ضرورت شناخت اندیشه امام؛ نفی کاخ نشینی و اشرافیت

امام خمینی بر مبنای مکتب علوی عمل می کرد / امام همان زندگی ساده طلبگی را حتی پس از پیروزی انقلاب و کسب قدرت ادامه داد / اگر مسئولان سبک زندگی شان را با اکثریت مردم هماهنگ کنند، این مشکلات به وجود نمی آید

کد : 183949 | تاریخ : 24/07/1401

پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۲۹/  احمد بهشتی

 آیت الله دکتر احمد بهشتی دارای دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، عضو مجلس خبرگان رهبری، پژوهشگر فلسفه، مدرس حوزه علمیه، رئیس سابق دانشگاه قم و نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی است.

دکتر احمد بهشتی، در دوره تلاش علمی و آموزشی خود به ریاست کمیسیون آموزش و پرورش و معاون کمیسیون فرهنگ و آموزش عالی، مدیرگروه فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران، عضویت کمیسیون تحقیق رسید. همچنین آثار فراوانی از جمله شرح نهج البلاغه در چندین جلد از وی منتشر شده است.

یکی از خصوصیات برجسته ایشان در کنار شیوایی و فصاحت بیان و قلم روان و عمق و وسعت و جامعیت مباحث ایشان، ساده زیستی به معنای واقعی است، به گونه ای که حتی ممکن است  برای بعضی ها که او را نمی شناسند باورنکردنی باشد. 

موضوع گفت وگوی ما درباره خوی کاخ نشینی و دوری از آن در نگاه حضرت امام است. در ابتدا برای ما بفرمایید که چرا خوی کاخ نشینی برازنده یک مسلمان مؤمن نیست؟

اصولاً تجمل گرایی در زندگی یک مسلمان مطلوب و مرغوب نیست. اینکه مسلمانی در پی تجمل باشد، نامطلوب است. خوی پسندیده به تجمل گرایی نیست و انسان باید از تجمل گرایی پرهیز کند. یکی از مصادیق تجمل گرایی، کاخ نشینی است. برخی از انسان ها وقتی کاخ های پرزرق و برق ثروتمندان را می بینند، مفتون آن ها می شوند و حسرت می خورند که چرا ما چنین کاخ هایی را نداریم. اگر به مبدأ این کاخ نشینی نگاه کنیم متوجه زراندوزی می شویم. انسان باید به جمع ثروت بپردازد تا بتواند کاخ نشین بشود. از طرفی کسب ثروت از راه حلال محدود است. انسان نمی تواند از راه حلال ثروت های کلان به دست بیاورد و زندگی ساده را تبدیل به کاخ نشینی کند. بنابراین باید به دنبال این برود که از کجا پولی به دست بیاورد و چگونه ثروتمند بشود تا بتواند این میل را در وجود خودش ارضا کند. دین مبین اسلام با این خوی کاخ نشینی مبارزه کرده است. برای مثال شریح در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام قاضی بود و امیرالمؤمنین هم نمی خواست که شریح قاضی باشد. چون چند دوره در زمان خلیفه دوم و سوم قاضی بود. شاید در زمان ابوبکر هم چند دوره قاضی بود. حضرت می خواست ایشان را بردارد، اما مردم تظاهرات کردند و گفتند اگر می خواهید شریح را عزل کنید ما دست از بیعت می کشیم. حضرت ناچار شد و شریح قاضی را ابقا کرد؛ هر چند مراقب قضاوت های او بود. احکامی هم که صادر می کرد زیر نظر خود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. پس از مدتی شریح قاضی ملک وسیعی خرید. اولین نامه ای که در نهج البلاغه ثبت شده و سیدرضی آن را ثبت کرده، خطاب به شریح قاضی است. حضرت به او فرمود که این خانه وسیع را برای چه می خواستی؟

بنابراین امیرالمؤمنین علیه السلام با این خوی کاخ نشینی مبارزه می کرد و راضی نمی شد که مسئولین دنبال توسعه زندگی خود باشند.

