گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا نوراللهیان:

نوراللهیان: عدالت خواهی اسلام در پرتو پیام امام به گورباچف تجلی یافت

اینکه امام خمینی بدنبال گسترش معنویت اسلامی و دینی و گشودن پنجره ای به سوی معنویت برای جهانیان بود، بله خیلی حرف درستی است. اصلا نگاه امام به همه جهان اینگونه بود. در نظر بگیریم که این فریاد عدالت خواهی امام در میان مستضعفان چقدر طرفدار پیدا کرد. مردم مستضعف فریاد این پیر عرفان و جهاد و معنویت و خداخواهی و توحید را توسط برخی رسانه های دنیا شنیدند. از دریای کارائیب در آمریکای جنوبی گرفته تا بسیاری از مناطق جهان؛ از مردم عادی تا رهبران برجسته به زندان رفته، طرفدار این سیره امام بودند.

کد : 183772 | تاریخ : 10/10/1400

پرتال امام خمینی(س):مضاحبه۲۶/

حجت‌الاسلام و‌المسلمین محمدرضا نوراللهیان استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس ایران و حوزه و رئیس سابق سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیه خارج از کشور بوده است. وی اکنون مشاور ارشد رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است. ایشان در گذشته عضو دفتر حضرت امام بوده و بواسطه سفرهای علمی و مذهبی در چهار دهه قبل به نقاط مختلف جهان آگاهی لازم را در باره اصول و مبانی فکری حاکم بر سیره امام خمینی در ارسال پیام به گورباچف، اثرات و موفقیت‌های آن دارد. آنچه در ادامه از نظر می‌گذرد گفتگو با استاد حوزه و پژهشگر دینی در باره موضوع پیام است؛


• ضمن تشکر از شما، در ابتدای گفتگو بفرمایید که اصول و مبانی فکری حاکم بر سیره امام خمینی در ارسال پیام چه بود؟


باید اذعان کنم که بحث از جای خوبی آغاز شد؛ در نظر بگیریم که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در بهمن ۱۳۵۷ ، حضرت امام درگیری اصلی‌شان موضوع آمریکا بود؛ شاه آمریکایی بود؛ مصر به شاه پناه داد؛ عربستان و مخالفین منطقه‌ای انقلاب و آقای کارتر از تهور و شجاعت یک پیرمرد که از نوفل‌لوشاتو شورای سلطنت را غیرقانونی اعلام کرد، غافلگیر شدند. امام افرادی مانند مهندس سنجابی و حتی مهندس بازرگان را وارد عرصه توده‌ها کرد و گفت با حیثیت توده‌ای‌تان صحبت کنید.
انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید همه آنهایی که نان‌خور شاه بودند مانند ارتشی‌های وابسته بسیار دسیسه می‌کردند که البته محل بحث ما نیست؛ لذا وقت آن نرسیده بود که امام هشدار سقوط بلوک شرق را مطرح کنند.

اما باید گفت که به نظرم یک اتفاق مهم نظر امام را به خود جلب کرد و آن اینکه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را اشغال کرد؛ نورمحمد ترکی کودتا کرد و کاخ ریاست جمهوری افغانستان را بمباران کرد. و داود خان را با نوزده تن از خانواده‌اش به قتل رساند و خودش اعلام جمهوری کرد و جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان را پایه‌گذاری کرد.


در همین جا یک خاطره‌ای ناگفته را عرض کنم که در یک جلسه‌ای که بنده باتفاق آقای آیت‌الله آصف محسنی (روحانی برجسته حرکت اسلامی افغانستان) و جمعی دیگر در منزل آقای قمی، خدمت حضرت امام حضور داشتیم، آیت‌الله آصف محسنی رو به حضرت امام کرد و گفت: آقا پیروزی انقلاب اسلامی را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم و سپس ادامه داد آقا افغانستان وضع خوبی ندارد، مردم افغانستان خیلی مظلوم واقع شده‌اند؛ روس‌ها دارند مردم ما را می‌کشند؛ ارتش کمونیست بسیار خشن هستند اتحاد شوروی هر کجا رفته با خشونت رفتار کرده و شما بیائید رهبری افغانستان را هم در دست بگیرید! مشروح تصاویر و صوت آن دیدار و مذاکرات در صحیفه امام آمده است. امام یک خنده ملیحی کردند و فرمودند: من اینجا که وطنم و خاک من هست و آبا و اجداد من از اینجا هستنند، غربی‌ها می‌گویند که شما شناسنامه ندارید! و ادعا دارند که شما اصلا ریشه ایرانی ندارید! و می‌گویند که فلانی از تبار هندی است! (البته امام اشاره مستقیم به این موضوع نکردند ولی محتوای کلام همین بود). آنوقت من چگونه بیایم در افغانستانی که اجنبی حساب می‌شوم؟!


