مروری بر جهت گیری های انقلابی و مترقیانه و پیشنهادهای سازندۀ امام خمینی در کتاب «کشف اسرار»

به منظور آشنایی بیشتر با افکار و اندیشه های امام خمینی در دوران پیش از آغاز نهضت و شناخت سوز و گداز و رنج و حرمان او از روزهای جوانی برای ایران و توده های محروم ایرانی، لازم است که بخش های دیگری از جهت گیری های انقلابی و مترقیانه و پیشنهادهای سازندۀ او در کتاب کشف اسرار را در اینجا بیاوریم تا نقش سازنده امام در آن شرایط مرگبار در ساختن انسان های قهرمان و روشن ساختن اندیشه ها بهتر روشن شود

کد : 183912 | تاریخ : 28/01/1403

پرتال امام خمینی(س):یادداشت۶۱۱/  به منظور آشنایی بیشتر با افکار و اندیشه های امام خمینی در دوران پیش از آغاز نهضت و شناخت سوز و گداز و رنج و حرمان او از روزهای جوانی برای ایران و توده های محروم ایرانی، لازم است که بخش های دیگری از جهت گیری های انقلابی و مترقیانه و پیشنهادهای سازندۀ او در کتاب کشف اسرار را در اینجا بیاوریم تا نقش سازنده امام در آن شرایط مرگبار در ساختن انسان های قهرمان و روشن ساختن اندیشه ها بهتر روشن شود:

«... ما می گوییم دولتی که ... چندین هزار افراد مظلوم کشور را در معبد بزرگ مسلمین و جوار امام عادل با شصت تیر و سرنیزه سوراخ سوراخ و پاره پاره کند این دولت، دولت کفر است و اعانت آن عدیل کفر و بدتر از کفر است.
ما می گوییم دولتی که برخلاف قانون کشور و قانون عدل یک گروه، دیوان آدمخوار را به نام پاسبان در هر شهر و ده، به جان زن های عفیف بی جرم مسلمان بیندازد و حجاب عفت را با زور سرنیزه از سر آنها برباید و محترمات را در زیر لگد انداخته و بچه های مظلوم آنان را سقط کند، این دولت دولت ظالمانه و اعانت به آن عدیل کفر است. ما حکومت دیکتاتوری (رضاخان) را ظالمانه و عمال آن را ظالم و ستمکار می دانیم... و هر کس آنها را محترم بداند از شرف و انصاف بویی ندارد. آن روزنامه هایی که از اعمال ظالمانۀ دیکتاتور گریزپا طرفداری می کنند، کمک کار به اصول وحشیانۀ دیکتاتوری می باشند و باید اوراق آنها را در میدان ها آتش زد».


«... دستوری که دولت دیکتاتوری رضاخان قاچاق داده، به یک پول سیاه ارزش ندارد و باید حتماً قانون هایی که در آن زمان از مجلس گذشته اوراقش را سوزاند و محو کرد. وکلای زوری آن روزها حق وکالت امروز را ندارند و اگر مجلس امروز، مجلس باشد باید اعتبارنامۀ آنها را رد کند». «... آن حرف بیخردانه که از مغز یک سرباز بیسواد (رضاخان) تراوش کرده بود پوسید و کهنه شد و فقط قانون خداست که خواهد ماند و دست تصرف روزگار آن را کهنه نمی کند».
«... کسی که گفته بود من یک سرباز دزد را از تمام معارف ایران بالاتر و بهتر می دانم، او معنی روحانی و معارف را نمی داند. گرچه معارف آن روز از سرباز دزد هم خیلی ننگین تر بود؛ لکن او (رضاخان) فهم صلاح و فساد نداشت و فشارهای او به روحانیین برای اصلاح نبود. او می خواست ریشه را از بیخ بکند...». 

«ملاها از همان روزهای اول، تصدی رضاخان را بر خلاف مصالح کشور تشخیص دادند و تا توانستند، عمومی و وقتی نشد، مخفیانه و خصوصی فسادهای خانمانسوز او را به مردم گوشزد کردند...». «به طور کلی روزنامه هایی که در زمان دیکتاتوری، میداندار و از عمال بزرگ دیکتاتور محسوب می شدند، امروز باید ملت آنها را بیش از ورق پاره نشناسد.