همچنین یک بار وقتی به عیادت یکی از یاران خود رفت، دید که خانه وسیعی دارد. حضرت به او اعتراض کرد و فرمود: «مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیا وَ أَنْتَ إِلَیهَا فِی الآخِرَةِ کُنْتَ أَحْوَجَ / با این خانه وسیع در دنیا چه می‏ کنی و حال آنکه در آخرت به خانه گسترده محتاج‏تری.» حضرت شدیداً با او برخورد کرد. شنید که از برادر خودش شکایت کرد که ترک دنیا کرده و از زن و بچه و زندگی اش گذشته است و گوشه نشین شده و جزو سالکان شده است. حضرت فرمود او را بیاورید. حضرت به او هم تندی کرد و فرمود که چرا این کار را می کنی و حقوق همسر و فرزندت را نادیده می گیری؟ خداوند در قرآن می فرماید: «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیباتُ / طیبات را برای شما حلال کرده است.» از طرفی دیگر می بینیم که برخی از به اصطلاح سالکان طریقت، طیبات حلال را بر خود حرام می کنند. این چه زندگی است که این  دسته برای خودشان انتخاب کردند. شخصی به خود حضرت گفت که چرا خودت این گونه ساده و به دور از تجمل گرایی زندگی می کنی؟ من هم می خواهم مثل شما زندگی کنم. حضرت فرمود من با تو فرق می کنم. من یک مسئولیتی در بین مردم دارم. مردم به زندگی من نگاه می کنند. اگر ببینند رهبر و خلیفه شان غرق در ناز و نعمت و تجملات است، پیش خود چه فکری می کنند؟ جز اینکه به دین اسلام و ما بدبین می شوند؟ حتی به خدا هم بدبین می شوند!

می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ» یعنی خدا بر امامان حق واجب کرده که زندگی خودشان را با زندگی ضعفای مردم هماهنگ و برابر کنند. خدا بر ما واجب کرده است. ما به عنوان امام مسلمین این وظیفه را داریم. اما شما که امام مسلمین نیستید و کسی به شما کاری ندارد، چرا دارید این گونه زندگی می کنید و حق زن و بچه را ادا نمی کنید؟ حضرت شدیداً با هر دو برادر برخورد کرد؛ هم او که خانه وسیعی و تجمل گرایی داشت و هم برادرش که در زهد به سر می برد و گوشه نشین بود به حدی که از زندگی و زن و بچه هم دوری می کرد.

این مقدمه را عرض کردم تا به اینجا برسیم که حضرت امام خمینی رحمة الله علیه بر همان مسندی نشست که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بود؛ بنابراین باید همان سیاستی که امیرالمؤمنین در زندگی پیاده کرد، ایشان هم همان سیاست را پیاده کند. همان طور که امیرالمؤمنین با مسئولین و کارگزاران برخورد می کرد. اگر می دید که شریح قاضی این جور خانه ای تهیه کرده، با او برخورد می کرد. اگر می دید یکی از یارانش خانه وسیعی را خریداری کرده است و.. نیز برخورد قاطع می کرد. در عین حال حضرت فرمود ممکن است همین خانه وسیع به درد شما بخورد. اما از این خانه نمی توانید به مشکلات و گرفتاری های مردم رسیدگی کنید. چون به هر حال مردم رفت و آمد دارند و اگر وسعت این منزل را ببینند حسرت داشتن آن را می کنند.

حضرت امام هم همین طور بود. اگر ایشان خوی مکتب علوی را در خود پیاده نمی کرد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کاخ نیاوران یا کاخ سعدآباد می رفت. کاخ های مجللی که شاه در آن ها زندگی می کرد و همه چیز برایش فراهم بود. اما امام در خانه ای ساده در جماران ساکن شد و از تشریفات به دور بود. حال اگر امام در کاخ نیاوران ساکن می شد، مردم خوشحال می شدند یا اینکه نسبت به خود امام و انقلاب بدبین می شدند؟ با خود می گفتند امام و انقلابیون هم دنبال کاخ نشینی هستند و الان رفتند کاخ های سلطنتی را اشغال کردند! امام می توانست این کار را انجام بدهد، اما نکرد و همان زندگی ساده طلبگی را حتی پس از پیروزی انقلاب و کسب قدرت ادامه داد و همین باعث شد که مردم بیشتر به سمت و سوی ایشان رغبت پیدا کنند. بنابراین کاخ نشینی در مکتب علوی مطلوب نیست.

البته الان آن کاخ های سلطنتی و برخی ساختمان های مجلس رژیم گذشته در اختیار حکومت قرار گرفته تا به نفع مردم و محرومان از آن ها استفاده بشود. بنده وقتی وارد ساختمان قدیمی مجلس خبرگان می شوم این آیات را می خوانم: «کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیونٍ وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ وَنَعْمَةٍ کَانُوا فیها فَاکِهِینَ کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ فَمَا بَکَتْ عَلَیهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِین / چه باغ ها و چشمه ‏سارانی که آن ها بعد از خود بر جای نهادند. و کشتزارها و جایگاه های نیکو و نعمتی که از آن برخوردار بودند. آری این چنین بود و آن ها را به مردمی دیگر میراث دادیم و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند و مهلت نیافتند.»

