مکتب علامه حکیمی مکتب اخباری گری نیست

کمتر کسی را سراغ داریم که به اندازه حجت الاسلام والمسلمین محمد عبداللهیان مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و مدیر موسسه پژوهشی امام رضا علیه السلام با استاد حکیمی رفت و آمد و رفاقت صمیمی داشته و علامه حکیمی در سال یکی دو ماه و بیشتر در خانه وی بیتوته کرده باشد. این قرابت و صمیمیت سبب شد تا از نزدیک پای صحبت های شنیدنی ایشان بنشینیم.

کد : 182656 | تاریخ : 17/07/1400

 پرتال امام خمینی؛ مصاحبه ۱۹/ کمتر کسی را سراغ داریم که به اندازه حجت الاسلام والمسلمین محمد عبداللهیان مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و مدیر موسسه پژوهشی امام رضا علیه السلام با استاد حکیمی رفت و آمد و رفاقت صمیمی داشته و علامه حکیمی در سال یکی دو ماه و بیشتر در خانه وی بیتوته کرده باشد. این قرابت و صمیمیت سبب شد تا از نزدیک پای صحبت های شنیدنی ایشان بنشینیم؛ مشروح این مصاحبه می خوانیم:

ارزیابی شما از بینش اعتقادی معرفتی و سبک و سیاق زندگی و فکری علامه حکیمی چیست؟

علامه حکیمی به مطالعه زندگی نامه علماء علاقه خاصی داشت. مطالب عمومی مربوط به زندگی ایشان، بسیار نوشته و گفته شده و عموم فرهیختگان از آن مطلع هستند؛ اما آن چه مرحوم علامه حکیمی را ممتاز و شاخص می کند، برخی از جنبه نظری و عملی و سیاسی است و من برای هر مورد، نکته ای را بیان می کنم. ایشان از جنبه نظری و علمی، تحصیلکرده حوزه های علمیه در سطح بسیار بالایی بود و در ادبیات عربی و فارسی و فقه و اصول، مهارت ویژه ای داشت. آن چه ما به عنوان طرفداری ایشان از مکتب تفکیک می شناسیم، تمام هویت علمی ایشان نیست، بلکه مکتب تفکیک، شاخه ای از علم ایشان است. علامه حکیمی مکتب تفکیک را که به مرحوم میرزا مهدی اصفهانی می رسد، در محضر استاد مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی آموخته بود؛ البته مکتب تفکیک آن گونه که ایشان طرح و تحلیل کرده است، در مجامع علمی قابل طرح است و ممکن است طرفدارانی نیز داشته باشد؛ اما مکتب تفکیکی که بعضی از علما و بزرگان خراسان  ارائه می دهند، چندان قابل طرح نیست. کسانی که به مکتب تفکیک و علامه حکیمی نقد دارند، دلیل آن برداشت های عامیانه خیلی سطحی است. کسانی که به مکتب تفکیک به سبک علامه حکیمی پی برده و نقد به جایی کرده باشند، اندک هستند. علامه حکیمی با گستردگی معلومات، جامعیت علم، قلم شیوا و بیان رسای خویش به این مکتب آبرویی داده است. کسانی که در داخل و خارج نسبت به ایشان انتقاد می کنند، در واقع به برداشت های عامیانه مکتب تفکیک نقد دارند و متاسفانه به طرح عالمانه ایشان از مکتب تفکیک توجهی ندارند. افرادی که مکتب تفکیک را نقد می کنند، به نظر من باید قدری عالمانه، مطالعه و پرسش کنند تا به ریشه و محتوا و درون مایه مکتب تفکیک پی ببرند و سپس انتقادهای خود را مطرح کنند. انتقاد بر اساس ظواهر، منصفانه نیست. متاسفانه انتقادهای مطرح شده از سوی بعضی دوستان در خارج کشور، بسیار سطحی است تا جایی که اعتقاد انسان به دیگر اظهاراتشان را زائل می کند. اظهارات بی دلیل و مبنا قابل تأمل نیست. علامه حکیمی در مکتب تفکیک، در قله طرح و تحریر و اعتبار بخشیدن به این مکتب قرار داشت.

