مروری بر توجه امام خمینی به سیره سیاسی امام عسگری(ع)

کد : 182729 | تاریخ : 24/07/1400

پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۳۵/ محمدکاظم تقوی

روز هشت ربیع الاول سالروز شهادت مظلومانه امام حسن عسگری(ع) است. روزی است که شیعیان با گرامیداشت یاد و نام این امام بزرگوار از زندگی و از کلمات نورانی آن حضرت درس های فراوان می گیرند. در ابتدا یک نکته مقدماتی که چشم اندازی کلی به زندگی ائمه معصومین علیهم السلام است را به صورت خیلی مختصر و اشاره وار عرض می کنم:

وقتی به صورت کلی نگاه می کنیم، می بینیم که وضعیت امیرالمومنین علی علیه السلام و امام مجتبی علیه السلام در یک کادر و چارچوب شاید قرار بگیرد. حالا آن ویژگی ها و عظمت امیرالمومنین که در جایگاه خاص خودش است ولی بحث ارتباط آنها با جامعه. امام حسین سیدالشهدا که یک وضعیت کاملا استثنایی و منحصر به فرد دارد. دوره بعد از امام حسین علیه السلام، یعنی امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام، وضعیت پس ازعاشوراست. پس از آن حادثه عظیم و حماسه بزرگ و جنایت و قساوتی که بنی امیه نشان دادند و از طرفی دیگر فرصت و مجالی که برای ائمه بوجود آمد و همه ائمه در هر شرایطی از بیان معارف و حقایق اسلام و احکام دین هیچ کوتاهی نمی کردند و وظیفه ذاتی و اصلی خودشان را انجام می دادند. آگاهان به تاریخ اسلام می دانند که ظلم بی حد بنی امیه و منفوریت آنها در جامعه اسلامی زمینه شد تا بنی عباس در مقابل آنها برخیزند. در ابتدا ریاکارانه و غیرصادقانه گفتند که به طرفداری از علویان می خواهند علیه بنی امیه قیام کنیم و به اهل بیت نگاه مثبتی نشان می دادند. به هر حال از تقابل بنی امیه و بنی عباس مجالی پیدا شد و جامعه تشنه از معارف و حقایق اسلامی دور بود. لذا کارنامه درخشان این سه امام بزرگوار را هر کدام با ویژگی های خودش باید در این چشم انداز دیده شود.

اما بعد از اینکه بنی عباس روی کار آمدند، می بینیم که شیوه عوض شد ولی خیلی زود نشان دادند که همان قساوت هست و با ائمه معصومین علیهم السلام و اهل بیت پاک پیامبر(ص) کمتر از بنی امیه خصومت و قساومت نشان ندادند. چرا؟ واضح است و نیاز نیست که در اینباره حرفهای آسمانی بزنیم و تحلیل های ماورایی داشته باشیم. در عرصه اجتماع و سیاست یا اصالت الحقیقه حاکم است یا اصالت القدرت. یعنی برای گروه، دسته، حزب و جمعیتی  اگر حقیقت اصل باشد رفتاری که ناشی از این اصل و بنیاد هست، یک جوری است اما اگر حفظ قدرت اصل باشد، یعنی همه چیز فدای آن و طبیعی است که یک رفتار دیگری بروز می کند. هم برای ائمه امیه و هم برای بنی عباس اصلا کلا در برابر اهل بیت برای خلافت، اصل حفظ قدرت بود و بنی عباس هم به همین کیفیت. حالا ببینیم از امام هفتم، امام کاظم علیه السلام، بعد امام رضا علیه السلام، بعد امام جواد علیه السلام،  امام هادی علیه السلام تا برسیم به امام عسگری علیه السلام. وقتی نگاه می کنید همه اینها را بنی عباس شهید کردند اما نگاه به وضعیت کلی اینها چند مطلب را برای ما روشن می کند.