شما ببینید رضاخان که مازندرانی بود و زندگی ساده داشت و کم کم استعمار او را پسندید و به سلطنت رساند. یکی از اقدامات رضاخان این بود که کاخ مرمر را توسعه بدهد. کاخ گلستان را از رژیم های قبلی تحویل گرفت و چندتا کاخ بنا کردند. الان چه شد و کجا رفتند؟ محمدرضا این کاخ ها را نپسندید و در کاخ دیگری ساکن شد. یک کاخ برای خودش ساخت و یک کاخ برای ولی عهدش. در کنار یکی از ساختمان های کاخ، جایی برای طبابت و بهداشت هست. یک تشکیلات مفصلی بر پا کرده بود فقط برای دندان پزشکی در کاخ که اگر در سال یکی دو بار او را در همان جا معاینه کنند. تمام امکانات لازم برای کار دندان پزشکی در آنجا آماده بود. حالا چه شد و این  همه تشکیلات کجا رفت؟ همه را گذاشت و از ایران فرار کرد و با ذلت از این کشور به آن کشور آواره شد و در نهایت مُرد. این نتیجه کاخ نشینی است که مطلوب امت اسلامی و مکتب علوی نیست.

باید بدانیم که کاخ نشینی انسان را به بیراهه می کشاند. ثانیاً اینکه کاخ نشینی در انسان غرور می آفریند. انسان را مغرور و از یاد خدا و آخرت و مردم دور می کند و باز می دارد و این مصیبتی است که امیدوارم کسی از مؤمنین دچار آن نشود. بنده دوستی در شهر فسا داشتم. ایشان خانه مجللی ساخته بود و یک شب هم ما را دعوت کرد. عموی او هم در آن موقع به تازگی فوت کرده بود. سر سفره نشسته بودیم و به من گفتند دعای سفره را بخوانم. من دعای سفره را شروع کردم و خواندم. آمد و دم گوشم گفت: «مبادا برای عمویم فاتحه بخوانی. من این خانه را به تازگی تهیه کردم و نمی خواهم یاد مردگان در آن باشد.» یک سال از آن روز نگذشته بود که شنیدم در همان خانه سکته و فوت کرده است. این نتیجه کاخ نشینی است که انسان را واقعاً در وادی بیراه می کشاند.

دوستی داشتم در دانشکده الهیات. برادر او از علمای بزرگ تهران بود. یک بار تعریف کرد که برادرم گفت: حوصله ام سر رفته است. به او گفتم من یک ویلا در مازندران دارم. کلید به شما می دهم تشریف ببرید آنجا. همه امکانات در آنجا فراهم است. یک هفته یا دو هفته در آنجا بمانید تا انشاءالله روحیه شما باز بشود. به من گفت: من در همین جا با رفقا و فضلا صحبت می کنم و روحیه ام باز می شود... . یک سال طول نکشید که همان دوست ما در دانشکده الهیات در همان ویلا سکته کرد و به رحمت خدا رفت. این نتیجه ویلانشینی و کاخ نشینی و ثمره زندگی تجملاتی است.

بنابراین حضرت امام که بر مسند امیرالمؤمنین تکیه کرده، اگر بخواهد کاخ نشینی کند، یعنی انحراف از آن مسیر اصلی و مکتب علوی. اگر کارگزاران نظام جمهوری اسلامی هم در پی زندگی تجملاتی و تشریفات باشند، برازنده این نظام و انقلاب نیست و در واقع پیرو نظام سلطنتی می شوند نه نظام جمهوری اسلامی. این کار مطلوب و پسندیده ای نیست. ما این همه در انقلاب اسلامی خون دادیم و زحمت کشیدیم. حال یک عده بیایند و برای خود زراندوزی کنند و کاخ نشین بشوند؟ نباید این گونه باشد که عده ای که در کاخ سلطنتی بودند و رفتند، حال عده ای دیگر به اسم انقلاب بیایند و جای آن ها بنشینند.