البته می‌دانیم که جد چهارم یا پنجم امام از نیشابور که از سادات قابل احترام آن خطه هستند، از خانواده معروف مصطفوی در کشمیرند و بنده در کشمیر چند بار آنها را ملاقات کردم، امام دارای تبار ایرانی است.


بنده و آیت‌الله آصف محسنی خیلی جا خوردیم و امام فرمودند که من یکسره از زمانی که این اتفاق برای مردم افغانستان توسط شوروی افتاد در مورد اینکه این‌ها غاصب هستند و حتی همین قول مرگ بر شوروی برای او مرگ می آید را تذکر داده‌ام.


در آن روزگار برژنف بر مسند قدرت بود که نسبتا حکومت طولانی داشت؛ بعد گرنیکو صدر هیات رئیسه (نمی‌گفتند رئیس‌‌جمهور) شد و بعد هم آقای گورباچف صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی شد و سپس یلستین آمد و اصلاحات گورباچف را بهم ریخت.


حضرت امام مواضع ضدشرقی‌شان را تقریبا هم پای مواضع ضدغربی حفظ کردند؛ تا اینکه آقای گورباچف به ریاست صدر هیات رئیسه انتخاب شد.
بنده در سال ۱۳۶۵، باتفاق آقای شمسیان، مدیرکل اداره گذرنامه وزارت خارجه، در زمان آقای برژنف به شوروی و به کرملین رفتم تا مسائل مهم دوجانبه شامل گذر‌نامه و روادید و بحث‌های پیرامون آن و همچنین اوضاع مربوط به مهاجران ایرانی ارامنه ارمنستان، که ترک تابعیت ایران کردند و خانواده‌های زیادی نامه‌ به نخست‌وزیر می‌نوشتند مبنی بر اینکه ما خیلی اشتباه کردیم، و ارمنستان جای زندگی نیست و ما ایرانی هستیم و زبان ما فارسی است، فقط مذهب و آئین ما ارمنی است،

لذا شما ما را به ایران برگردانید، بررسی کنیم؛ که جمهوری اسلامی هم بعد از آن سفر ما پاسخ مثبت داد و تعدادی از آنها هم به کشور برگشتند و فرزندانشان به جبهه‌ها رفتند و برخی هم شهید شدند. ماموریت این سفر از سوی مهندس میرحسین موسوی و با تاکید ایشان به مسکو انجام شد و ایشان خیلی بر پیگیری این امور تاکید داشتند. این را عرض کردم که به این موضوع برسم که وقتی که ما برای کارهای کنسولی به کرملین رفتیم آن زمان آقای کیا سفیر ایران در شوروی بود که داماد مرحوم آقای فخرالدین حجازی بودند؛ بخاطر دارم که در همان ایام آقای فخرالدین حجازی هم قبل از ما به شوروی رفت و وقتی برگشت به ایران در روزنامه اطلاعات چند شماره مسلسل راجع به وضع نا‌بسامان شوروی مطلب نوشت؛ که شوروی سفیر وقت ایران، یعنی آقای کیا را احضار کردند و به ایشان اخطار دادند که چرا در روزنامه کشور شما از وضع کشور ما انتقاد می شود؟ و کمی فشار سیاسی وارد کردند.


آقای کیا که سفیر فهیمی بودند، بعد از اتمام کار‌مان در کرملین ما را به خیابان اصلی کرملین، پشت دیوارهای پیش‌ساخته بتنی، خیابان شش بانده برد تا از نزدیک ببینیم وضع مردم چگونه است. ما در خود پایتخت و نزدیک کرملین افراد حلبی‌نشین که امروزه آنها را حاشیه‌نشین می‌گوییم، را مشاهده کردیم. وضع اقتصادی بسیار نامناسب بود و معضلات متعددی وجود داشت.