این اوراق ننگین که در آن روز نشر افکار و الفاظ بیخردانۀ رضاخان را می کرد، ضررش از صدها احمدی و مختاری برای این کشور بیشتر است. مختاری ها اگر در تنگنای محبس یک بیچاره را خفه می کردند یا آمپول آب گرم می زدند، اینها احساسات شرف آمیز یک توده را خفه می کنند. نوک قلم اینان صدها مقابل مسمومتر و بدتر است از نوک سوزن احمدی ها. آنکه انسان را از یک توده مأیوس می کند و می فهماند که احساسات توده در این بیست سال بکلی خفه شده است، آن است که روزنامه هایی را که همه دیدند که از بزرگترین عمال دیکتاتوری بودند، باز آبونه و خریداری می کنند. اگر احساسات میهن دوستی و شرف خواهی آنها نمرده بود، خوب بود اوراق این روزنامه ها و هفتگی ها در میدان ها آتش زده شود تا نویسندگان برای همیشه تکلیف خود را بفهمند. فسوسا که همه چیز ما را بردند و از همه مهمتر بردن حس دینداری بود که همه شرف ها و فضایل در سایۀ آن محفوظ بود».
«... جمله کلام اینکه این زمامداران خائن یا بیخرد، این اجزای بزرگ و کوچک شهوت پرست قاچاق، باید عوض شوند تا کشور عوض شود؛ و گرنه خواهید از این روزگار بدتری دید. اینکه اکنون دارید پیش آن بهشت است».
«... مگر امروز کشور ما را باید جزء کشورها به حساب آورد؟ اگر این زندگی و این کشور را خوب بدانیم دیگر لغت بد را از قاموس جهان باید محو کنیم... بگذارید هر چه زودتر فاتحه چنین زندگی ننگین و کشور پوشالین خوانده شود شاید پس از این، سر و سامان و زندگی تازه ای پیدا کنیم "ان فی قتلی حیوة فی حیوة"...».
«... خدای تعالی با این آیه تشکیل حکومت اسلامی داده است تا روز قیامت و پر روشن است که فرمانبرداری کسی جز این سه را واجب نکرده و چون بر تمام امت واجب کرده اطاعت اولواالامر را... آنچه باید مورد بررسی قرار داد ... آن است که این اولواالامر چه کسانی هستند؟ بعضی می گویند که آنها پادشاهان و امرا هستند. خدا واجب کرده بر مردم که اطاعت کنند از سلاطین و پادشاهان خود!

... اینک ما از عقل خداداده داوری می خواهیم: خدای جهان پیغمبر اسلام را فرستاد با هزاران احکام آسمانی و پایۀ حکومت خود را بر اصل توحید و عدالت بنا نهاد... همین خدا که پایۀ عدل را در جهان با فداکاری های مسلمانان استوار نمود و از ستمکاری ها و بی عفتی ها جلوگیری کرد، آیا به مردم امر می کند که همه اطاعت کنید از آتاتورک که ... همه می دانند با دینداران چه کارها کرد و با مردم چه ستمکاری ها نمود؟ یا بگوید باید از پهلوی اطاعت کنید که همه دیدید چه کرد؟ ... که اگر کسی بخواهد مخالفت های صریح او را با قرآن و خدا بشمارد، شاید نیازمند به یک کتاب گردد. چنین خدایی که خود اساس دین و عدل را به پا کرده و خود به دست خود به خراب آن امر نموده، دانشمندان او را به خدایی و عدل و داد نمی پذیرند و مقام خدایی از چنین بیهوده کاری منزه است...».


«... تنها حکومتی که خرد آن را حق می داند و با آغوش گشاده و چهرۀ باز آن را می پذیرد، حکومت خداست... ما نمی گوییم حکومت حتماً باید با فقیه باشد بلکه می گوییم حکومت باید با قانون خدایی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این، بی نظارت روحانی صورت نمی گیرد». «نظام اجباری به این صورت که در کشور ما صورت گرفت، هم در وضع قانون و نظام نامه و هم در اجرای آن خطاها و خبط ها و ستمکاری ها و بیدادگری ها شده که برای آفتابی کردن آن یک کتابچه باید نوشت. شما خود بررسی کنید ببینید از این نظام اجباری سرنیزه ای تا کنون کشور ایران چه نتیجه ای گرفته جز آنکه یک دسته غارتگر قاچاق را در تمام شهرها و دهات به جان مردم ریخته، مشغول سرکیسه کردن آنها شدند و عوض آنکه نظام کشور را تأمین کنند، زندگانی ننگین خود را با دسترنج دستۀ رنجبر، تأمین کردند و عمارت ها و پارک های سنگین قیمت در خیابان های تهران و سایر شهرستان ها بنا کردند.

