«ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید. مطبوعات آزادند، قلم آزاد است، بگذارید بنویسند مطالب را... [مدیر اطلاعات] به دست و پا افتاد... و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمیکردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود، من راه میافتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا میکند که یک حرفی بزنم، میزنم و دنبالش راه میافتم و از هیچ چیز نمیترسم. بحمدالله تعالی، والله تا حالا نترسیدهام».[۱]
* حضرت امام خمینی (س) درباره اساس آزادی انسان میفرماید:
«اعتقادات من و همه مسلمین، همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید که مهمترین و باارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است. مطابق این اصل ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما میآموزد که انسان، تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بنابراین، هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواستهها و امیال خود تنظیم نماید و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذاری برای بشر تنها در اختیار خدای تعالی است. همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست. و بنابراین بنا انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت میکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مبارزات اجتماعی ما علیه قدرتهای استبدادی و استعماری آغاز میشود و نیز از همین اصل اعتقادی توحید الهام میگیریم که همه انسانها در پیشگاه خدا یکسانند».[۲]
[۱]. همان؛ ج ۱، ص ۲۹۲ ـ ۲۹۳.
[۲]. صحیفه امام؛ ج ۵، ص ۳۸۷ ـ ۳۸۸.