نخست اینکه بعد از آن حقاقیت و مظلومیت امام حسین(ع) در عاشورا و کار فکری و فرهنگی سه امام بزرگوار بعدی، معلوم است که اقبال اجتماعی مسلمانان به اهل بیت روزافزون شده. ببینید! اینکه عرض کردم روی زمین بیاییم، چون هارون مقتدرین خلیفه عباسی است و مامون یکی از سیاستمدارترین و آگاه ترین خلفای بنی عباس است که کارشناسان داشتند، تحقیق و هزینه- فایده می کردند. هارون می دانست که زندانی کردن فرزند پیامبر به مدت طولانی که کمتر از چهار سال است تا چهارده سال برایش هزینه سیاسی دارد. اما چرا این هزنیه سیاسی را برای حکومت خودش پذیرفت؟ برای اینکه احساس می کرد حکومت او، با بودن موسی ابن جعفر در میان مردم با خطر مواجه است. البته نمی خواهم تفصیلا به این موارد بپردازم و به نکات کلیدی اشاره می کنم.

پس از یک طرف ائمه و مکتب اهل بیت در میان مسلمانان و قلوب مسلمین جا باز کرده بود که حکومت مقتدر هارون و مامون هم احساس خطر می کنند و همین جوری خلفای بعد از اینها. امام هفتم مدت طولانی زندانی و آنگونه مظلومانه شهید شدند. امام رضا علیه السلام به جبر و زور از مدینه به دربار مامون تبعید و سرآخر هم به شهادت می رسند. امام جواد و امام هادی و امام عسگری یک نامشان معروف به ابن الرضاست. امام جواد که فرزند امام رضا بودند و نوه و نتیجه هم به ابن الرضا معروف بودند. می بینید که این سه امام بزرگوار کمترین عمر را در میان ائمه بودند. توجه کنیم که همه چیز تصادفی نیست و درواقع همان است که دستگاه خلافت با توجه به احساس خطری که می کردند و می دانستند که حکومت بر قلوب ندارند، هر آئینه حکومت و تخت و تاج خود را در خطر می دیدند و با فرزندان پاک پیامبر این برخوردها را داشتند. در این چشم انداز باید امام عسگری علیه السلام و زندگی و دوران امامتشان را هم ببینیم.

نکته دیگر، مسئله پس از شهادت امام عسگری علیه السلام است که وضعیت شیعیان به چه وضع بود؟ بحث جبر نیست اما تدبیر حکیمانه الهی اینگونه رقم خورد که چون می خواهد بحث غیبت پیش بیاید، یعنی اینکه شیعیان به امامشان دسترسی نداشته باشند، می بینیم که از امام هفتم علیه السلام مدت طولانی زندان که به معنای دسترسی نداشتن شیعیان به آن امام بزرگوار است. امام رضا علیه السلام هم به آن صورت در مرو تحت نظر حکومت است و استخبارات حکومت اشراف دارند و خیلی به سختی با دیگران می توانند ارتباط داشته باشند. امام جواد و امام هادی هم به همین کیفیت و امام عسگری که اصلا عریان است. امام عسگری یعنی عسگرگاه به معنی شهرک و محله نظامی در کنار مرکز خلافت است که معلوم است امام علیه السلام با چه وضعیتی مواجه بودند.

و همین جا اشاره کنم که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه این فرزند شایسته و راستین ائمه معصومین علیه السلام روی همین مسئله در زندگی امام عسگری توجه و عنایت دارد. اینکه امام عسگری علیه السلام با نقل به مضمون اگر فقط اهل عبادت و پارسایی و تقوایی خودش بود و فقط مسئله شرعی می گفت، دیگر دستگاه خلافت متعرضش نمی شد و امام را در حالتی شبیه تبعید و حصر و حبس نگه نمی داشت. این نکته کلیدی در سیره و مکتب ائمه علیه السلام است که اصلا خط انبیا و اوصیای الهی، خط برخورد خشونت آمیز یا مسلحانه یا جنگ و جدال و کشت و کشتار نبود. از ابراهیم و موسی و عیسی بگیرید تا جلوتر رهبران الهی می خواستند حکومت بر قلوب داشته باشند و اهل جنگ و جدال نبودند اما اهل بیان حقیقت بودند. همان ائمه علیه السلامی که به شیعیانشان فرمودند تقیه را رعایت کنید که تقیه را باید در جای خودش معنا کرد. یک امر عقلایی است و هر کسی در مسلک و مذهب خودش وقتی بین اهم و مهم تقابل ببیند، اهم را می گیرد و یکی را فدای دیگری می کند. اما ائمه از اصل دین چیزی کم نمی گذاشتند. یعنی اگر سکوت و تقیه آنها می خواست براساس اسلام ضربه بزند به هیچ عنوان کوتاهی نمی کردند به همین عنوان برای بیان حقیقت مورد خشم وغضب و کشتار و شهادت به وسیله خلفا قرار می گرفتند.