خوی کاخ نشینی چه آثار منفی روی مسئولان بر جای می گذارد که حضرت امام این قدر به آن هشدار می داد؟

کاخ نشینی آثار متعددی را در خلق و خوی انسان برجای می گذارد. اولاً آثار اخلاقی را برمی شمارم. کاخ نشینی تکبر را در انسان به وجود می آورد. آدمی که به کاخ و کاخ نشینی دل بسته است، آدم متکبری است. علاوه بر تکبر، غرور را در وجود آدمی رشد می دهد. صد درجه بالاتر از دیگران این غرور در انسان شکل می گیرد؛ یعنی خودشیفتگی را به دنبال دارد. هیچ چیزی برای انسان بدتر از خودشیفتگی و غرور نیست.

از جمله آثار بعدی این است که انسان کاخ نشین به مردم و زیردستانش بی اعتنایی می کند و آنان را ابزار خودش می پندارد. در واقع آن ها را به چشم رعیت می بیند. در حالی که حضرت امام می فرمود به من رهبر نگویید. من خدمتگزار شما هستم. تفاوت دو نگاه را مشاهده کنید. آن نگاه کجا که مردم را رعیت خود می پندارد و ابزار دست خود می خواهد و آن نگاهی که خود را خدمتگزار مردم برمی شمارد. کاخ نشینی چنین آثار بدی را در نفس آدمی به وجود می آورد.

از دیگر آثار منفی کاخ نشینی مسئولان این است که مردم نسبت به حکومت بدبین می شوند. مردم انتظار دارند و می گویند ما در انقلاب زحمت کشیدیم و شما را یاری کردیم که بیایید برای ما مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای شهر و... تشکیل بدهید تا گره ای از زندگی ما را حل کنید و نه اینکه خودتان کاخ نشین بشوید و ما را فراموش کنید. مردم انتظار خدمت از مسئولان دارند. مردم آقا بالاسر نمی خواهند. مردم اگر شهید دادند و انقلاب کردند برای داشتن آقا بالاسری نبود. آن ها خدمت گزار می خواستند. مردم حق دارند این مطالبه را از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. این مردمی که از ابتدای انقلاب تاکنون مشکلات متعددی را تحمل کردند. از انقلاب و جنگ تحمیلی گرفته تا تحریم های ظالمانه. همه این ها برای آن بود که عزت و استقلال داشته باشند و نه اینکه رژیمی را ساقط کنند و رژیم مشابه را بر سر کار بیاورند. بنابراین کاخ نشینی هم آثار مضر فردی دارد و هم جمعی. فردی از آن جهت که انسان را از یاد خدا و آخرت باز می دارد و هم برای جامعه زیان بخش است.

در آن دوره که منافقین شخصیت های سیاسی را ترور می کردند، مجلس شورای اسلامی تعدادی از ماشین های ضدگلوله مدرن ژاپنی را خرید تا نمایندگان در هنگام نقل و انتقال دچار حادثه تروریستی نشوند. یکی از نمایندگان مجلس آن دوره که به رحمت خدا رفته است، می گفت: «یک بار سوار یکی از این ماشین ها شدم و در صندلی عقب ماشین دراز کشیدم، دیدم چقدر ماشین خوب و موجب آسایش است. در یک آن احساس کردم که از خودم بی خود شدم. به خود آمدم و فهمیدم چقدر زندگی مرفهانه می تواند انسان را از یاد خدا دور نگه دارد.» بنابراین واقعاً تجملات و کاخ نشینی موجب دور شدن انسان از یاد خداوند و زندگی پس از مرگ می شود.

اگر ساده زیستی وجود داشته باشد و مسئولان سبک زندگی شان را با اکثریت مردم هماهنگ کنند، این مشکلات به وجود نمی آید. در آن صورت مردم هم به آنان اعتماد می کنند و خودشان هم بار مسئولیت کمتری بر دوش می کشند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین می فرماید: «لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَکْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِلُ: وَ حَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ/ من اگر بخواهم می توانم به عسل مصفا و مغز گندم و جامه های ابریشمین، دست می یابم؛ ولی  هیهات که هوای نفس بر من غلبه یابد و آزمندی من، مرا به گزینش طعام ها بکشد و حال آنکه ، در حجاز یا در یمامه بینوایی باشد که به یافتن قرص نانی امید ندارد و هرگز مزه سیری را نچشیده باشد. یا شب با شکم انباشته از غذا سر بر بالین نهم و در اطراف من شکم هایی گرسنه و جگرهایی تشنه باشد. آیا چنان باشم که شاعر گوید: تو را این درد بس که شب با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو گرسنگانی باشند در آرزوی پوست بزغاله ای».

