معتقدم که هر گروه سیاسی باید بتواند آزادانه فعالیت کند. وی در ادامه گفت: در انقلاب ایران نباید روی عقاید مذهبی تکیه شود. وی گفت: اگر جبرئیل از آسمان بیاید و قوانینی بیاورد که خودمختاری کردستان در آن نباشد، آن را نمی پذیریم.!!‏‎ ‏‏این در حالی بود که با تصرف و غارت پادگان مهاباد توسط حزب دمکرات، این گروه خیلی زود یعنی کمتر از ده روز از عمر نظام اسلامی در صف محاربین انقلاب اسلامی قرار گرفت. این در حالی بود که پادگان مهاباد چند روز توسط حزب دمکرات در محاصره بود و سرانجام در ۱ / ۱۲ / ۵۷ سقوط کرد. و تمامی سلاحها و مهمات موجود در آن به دست حزب دمکرات افتاد.‏ ‏ ‏نخستین شماره روزنامه «آزادلیق» (آزادی) ناشر افکار فرقه آزادیخواهان آذربایجان در تهران منتشر شد. بنا به گزارش روزنامه کیهان، این روزنامه در صفحۀ اول خود از آیت‌الله العظمی شریعتمداری با عنوان «امام شریعتمداری» یاد کرده است.‏ ‏‏حزب جمهوری خلق مسلمان ایران با تأسیس دفتر مرکزی خود در تبریز، فعالیت عملی خود را آغاز کرد. کیهان در این باره نوشت: این حزب سومین حزب سیاسی و مذهبی ایران خواهد بود موسسین این حزب اعلام داشتند: استراتژی و تاکتیکهای متفاوت با احزاب دیگر خواهند داشت. این حزب اعلام کرد در اتخاذ روشهای عملی، نقطه نظرهای آیت‌الله العظمی شریعتمداری را در کلیه زمینه ها!! ملاک عمل قرار خواهد داد.‏ ‏‏یعنی یک حزب با شعاری غیر از استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، و رهبرش هم قاعدتاً باید شعاری متفاوت با شعار بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی، سردهد. ‏


‏‏منبع: (حضور ۴۲؛ ص ۶۷ – ۷۵)
‏‎

انتهای پیام /*