آنچه که برای من جالب بود در این سفر این بود که دیدم با آنکه اتحاد جماهیر شوروی که در دهه‌های اول قرن بیستم ایدئولوژی خود را تا کنار آمریکا گسترش داد و تا کوبا را تسخیر کرد؛ و آلمان شرقی را گرفت و دورش دیوار کشید و به جلو می رفت، چین را تسخیر کرد و اقصی نقاط دنیا را فتح کرد و کمونیست‌ها با قدرت بر سر کار بودند چطور به جایی رسیدند که نمی‌توانستند سرزمین‌های خود مانند آذربایجان، ارمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، و ... را حفظ کنند؟! وانگهی سیستم‌های جاسوسی و سازمان‌های اطلاعاتی بلوک غرب و دستگاه‌های اطلاعاتی اروپا و آمریکا نتوانستند عمق تهی شدن بلوک شرق را بفهمند؟! اما امام خمینی آن را فهمید؛ و فهمید که بلوک شرق در حال پوک شدن و پوچ شدن است. امام فهمید که کنگره‌های قدرت اتحاد جماهیر شوروی دارد فرو می‌ریزد.
امام ماهیت واقعی بلوک شرق را خوب فهمید. سرفراز باشی امام که سرفراز کردی ما را!

امام فرمود من صدای شکستن استخوان‌های کمونیسم را می‌شنوم. کمونیسم پایان یافته و برای موزه تاریخ خوب است؛ امام به بلوک شرق گفت که بیاید از ما فلسفه ابن‌سینا را بیاموزید. این در حالی بود که کمونیست‌ها با چهار اصل دیالکتیکش فلسفی با دنیا حرف می‌زدند که یعنی ما فیلسوفان بزرگ جهان هستیم که داریم انقلاب‌های کمونیستی در دنیا را صادر می‌کنیم. هر روز در یک نقطه از دنیا نفوذ می‌کردند؛ یمن رو گرفتند که یمن شرقی و غربی شد؛ در مصر جمال عبدالناصر را وابسته کردند. قزافی را وابسته کرده و کشورش را سوسیالیستی کردند؛ اصلا کمونیست دنیا را فرا گرفته بود. اندونزی هم همینگونه بود؛ رژیم شاه هم به شدت از کمونیست‌ها ترس داشت؛ و به شدت از کمونیست می‌ترسید!

لذا به ماها می‌گفت کمونیست‌های اسلامی! مارکسیست‌های اسلامی! حال در پاسخ به سوال شما در باره اصول و مبانی فکری حاکم بر سیره امام خمینی در ارسال پیام باید گفت که حضرت امام در پیام خود سیره نبوت را در نظر داشتند. آیت‌الله بسیار بسیار بزرگوار و محقق و متتبع عصر ما مرحوم شیخ احمد میانه‌جی تحقیق گسترده‌ای انجام دادند با عنوان مکاتیب‌الرسول که نامه‌ها و مکاتبات پیامبر اسلام با امپراتوری روم و امپراتوری ایران و با پادشاه یمن را در این کتاب گردآوری کردند. به عقیده من سیره امام خمینی در ارسال پیام به گورباچف از اینجا نشات گرفته است. بخاطر دارم بعد از فوت آیت‌الله میانه‌جی بنده که به ایشان خیلی ارادت داشتم، باتفاق آقازاده بزرگشان که از فضلا هستند، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و ایشان فرمودند که ما جوان بودیم یک وقت یک متفکر اسلامی یک محدث و مورخی بزرگ یک کتاب متفاوتی به نام مکاتیب الرسول نوشته است.

