آیت الله مسعودی خمینی

برخورد امام با کسی که به وی توهین می کرد، چگونه بود؟

امام معتقد بود که هیچ چیزی از خود ندارد و همه چیز از خدا هست و در همین مسیر مراقب خودشان بودند و با همان عرفان عملی انقلاب را پیروز کردند و بر همه ما واجب است به هر نحوی که می ­توانیم این انقلاب را حفظ بکنیم. امام و انقلاب به ما آبرو و شخصیت داده و ما باید از همان آبرو و شخصیت در مسیر حفظ انقلاب استفاده بکنیم.

کد : 43502 | تاریخ : 08/03/1392

آیت الله مسعودی خمینی یکی از شاگردان پر سابقه امام خمینی و از مبارزین قبل از انقلاب در دیدار با مسؤلان مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ـ دفتر قم ـ درباره شخصیت الهی امام اظهار داشت: «من فکر می ­کنم حضرت امام شخصیتی است که ابعاد مختلفی دارد و هر کسی از زاویه فکر خودش می­ تواند امام را بشناسد و معرفی کند و به اصطلاح «هر کسی از ظن خود شد یار من».

به گزارش پرتال امام خمینی(س) به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مسعودی خمینی در ادامه افزود: امام را باید از سال­های قبل از نهضت و مبارزات شناخت، بنده و جناب آقای آقاشیخ حسن صانعی از 5 ـ 6 سال قبل از مبارزات خدمت امام بودیم. امام چهره‌­ای ماندگار است و در تاریخ بشر جزو چهره ­های صالح و خوب ماندگار است. دو دسته در تاریخ چهره ماندگار هستند، صالحان و ظالمان و امام خمینی چهره ماندگار صالح است. نباید امام را تنها از نظر انقلابی و سیاسی نگاه کرد، امام جنبه­ های علمی و عملی زیادی دارد. امام حکمت متعالیه را خوب تدریس می­ کرد و در عرفان نظری کتاب­های متعدد و مهمی نوشتند در یکی از همان کتاب­های عرفانی که در بیست و هفت سالگی نوشتند یک بیت شعر نقل کردند که گویای آن بعد از شخصیت ایشان است:

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر 
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

این شاگرد امام(س) در تحلیل این بیان امام خمینی افزود: منظور ایشان مشاهدات وجود است که در باطن خود می­ دیدند و یافته بودند که قابل بیان نمی­ باشد. مقامات عرفانی امام مقامات والائی است که به این سادگی به دست نمی ­آید. البته ایشان تأکید دارند که رسیدن به مقامات عالیه توحید جز از راه شریعت ممکن نیست. این یک حرف باطلی است که گفته شود ظواهر شریعت را رها کنیم و به باطن آن بپردازیم. به مواهب الهی و حقایق اسلامی از راه شریعت می ­توان رسید. به هر حال آن سال­هایی که ما خدمت امام بودیم نه اینکه از امام دروغ، غیبت و... دیده نمی ­شد بلکه یک کلمه  اضافه­ ای هم از ایشان ندیدیم. یادم می­ آید پس از رحلت آیت الله بروجردی در منزل امام یک روز جمعی حضور داشتند و کسی مطلبی که به آیت الله بروجردی تعریضی داشت بر زبان آورد، امام با ناراحتی گفتند خانه من جای غیبت کردن نیست، عصبانی شدند و از مجلس خارج شدند، من معتقدم ما هنوز بعد معنوی و عرفان عملی امام را نشناخته­ ایم و تازه هر چه بگوئیم از جنس مفاهیم است در حالی که مشاهدات وجودی از جنس مفاهیم نمی ­باشند.

این مدرس حوزه علمیه همچنین افزود: امام با این مقامات معنوی و عرفانی از امور اجتماعی غافل نبود و به وظایف خود عمل می ­کرد به گونه­ ای که در موارد مناسب، خودش افراد را امر به معروف و نهی از منکر می ­کرد. یادم می ­آید در همان سال­های مبارزات نهضت اسلامی، روزی در جمع مردم سخنرانی می­ کردند و در همان مجلس کسی را اشاره کردند که به حضورشان برسد و چیزی در گوش او گفتند، من متوجه شدم و آن فرد را تعقیب کردم و پرسیدم آقا به شما چه گفتند. او گفت آقا به من فرمودند انگشتر طلا برای مرد حرام است. پرسیدم شما چه کردید؟ گفت من انگشترم را درآوردم و خدمت امام دادم و گفتم هر جور صلاح می­ دانید هزینه کنید. این امور به ظاهر ساده هستند ولی امام در آن حال مبارزه و مسائل مهمی که به آن مبتلا بودند، به این احکام شرعی هم توجه داشت که ماها قادر بر این کارها نیستیم.

مسعودی خمینی در ادامه و درباره مقامات عرفانی امام(س) افزود: ایشان همان گونه که در تفسیر سوره حمد فرمودند که انسان به مقامی می­ رسد که حجب ظلمانی و حجب نورانی را حذف می­ کند؛ جزو کسانی بود که به چنین مقامی رسیده بود. ایشان اصلا به چیزی وابستگی نداشت لذا وقتی مأموران رژیم او را می­ بردند آنها می ­ترسیدند و امام به خدا قسم می­ خورد که نمی‌ترسیده است. چطور بوده که نترسیده؟ چون پنجاه ـ شصت سال خودسازی کرده و عرفان عملی را در خود پیاده کرده بود. من فکر می­ کنم کسانی که دست­ اندرکار شناساندن امام هستند این جنبه عرفان عملی ایشان را مورد توجه قرار دهند. کسی بود که با امام بد بود و ناسزا می ­گفت، روزی من در خدمت امام بودم، در کوچه­ ای باریک با امام مواجه شد، امام به او سلام کرد و همان سلام کردن او را منقلب و عوض کرد.

آیت‌الله مسعودی خمینی در پایان اظهارداشت: امام معتقد بود که هیچ چیزی از خود ندارد و همه چیز از خدا هست و در همین مسیر مراقب خودشان بودند و با همان عرفان عملی انقلاب را پیروز کردند و بر همه ما واجب است به هر نحوی که می ­توانیم این انقلاب را حفظ بکنیم. امام و انقلاب به ما آبرو و شخصیت داده و ما باید از همان آبرو و شخصیت در مسیر حفظ انقلاب استفاده بکنیم. من به بزرگان و مراجع عرض می ­کنم که اگر مسئله ­ای را می ­دانند باید بگویند، اینکه عده ­ای آبرویشان را می­ برند، ملاحظه نکنند، آبرو برود اما برای اسلام، چه عیبی دارد و چه اشکالی دارد که آبروی ما برای اسلام برود. ما تا پای آبرو و جان خودمان بایستی برای حفظ نظام اسلامی بایستیم.

انتهای پیام /*