درباره جنبه عملی استاد حکیمی باید خاطر نشان کنم این بزرگوار در مسائل سیر و سلوکی، از اسرار آیات و اسماء الهی و به تعبیری، علوم غریبه باخبر بود. دانستن اسرار آیات و اسرار اسماء الهی، داشتن ختومات، پرواز در ملکوت باطنی و رسیدن به مقامات و درجات، وسیع تر از علوم محتجبه و علوم غریبه است. علامه حکیمی در محضر شیخ مجتبی قزوینی(ره)، 12سال در وادی خلوت نشینی، اشتغالات ذکری، ختوم آیات و اسماء الهی کار کرده بود و ریاضت ها کشیده و به مقاماتی رسیده بود. جنبه معنوی و ساختار وجودی و شخصیت معنوی ایشان، مربوط به این دوره از زندگی این حکیم برجسته است. متأسفانه در بررسی شخصیت ها به ظواهر پرداخته می شود. در باره حضرت امام نیز متاسفانه به شخصیت قرآنی و کمالات معنوی ایشان چندان توجه نمی شود و تنها کلام ایشان مدنظر قرار می گیرد و به منبعی که کلام از آن صادر شده است توجهی نمی شود. به عبارت دیگر آن چه ما از علامه حکیمی می دانیم، موجی از دریاست و حقیقت دریای علم و اخلاق ایشان برای ما چندان آشکار نیست و ما از عمق معنویت، اخلاق، سیر و سلوک، اشتغالات و خلوت نشینی ها و داشتن اسرار و مقاماتی که کسب کرده بود بی خبریم و کسانی که از ایشان انتقاد می کنند، از درک زوایای شخصیتی ایشان غافل اند. افرادی که این انتقادات سطحی را ارائه می دهند، در مقابل علامه حکیمی، طفل دبستانی هم حساب نمی شوند؛ درحالی که این بزرگوار این وادی را پشت سر گذاشته و فارغ التحصیل شده بود و آنها از درک این وادی و مسائل آن کاملا عاجزند. درک برخی از این افراد از علوم غریبه که مرحوم علامه حکیمی در آن ورود تام داشت، در حد جن گیری و احضار جن است و کاملا مشخص است که این افراد درکی از علوم غریبه ندارند و خام دستانه از ایشان انتقاد می کنند.

علامه حکیمی، به عنوان حامی محرومان و مستضعفان شناخته می شد، نظر شما در این زمینه چیست؟