بر این اساس امام عسگری علیه السلام که در 22 سالگی به امامت رسید با شهادت امام هادی علیه السلام، شش سال مدت امامت شان بود.  اما در همین شش سال هم کوشش ها و تلاش های علمی خودش را در حد مقدورات انجام می داد و هم فعالیت های سرّی سیاسی داشت و هم از روایات مختلف برمی آید که از شیعیان به صورت پنهانی حمایت های مالی می کرد و هم رجال و شخصیت های سیاسی را توجیه می کرد که در جریان مسائل سیاسی باشند تا در برابر مشکلات بتوانند مقاومت به خرج دهند و یک نکته کلیدی دیگر اینکه امام عسگری علیه السلام گرچه از زمان امام هفتم زمینه سازی برای غیبت آرام آرام انجام گرفت و این سه امام بعدی، امام الرضاها علیهما السلام کاملا تحت نظر حکومت و در پادگان ها و دربارها گرفتار بودند اما مشخصا امام عسگری یک وظیفه دیگری داشت که زمینه سازی برای غیبت امام دوازدهم علیهم السلام حضرت مهدی ارواحنا فداست.

اما وقتی به عرصه شیعیان در پهنه جغرافیای جهان اسلام نگاه کنیم، می بینیم که در عصر امام عسگری و امام هادی و امام جواد در آن دوره، شیعیان درست است به شکل امروز یک کشور مستقل نداشتند چون آن وقتها کشور نبود و امت بود و دولت- ملت امروزی وجود نداشت اما شیعیان در کوفه، بغداد، نیشابور، قم، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، بصره و خود سامرا پراکنده بودند. آن مسئله ای که جای بحث خودش را دارد بحث شبکه وکالت بود که در زمان امام جواد هم بود و در زمان امام هادی گسترده شکل گرفت. امام عسگری ارتباط با شیعیان را در شبکه وکالت انجام می داد. وقتی که مجموعه این فعالیت های علمی، سیاسی، اجتماعی، حمایت های مالی، زمینه سازی غیبت امام دوازدهم را درنظر بگیریم، می بینیم که امام عسگری علیه السلام کاملا متوجه وضعیت پس از شهادت خودشان و پیشامد مسئله غیبت بودند و تا آنجا که مقدور بود، زمینه را برای هدایت شیعیان؛ استقامت آنها و کمتر آسیب دیدن، انجام دادند.

همین نکته کلیدی که در رابطه امام عسگری وجود دارد، حضرت امام خمینی نیز به سیره سیاسی امام عسگری استشهاد و توجه کردند. به اینکه ما باید از زندگی امام عسگری درس بگیریم. امام عسگری علیه السلام در مقابل ظلم و ظالمین و ستم آنها کوتاه نیامد و اصلا سرّ اینکه دستگاه خلافت آنگونه بی رحمانه با این امام مظلوم و جوان برخورد کردند و به شهادت رساندند این بود که امام حاضر نبود که حقیقت را فدای مطاع ناچیز دنیا بکنند. این نکته کلیدی است که حضرت امام رضوان الله علیه از زندگی امام عسگری استفاده و این درس را برای همه ما بازگو کردند. واقعیت این است که همین درس است که برای همواره زندگی می تواند شیعیان را در رفتار اجتماعی و پیروان اهل بیت هدایت بکند. همانی که امیرالمومین علیه السلام درآخرین لحظات در وصیتنامه خود خطاب به امام حسن و امام حسین علیهم السلام و همه شیعیان فرمودند که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً»: وقتی که هرکسی در مقابل ظلم ظالمین کوتاه نیاید و در کنار مظلوم، علیه ظالم قرار بگیرد، طبیعی است که آتش ظالم دامن آنها را هم می گیرد و از آسیب مصون نخواهند ماند.

انتهای پیام /*