همه می دانند هر آجری که در این ساختمان های ننگین به کار رفته با اشک چشم چندین پیرزن بیچاره که برای خلاصی جوان خود از زیر چنگال یساولی های ستمکار، چند شاهی ذخیرۀ خود را تقدیم آنها کرده و بقیه عمر را با زحمت و فقر باید به سر برند، گچ و گل آن آب گرفته است و هر رنگ ریزی که برای زیبایی و شکوه آنها شده، خون دل چندین طفل بینواست که به این صورت در آمده. این نظام سرنیزه ای نصف کارهای کشاورزی و صنعتی کشور را فلج کرده و از آن هم هیچ نتیجه نگرفتیم جز آنکه یک جوان کارگر عفیف پاکدامن، دو سال عمر خود را در مرکزهای فحشا و سرچشمه های فساد و بیدادگری بگذراند...


ما از رضاخان چندان توقعی نداریم. او با وضع سربازی بزرگ شده بود و گوشت و خون او با این فجایع تربیت شده بود. او نمی توانست بفهمد که عفت و پاکدامنی و امانت و درستی برای یک سرباز اهمیتش بیشتر است تا برای دیگر افراد توده؛ و سرباز به دینداری نیازمندتر است از دیگران؛ لکن با قانونگذارها که خود را دانشمند به حساب می آورند سخن داریم... انگلستان را که در تمدن جهان پیشقدم می دانید، می گویند در مواقع آرامش کشور نظام اجباری ندارد و با تشویق و مزد عمل سرشار و فراهم کردن سازمان درست خردمندانه قشون تهیه می کند. بهترین ترتیب دربارۀ نظام، قانون نظام اسلام است. اسلام دوگونه نظام دارد: یکی نظام اختیاری که در مواقع آرامش کشور انجام می گیرد... در این صورت خداوند تمام افراد صالح توده را ترغیب به یاد گرفتن فنون جنگی به هر طور که موقعیت اقتضا کند کرده است، چنانکه در آیۀ ۶۲ از سورۀ انفال می گوید: واعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخیل الخ».

«... این آیه با کوچکترین و لطیفترین بیان، ذکر چند ماده حکم اساسی را کرده که همه موافق صلاح کشور و با وقت حزب کارگر نیز تماسی پیدا نمی کند. می گوید: هرقدر که می توانید باید در این راه اقدام کنید و کوشش نمایید. دستۀ کارگر در اوقات بیکاری می تواند برای تعلیمات نظامی، هرکس در شهر خود در یک سازمان مناسب مجتمع شود و این کار را به طور تفریح و اختیار که هم نشاط معنوی و ورزش روحی و هم نیروی مادی را کمک می کند انجام دهد... قِسم دیگر از نظام اسلام، نظام اجباری است و آن در وقتی است که دولت اسلامی می خواهد هجوم به ممالک دیگر کند.

برای نشر اسلام و خاضع کردن کشور جهان را در مقابل قانونِ عدل خدایی و یا آنکه مملکت اسلامی مورد هجوم واقع شود و اجانب بخواهند به آن دست درازی کنند، در این دو موقع دولت اسلامی بسیج عمومی می کند، در این صورت... محتاج به اجبار نمی شوند بلکه خود توده، اطاعت امر خدا را بر خود حتم و لازم می شمرد و برای جهاد و دفاع و حفظ استقلال کشور حاضر می شود و اگر کسی مسامحه کند، دولت او را اجبار می کند...».

۱. کشف اسرار؛ ص ۳۰۲‏‏‏‏ - ۳۰۳.

۲. پیشین؛ ص ۲۷۱.

۳. پیشین؛ ص ۲۷۴.

۴. پیشین؛ ص ۲۵۴.

۵) پیشین؛ ص ۱۲.

۶) پیشین؛ ص ۳۵۸.

۷) پیشین؛ ص ۲۸۴.

۸) پیشین؛ ص ۲۹۹.

۹) منظور، آیۀ شریفۀ «اطیعوااللّه‏ و اطیعواالرسول و اولواالامر منکم» می‏باشد.

۱۰) کشف اسرار؛ ص ۱۳۷‏‏‏‏۱۳۸.

۱۱) پیشین؛ ص ۲۸۱.

۱۲) پیشین؛ ص ۳۰۶ - ‏‏‏‏۳۱۰.

 

 

انتهای پیام /*