دغدغه همیشگی استاد، زندگی مستمندان بود. ایشان همواره به مردم محروم و بیچاره می اندیشید و با فقرا ارتباط و پیوندی تنگاتنگ داشت. گفته شده است وقتی اخوان مرعشی در کلاس درس آیت الله بروجردی حاضر می شدند، اگر اشکالی به ذهن یکی از برادران مرعشی می رسید، به ذهن برادر دیگر نیز خطور می کرد. علامه حکیمی چنین ارتباط نزدیکی با مردم رنجدیده داشت و از درد و ناراحتی مردمی که در بیغوله های تهران و مشهد زندگی می کردند، به شدت اندوهگین می شد؛ اگر چه اولویت ایشان همواره انجام امور خیریه از جمله تأمین جهیزیه و ساخت مدرسه بود، اما اطعام فقرا و زدودن غم از قلب یک فقیر و مسکین را در رتبه اول کارهای خود قرار می داد. ایشان در آخرین روزهای عمر که در حالت بی هوشی بود، گاهی به هوش می آمد و می گفت مرا غسل بدهید و با طهارت روبه روی قبله می نشست و حالت خاصی داشت و چندان حرف نمی زد و یک بار گفت دیگچه(غذایی شبیه شیر برنج است که با شیر و برنج و گلاب و هل و شکر پخته می شود و بسیار لذیذ است) درست کنید و میان مردم فقیر پایین خیابان مشهد تقسیم کنید. ما نیز به خواست علامه این غذا را درست کردیم و میان مردم پایین خیابان مشهد پخش کردیم. ایشان زمانی که در مشهد زندگی می کرد، با مردم محله های پایین شهر مشهد ارتباط بسیار نزدیکی داشت و همواره به بیغوله ها و نواحی فقیرنشین رفت  و آمد می کرد و با فقرا انس داشت. در ایام بیماری و بی هوشی، یک بار دیگر هم به هوش آمد و فرمود به مدت ده شب غذای گرم به مردم بدهید. علامه معتقد بود تقسیم غذای گرم میان مردم مستضعف، سبب خشنودی قلب امام زمان(عج) می شود و آن بزرگوار در میان همه کارهای خوب، این کار را ترجیح می داد. زمانی که علامه حکیمی در منزل ما تشریف داشت، یکی از موسساتی که فعالیت های زیادی درباره امام زمان(عج) انجام می داد و علامه هم کتابی به نام خورشید مغرب درباره امام زمان(ع) نوشته بود، از ایشان دعوت کرد تا از آن مرکز دیدار کند. هنگام بازدید از موسسه، متصدیان امر درباره فعالیت های موسسه و چاپ مجله برای ایشان توضیح دادند و انتظار داشتند جناب آقای حکیمی آن ها را تشویق کند، اما در کمال تعجب، علامه به آن ها اعتراض کرد و گفت این بودجه ها را صرف مردم فقیر کنید. ایشان با فقرا پیوندی عمیق داشتند و درد و رنج آنها را به خوبی احساس می کرد.

برداشت علامه حکیمی از سیره امام علی علیه السلام را چگونه ارزیابی می کنید؟

ایشان از قرآن و سیره علوی و زندگی حضرت امیر(ع)، برداشت ویژه ای داشت و جدا از موضوع عدالت طلبی که به آن نمی پردازم، برای انتقاد به حاکمان نظام اسلامی، موقعیت ممتاز، شاخص و در سطح عالی قائل بود و از انتقاد با عنوان «ارزش از یادرفته» تعبیر می کرد و معتقد بود باید در نظام اسلامی، نهادی برای تشویق و حمایت از منتقدان به حاکمان و مسائل مملکتی تشکیل شود. ایشان می فرمود زمانی که خداوند تبارک و تعالی اراده آفرینش انسان را با فرشتگان در میان گذاشت و فرمود: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»، اعتراض فرشتگان را به تصمیم و اراده خود نیز بیان کرد و پنهان کاری نکرد و فرمود: «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِکُ الدِّمَاء»؛ البته خداوند با پاسخ خود آنها را قانع کرد و به تسلیم واداشت و همگی جز یک نفر سجده کردند؛ بر این اساس ما هم در نظام اسلامی نباید مخفی کاری کنیم، بلکه کارهای نظام و مسئولان باید برای مردم علنی و آشکار و شفاف باشد.

جنابعالی تفکر نقادانه علامه حکیمی را چگونه توصیف می کنید.