• امام خمینی بواسطه این پیام تلاش کرد انقلاب اسلامی را در سطح جهانی به عنوان یک الگو بجای مکاتبِ جهانی(بلوک شرق و غرب) مطرح کند؛ به نظر شما چقدر موفقیت بدست آورد؟


بله؛ آنچه مسلم است این است که حضرت امام تلاش کرد تا الگوی اصیل اسلامی را بجای مکاتب جهانی چون امپریالیسم و کمونیسم مطرح کند و اینکه چقدر در این کار موفقیت بدست آورده‌اند باید گفت که سوال مهمی است؛ باید پذیرفت که پیام در جهان انعکاس خاصی پیدا نکرد و در واقع نگذاشتند که انعکاس مطلوب پیدا کند. برخلاف آنچه خودمان می‌گوئیم و رسانه‌های ما می‌گویند و به آن باور داریم، پیام در سطح جهانی انعکاس پیدا نکرد. این پیام بسیار مهم در شرق هم خیلی مطرح نشد. دیپلمات‌های ما می‌گفتند که پیام به فراخور ارزش آن در خود شوروی هم مطرح نشد؛ هر چند در برخی از مجامع چون موسسات شرق‌شناسی که فارسی می‌دانستند متن پیام از سوی سفارت ایران برای آنها ارسال شد. نه روزنامه‌ای و نه مجله‌ای به آن نپرداختند.

به نظرم پیام بازتاب بسیار گسترده در ایران داشت چون در اوایل انقلاب حضرت امام کار نبی اکرم را انجام داد و در عصر ما دو امپراتوری بزرگ شرق و غرب وجود داشت؛ امام امپراتوری غرب را شکست داد و کشور مظلوم ایران را از چنگال آن آزاد کرد و در مورد امپراتوری دوم یعنی شرق هم به دفاع از افغانستان و مردم افغان پرداخت و عمده حرکتش که موثر در شکست شوری بود. هر چند که افغان‌ها هم آدم‌های مصمم و بردباری هستند. اینکه پیام امام چقدر موفق بود عرض می‌کنم که در ایران برای همه اقشار فرهیختگان اساتید علمی و انسان‌های بزرگ شرق‌شناس دانشگاه‌های شرق‌شناسی و حوزه‌های علمیه و البته چند کشور که در آن روزها مقهور عظمت انقلاب بودند، خیلی موفق بود اما اینکه رادیو و تلویزیون‌های جهانی راجع به این پیام بگویند و تحلیل‌های متعدد بکنند، نبود و هیچ هم تقصیر دستگاه دیپلماسی کشور نبود.
الان هم شما پیام مقام معظم رهبری را به جوانان اروپا و آمریکا در نظر بگیرید که رسانه‌های ما خیلی بر طبل تبلیغاتی کوبیدند که وای جوانان غربی الان دیگر خامنه‌‌ایسم شدند و این پیام آنها را متحول کرد. اینگونه نیست. بنده بسیار به دنیای غرب سفر کردم و چهل سال است رفت و آمد می‌کنم از جمله در آلمان و اتریش بودم و ماموریت‌های زیادی رفتم و سخنرانی‌های متعددی داشتم نه در آمریکا و نه در اروپا آنگونه که رسانه‌های ما منعکس می‌کنند نیست. اگر چند دانشجوی افغانی و لبنانی با چند مو‌بور اروپایی مصاحبه کردند را که انعکاس نمی‌گویند! این سر ملت شیره مالیدن است.

در مورد پیام امام هم این را بگویم که آیت‌الله جوادی آملی مرد فرهیخته برای ابلاغ پیام انتخاب شد نه وزیر خارجه. آقای جواد لاریجانی که بعنوان مترجم همراه ایشان رفت که کاش نمی‌رفت! این فیلسوف برجسته یعنی آیت‌الله جوادی آملی چنان با جدیت این پیام را ابلاغ کردند که آقای گورباچف گفت اگر ما هم امام را به مارکس و انگلس و فیلسوفان موسس اصلی انقلاب شوروی کمونیستی دعوت کنیم امام حاضرند که به دعوت ما گوش بدهند؟ پس من هم گوش نمی دهم! آیت‌الله جوادی آملی چنان جدی بودند وقتی که به این حرف گورباچف با دلیل و برهان اعتراض می‌کنند و پاسخ منطقی می دهند، بلافاصله گورباچف می‌گوید من شوخی کردم! إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید که این سخن قاطعی است که از زبان یک مرد قرآنی عصر ما گفته شده و نباید ساده انگاشته شود. گورباچف که صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی است و از طرف پولیتبرو یعنی شورای اصلی خبرگان آنان تعیین می‌شود، بلافاصله می‌گوید که شوخی کردم. چون کلام امام فصل الخطاب است که گفت من صدای شکستن استخوان مارکسیسم را می‌شنوم و گفت که به عدالت خواهی اسلام روی بیاورید.