مکتب ما چنین مکتبی است. از حضرت امام خمینی رحمة الله علیه که ادامه دهنده همین مکتب است، توقعی غیر از این نبود. ایشان درست همان چیزی را عمل کرد که مکتب علوی می گوید. غرور و تکبر و دنیاپرستی را باید کنار گذاشت. غیر از این باشد، مکتب ما علوی و اسلامی نخواهد بود. امام مکتب علوی را انتخاب کرد. رحمت و رضوان خدا بر ایشان باد.

برای ما بفرمایید که فاصله گرفتن از خوی کاخ نشینی چقدر در مبارزه با استعمار و استکبار تأثیر دارد و بالعکس؟ یعنی هرچه به سمت خوی کاخ نشینی حرکت کنیم، چقدر ما را گرفتار و تسلیم دشمنان و مستکبران خواهد کرد؟

هیچ شکی نیست آن هایی که در گذشته تاریخ چهره های زشتی داشتند و به مملکت خیانت کردند و در خدمت استعمار بودند، برای حفظ موقعیت خودشان چنین کردند. رضاشاه را در نظر بگیرید که استعمار او را بر سرکار آورد. چنین کسی در تاریخ معاصر چقدر به مردم خود ظلم و جنایت کرد؟ همان استعمار وقتی دیگر او را نخواست با ذلت بیرونش انداخت. نوکری استعمار نتیجه ای جز این ندارد. کاخ نشینی هم همین است. تمام آنهایی که به این مملکت خیانت کردند و با استعمار شرق و غرب همکاری کردند، برای حفظ موقعیت و قدرت و ثروت بود. اگر انسان ها چنین خویی را نداشتند، به مملکت خودشان خیانت نمی کردند و به زندگی ساده مثل همه مردم قناعت می کردند. اما چون قناعت نداشتند، مملکت را فروختند؛ چون ساده زیستی نبود با دشمن همکاری کردند و مدام این ملت را به خاک ذلت نشاندند. همه این ها ثمره کاخ نشینی است.

به نظر شما مسئولان نظام جمهوری اسلامی به این توصیه حضرت امام عمل کرده اند که فرمود نباید به سمت کاخ نشینی بروید و از یاد محرومان غافل بشوید؟

می توان گفت که به طور غالب به این توصیه با موفقیت عمل شده است. برای مثال شما زندگی ساده جانشین حضرت امام راحل، مقام معظم رهبری را مشاهده کنید. ایشان همان سبک زندگی و رویه مکتب علوی را ادامه داد. آن چیزی که لازمه امامت هست، در سبک زندگی ایشان مشاهده می کنیم و این مایه خرسندی و خوشحالی است. در بین مسئولان هم تا حدودی این رویه دیده می شود. بنده وقتی در آن دوره که مجلس بودم، می دیدم که برخی از نمایندگان مجلس که در تهران سکونت داشتند، با دوچرخه به مجلس می آمدند. بنده این را بارها دیده ام. هنوز هم چنین شخصیت هایی در نظام دیده می شوند که به هیچ وجه خلق و خوی کاخ نشینی ندارند. با این حال افراد دیگری هم هستند که این روحیه را ندارند و مشکل ما هم همین است. در همین دوره به یک نماینده ای گفتم: «خب الحمدلله در همان ابتدای دوره نمایندگی شش صد میلیون پول گرفتید.» به من گفت: «این پول ها اندک است. ما چند میلیارد خرج کردیم که بتوانیم نماینده بشویم و رأی بیاوریم. حالا این شش صد  میلیون کجا و آن مخارج کجا.»!