علامه معتقد بود نباید منتقدین را سرکوب کرد، بلکه باید تشویق نمود و مسائل را با آن ها در میان گذاشت و پاسخگوی مشکلات و مسائل و دغدغه های آن ها بود. ایشان سکوت در برابر انتقاد را درست نمی دانست و می فرمود اگر انتقاد، شامل حرف حقی است، باید به آن حرف حق عمل کرد و اگر ناحق است، منتقد و پرسشگر را با دلیل و منطق قانع نمود و تنها با این روش می توان نظام سیاسی را حفظ و نگهداری کرد. اگر اجازه انتقاد داده نشود، منتقد به مخالف و معاند تبدیل می گردد و اگر به انتقاد و منتقد میدان داده شود، انتقاد، میدان رشد و کمال و منتقد، موافق و حامی نظام می شود و از کارها و اقدامات نظام حمایت می کند. به نظر علامه اگر شخصی تن به انتقاد ندهد، کم کم مستبد و خودرای می شود و از چشم ها می افتد و منفور می شود و نظامی که تن به انتقاد ندهد، در درازمدت مخالفانشان زیاد می شوند و در نتیجه آن نظام از بین می رود. علامه حکیمی بقای یک نظام سیاسی را در گروی تشویق و حمایت از منتقدان می دانست. ایشان با توجه به کلام مولا(ع) در نهج البلاغه که حرف حق را به من بگویید و گمان نکنید گفتن مطالب حق بر من سنگین است، می گفت نظام اسلامی باید از برخی مراجع معترض و منتقد حمایت کند؛ چون با حمایت از منتقدین، می توان بسیاری از افراد جامعه و توده مردم را که انتقادات و اعتراض هایی دارند، پشت سر منتقدین حفظ کرد و به عنوان حامی و پشتیبان نظام نگه داشت؛ اما اگر منتقد را سرکوب کردیم، مردم پشت سر عالِم نمی ایستند، بلکه پشت سر مخالف قرار می گیرند و به یک تهدید جدی برای نظام تبدیل می شوند. ایشان با توجه به سیره امیرالمومنین(ع)، بر آن بود که باید به انتقاد اجتماعی میدان داده شود.

لطفا اگر خاطره ای از علامه دارید بفرمایید.

من خاطرات زیادی از علامه دارم و از همان اوایل انقلاب با این بزرگوار و کتاب های ایشان آشنا شدم؛ اما دوستی من با ایشان به سال 74 بازمی گردد. ایشان گاهی یک ماه یا بیشتر به منزل ما تشریف می آورد و همواره نسبت به من لطف داشت و در غیاب من اظهار کرده بود من در دنیا چیزی ندارم تا به ایشان هدیه کنم، اما در آخرت هر چه از دستم برآید، کوتاهی نمی کنم. شما زندگی علماء را با هم مقایسه کنید و ببینید این مرد چگونه زیست؟ کتاب الحیات ایشان بسیار عمیق و فوق العاده است. این بزرگوار به همراه دو برادر دیگر خود، چهل سال بر روی این کتاب کار کرد و سه هزار پیام جدید و زندگی ساز از روایات معصومین(ع) استخراج و ارائه نمود.

مرحوم علامه حکیمی بسیارساده زیست بود و در یک خانه استیجاری زندگی می کرد و یک کت، یک شلوار، یک ژاکت، یک پیراهن، دو زیر پیراهن کهنه و یک عصا که همگی در یک کیف دستی کوچک جای می گیرد، تمام دارایی استاد بود. حال ببینید برخی دیگر در چه وضعیتی زندگی می کنند. از حوزه علمیه با این عرض و طول، چند نفر مانند آقای حکیمی بیرون خواهد آمد؟ من معتقدم به این زودی ها نظیر و مانندی برای آقای حکیمی پیدا نخواهد شد.