• امام خمینی بدنبال گسترش معنویت اسلامی و دینی و گشودن پنجره‌ای به سوی معنویت برای جهانیان بود، آیا این پیام اثر لازم را برجای گذاشت؟


به مطلب درستی اشاره کردید؛ وقتی که ادوارد شواردنادزه برای ارائه پاسخ گورباچف به ایران آمد و به خدمت امام رسید در باره روابط دو جانبه و همکاری‌های بین‌‌المللی و اقتصادی منطقه‌ای حرف زد؛ اما حضرت امام یک جمله گفت که من می‌خواستم یک پنجره‌ای از معنویت برای ملت و خود آقای گورباچف باز کنم ولی ایشان پیام دیپلماتیک فرستاد! و جلسه را ترک کرد.
شواردنادزه یک فرد گرجستانی بود؛ که گرجی‌ها روابط خوبی با ایران دارند؛ بخش زیادی از آنها در اصفهان زندگی می‌کنند و بسیار هم خوب زندگی خوبی دارند و آدم‌های خوبی هم هستند. گرجستان متعلق به ایران بود و حمام شاه عباس صفوی و مسجد بزرگ شاه عباس متعلق به ایران بود حتی شعرهای فارسی که اکنون در قهوه‌خانه‌هایشان وجود دارد ایرانی است؛ گرجستان به همراه نوزده شهر قفقاز در دوره محمدخان قاجار از ایران جدا شد مانند آذربایجان، تاجیکستان، گرجستان و غیره؛ شواردنادزه در ایران هم معروف بود که محل بحث ما نیست.

اینکه امام خمینی بدنبال گسترش معنویت اسلامی و دینی و گشودن پنجره‌ای به سوی معنویت برای جهانیان بود، بله خیلی حرف درستی است. اصلا نگاه امام به همه جهان اینگونه بود. در نظر بگیریم که این فریاد عدالت‌خواهی امام در میان مستضعفان چقدر طرفدار پیدا کرد. مردم مستضعف فریاد این پیر عرفان و جهاد و معنویت و خداخواهی و توحید را توسط برخی رسانه‌های دنیا شنیدند. از دریای کارائیب در آمریکای جنوبی گرفته تا بسیاری از مناطق جهان؛ از مردم عادی تا رهبران برجسته به زندان رفته، طرفدار این سیره امام بودند.


بخاطر دارم که حدود نه ماهی که در دفتر حضرت امام به همراه آیت‌الله رسولی محلاتی و آقای رحیمیان که بعد‌ها به مناصب بزرگ رسیدند و دوست قدیمی ما هم محسوب می‌شوند و اکنون مسوولیت مسجد جمکران را بر عهده دارند، مسوولیت داشتم. همچنین در مشهد هم در مسوولیت‌های مختلف بودم؛ در تهران هم معاون وزیر شدم و بواسطه شغل و مطالعاتم به دفعات با این پیام امام مانوس بودم و آنرا مطالعه کردم باید عرض کنم که باید بپذیریم که آنگونه که گفته می‌شود که پیام امام شرق و غرب جهان را تحت تاثیر خود قرار داد، صحیح نیست.

ولی واقعا این سوال آخر خیلی درست است که معنویتی که امام می‌خواست از طریق ایران به جهان برسد و زمینه‌سازی برای رشد بشریت بشود در این پیام امام نهفته بود. پیام امام هنوز عطر و بوی معنویت خود را دارد وقتی انسان این پیام را مطالعه می‌کند روح و قلب او متوجه انسانی بیدار و آگاه به جهان و نابغه‌ای در قرن بیستم می‌شود. در جمله آخر باید عرض کنم که نسبت امام به مرجعیت بعد از خود به مانند نسبت مالک اشتر برای امام علی(ع) است؛ و اکنون هم اگر مرجعیت ما را اندیشه‌‌ها و فکر امام اداره کند ما موفق خواهیم شد.

انتهای پیام /*