این ها مشکلات جامعه امروز ما است که چنین افرادی هم در ساختار نظام نفوذ می کنند و نظام جمهوری اسلامی ایران را بدنام می کنند. بنده دو دوره نماینده مجلس بودم: هم دوره اول و هم دورة دوم که واقعاً بهترین دوره ها در تاریخ جمهوری اسلامی به حساب می آیند. الحمدلله در آن دوره هزینه نکردم و چیزی هم دریافت نکردم. وقتی هم از مجالس بیرون آمدم، واقعاً دستم خالی بود. با این حال استاد دانشگاه بودم و فعالیت های علمی خودم را شروع کردم و رفته رفته زندگی ام را با تدریس و راهنمایی دانشجویان پیش بردم. الان هم سه دوره است که نماینده مجلس خبرگان رهبری هستم. در استان فارس همه مردم می دانند که کمترین هزینه در دوره انتخابات از آن بنده بود. به مردم هم می گویم که من همین هستم که مشاهده می کنید و هیچ تشریفات و تشکیلاتی ندارم. مردم خودشان می خواهند رأی بدهند یا ندهند. معمولاً تاکنون بیشترین رأی را هم به بنده دادند. باید سؤال کرد که چرا این گونه است؟ چرا مردم به سمت کسی اقبال دارند که اهل هزینه کردن و تشکیلات و تشریفات نیست؟ در اینجا شاید نباید خودستایی می کردم؛ باید اذعان کرد که شخصیت های زیادی هستند که علی رغم مسئولیت ها در نظام چنین سبک و زندگی را دارند.

در همان مجلس شورای اسلامی دوره اول و دوم، بعضی از نمایندگان حقوق مجلس را دریافت نمی کردند. یکی از آقایان در آن موقع حقوق مجلس را دریافت می کرد و به فقرا می داد. از حقوقش به من هم می داد. من هم در شهرستان فسا پول را به برخی از فقرا می دادم. بنابراین چنین افرادی را در مجلس شورای اسلامی داشتیم. به هر حال آن روحیه حضرت امام این گونه نبود و نیست که راکد باشد؛ بلکه به همه اطرافیان و مریدانش هم سرایت داشته و جریان دارد. الان هم چنین افرادی هستند؛ اما در ابتدای انقلاب تعدادشان بیشتر بود. متأسفانه دشمن هم فهمید باید چه کار کند و چه کسانی را ترور کند. کار دیگر دشمن این بود که مسئولان نظام را وادار کند سوار ماشین های ضدگلوله بشوند تا آن ها را از مردم دور نگه بدارد و در خلق و خوی شان تأثیر بگذارد.

بنده تا آنجایی که ضرورت داشته از سوار شدن در ماشین ضدگلوله پرهیز کردم. یک بار وقتی نماینده مجلس بودم، از بهارستان به طرف مجلس پیاده رفتم. روز بعد آقای مهندس غرضی که وزیر پست و تلگراف بود، از بالای ساختمان من را دیده بود که دارم پیاده می روم. یک روز به مجلس آمد و من را دید و گفت: «پیاده به مجلس می روی، تو را می کُشند!» گفتم: «تا حالا که نکُشتند.» بنده الان هم نه ماشین دارم و نه راننده. یک روز در تهران سوار ماشین شدم و از دانشکده می خواستم به خانه بروم. راننده به من گفت: «آقا ماشینت کجاست؟ راننده ات کجاست؟ محافظت کجاست؟!» گفتم: «این  ماشین های تاکسی سواری را می بینی؟ همه این ها مال من هستند و راننده هایشان، راننده های من هستند و البته پول می گیرند و سوارم می کنند.» گفت: «آقا اختیار دارید. ماشین من مال شماست. من هم به عنوان راننده در خدمت شما هستم.» بعد به من گفت: «ولی مسئولان خوب عمل نکردند.» گفتم: «همه آن ها؟» گفت: «نه همه. ولی بعضی از آن ها خوب عمل نکردند.» چندتا اسم برد که من در اینجا اسم نمی آورم. می خواهم بگویم مسئولان نظام یکدست نیستند. دوستی داشتم که سه دوره نماینده مجلس بود و الان هم در یک آپارتمان کوچک با زن و بچه اش زندگی می کند و زندگی ساده ای دارد.

در پایان اگر نکته ای یا توصیه ای درباره دوری جستن مسئولان از کاخ نشینی دارید، آن را به عنوان حسن ختام گفت وگو بیان بفرمایید.

وقتی انسان وابسته به پست و مقام و کاخ نشینی بشود، درگیر امور مختلف می شود. اما اگر با قناعت زندگی کند و زندگی ساده ای داشته باشد، آرامش هم در کنارش خواهد داشت. بابا طاهر چند بیت شعر زیبایی در همین وصف دارد:

«به قبرستان گذر کردم کم و بیش   بدیدم قبر دولتمند و درویش  

نه درویش بی کفن در خاک رفته   نه دولتمند برده یک کفن بیش»

به نظر بنده راحت ترین زندگی همین است که من دارم. الحمدلله نه ماشین دارم و راننده دارم. رابطه ام با مردم خوب است و رابطه آن ها با من همینطور.

انتهای پیام /*