ارتباط علامه حکیمی با امام خمینی چگونه بود؟

علامه میان امام و روند انقلاب، تفکیک قائل بود و روند انقلاب را روند خوبی نمی دانست و انتقاداتی داشت. یادم هست آقای خاتمی در زمان ریاست جمهوری، در جایی احوال علامه حکیمی را از من پرسید. گفتم حال ایشان خوب است، اما نسبت به همه مسئولان انتقاد دارد. آقای خاتمی گفت اگر چیزهایی را که من می دانم، آقای حکیمی می دانست انتقاد نمی کرد، بلکه خروج می کرد؛ با این حال، علامه حکیمی یک منتقد ناصح و خیرخواه و دلسوز بود و تضعیف نظام را حرام و باعث تضعیف اسلام و آرمان های دینی می دانست و همان طور که گفتم علیرغم همه انتقاداتش نسبت به مسئولان نظام، ذره ای از ارادتش به حضرت امام خمینی(ره) کاسته نشد و این ارادت از پیش از انقلاب برقرار بود و در آن زمان هرکس با امام، زاویه و مشکل داشت، ایشان هم با او رابطه برقرار نمی کرد و یا قطع ارتباط می کرد. ایشان با مرحوم علامه امینی مراوده و ارتباط نزدیک داشت و هم نشین بود و این جمله مرحوم علامه امینی که «الخمینی ذخیرة الله لشیعة» را در برخی کتاب های خود نقل کرده است؛ با این حال وقتی شنید علامه امینی در نجف و در زمان تبعید امام، ارتباط چندانی با معظم له ندارد، در دیداری که با علامه امینی داشت، یک ساعت با ایشان بحث و گفتگو کرد و از ایشان خواست به ملاقات امام برود و ایشان را با حمایت خود تقویت کند. این گفتگو و بحث، به گفته مرحوم علامه حکیمی بالا گرفت و تا آستانه قهر با علامه امینی پیش رفت. من از مرحوم علامه حکیمی شنیدم که تا آخر عمر حضرت امام برای ایشان دعا می کرده است و پس از رحلت حضرت امام، یک شب علامه حکیمی ایشان را در خواب دیده بود و امام از ایشان خواسته بود صلوات خاصه امام رضا(ع) را به نیابت از ایشان بخواند. بنده خبر دارم که تا آخر عمر یرای حضرت امام دعا می کردند.

آیا علامه حکیمی اخباری بود؟

ایشان در کتب خود به ویژه الحیاة، از احادیث بسیار استفاده کرده است و یک طرح و تئوری داشت و بر این اساس برخی ایشان را به دلیل استفاده خیلی زیاد از روایات، به ناروا اخباری می دانند؛ در حالی که واقعا ایشان اخباری نبود؛ چون اخباری ها ظواهر قرآن را حجت نمی دانند، درحالی محور اصلی و ثقل اساسی الحیاة، قرآن است و ایشان در آغاز مطالب و مباحث خود در این کتاب، آیات قرآن را ذکر کرده و به عبارت دیگر روایات را در دامنه آیات جلو برده است و این اخباری گری نیست، بلکه اخبار را در دامن قرآن بردن است و این بدین معناست که معیار پذیرش روایات از نگاه ایشان، قرآن است و این در تضاد با دیدگاه و نگاه اخباری گری است. آقای شیخ محمد حکیمی، برادر استاد می گفت من در نجف خدمت امام رفتم و از آن جا که امام در رساله اول خود، به جواز حیله های ربوی فتوا داده بود، عرض کردم حاج شیخ مجتبی قزوینی(ره) حیله های ربوی را جایز نمی داند. امام  پرسید چرا؟ گفتم به اعتقاد ایشان روایات این باب با اساس اسلام و با عدالت اسلام و با روح دین تضاد دارد. امام  فرمود ما در این جا چهار روایت صحیحه داریم. گفتم حاج آقا مجتبی معتقد است اگر این روایات در تعارض با روح اسلام و زیربنای دین باشد، باید آنها را کنار بگذاریم. امام در آن جلسه چیزی نگفت، امام سه، چهار روز بعد فتوایش را عوض کرد. بنابر این روایات باید با اساس و اصول دین سنجیده شود و اگر روبنا با زیربنا در تضاد بود، باید روبنا را کنار نهاد. بنابر این مکتب علامه، اخباری گری نیست و کسانی که ایشان را اخباری می دانند، مطالبشان سطحی است. علامه حکیمی با اصالت عقلی که داشت، وقتی روایات صحیحه را با اصول و مبانی و روح اسلام در تعارض می دید، کنار می گذاشت و اعتنایی نمی کرد. منبع: حریم امام؛ شماره ۴۹۶

انتهای پیام /*