پرتال امام خمینی(س): یادداشت۳۳۹/ قاسم تبریزی؛
در باره مدرسه رفاه و فعالیتهای آن و چگونگی انتخاب آن برای استقرار حضرت امام تا کنون بحثهای زیادی مطرح شده و در منابع تاریخی به آن پرداخته شده است؛ آنچه که در این یادداشت مورد توجه قرار گرفته است، حضور فعال افراد حاضر در مدرسه رفاه در امور سیاسی بوده که به نوعی عرصه فرهنگی کشور در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی دچار خلاء عملکردی در این حوزه شده و بطبع جمهوری اسلامی صدمات زیادی از این ناحیه متحمل شد. قاسم تبریزی سندشناس، تاریخ نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر است که آثار متعددی در حوزه موضوعات تاریخی تا کنون از ایشان به چاپ رسیده است، در باره این موضوع مهم یادداشتی ارسال کرده که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد:
در باره فعالیتهای دیرینه مدرسه رفاه و سبقه فعالیتهای آن
مدرسه رفاه و یا موسسه فرهنگی و تعاونی رفاه در سال ۱۳۴۹ تاسیس شد. در ابتدا قرار بود که یک مدرسه دخترانه و بعد دبیرستان دخترانه باشد؛ وضعیت مدارس دخترانه در زمان پهلوی اصلا مناسب نبود. مدرسه رفاه در کنار کار فرهنگی و آموزشی، اهداف دیگری از جمله رفع محرومیت از مستمندان، تربیت نسل جوان، رسیدگی به وضعیت معیشتی زندانیان سیاسی، و ... را نیز دنبال میکرد. همانگونه که می دانید موسسین آن آیتالله شهید بهشتی، مرحوم آیتالله هاشمی، حاج مهدی غیوران، شهید رجایی، و برخی اعضای موتلفه اسلامی بودند.
شهید رجایی قبل از ورود به این مدرسه، در دبیرستان کمال در نارمک تدریس میکرد؛ ایشان بعنوان مسوول و ناظر مدرسه انتخاب میشود. چون مدرسه دخترانه بود باید از مدیران خانم استفاده میشد؛ لذا خانم پوراندخت بازرگان، همسر حنیفنژاد، بعنوان یکی از مدیران مدرسه رفاه انتخاب شد؛ و بعد خانمها رفعت افراز، و منیژه بوستانی و مهیندوست و دیگران که نقش اولیه را در مدیریت مدرسه رفاه بر عهده داشتند، به کادر آموزشی مدرسه رفاه اضافه شدند. برخی مانند خانم پوراندخت بازرگان یک پیوندی با سازمان مجاهدین خلق داشتند، که علاوه بر مسائل فرهنگی ارتباطی هم با مسائل سیاسی داشتند. در آن زمان سازمان مجاهدین خلق بعنوان یک جریان التقاطی مطرح نبود و ایدئولوژی که آنها از آن برخوردار بودند، هنوز بدست افراد نرسیده بود. فقط جزوههای دفاعیات حنیفنژاد بود و خبرنامه و یا اعلامیههایی که آنها پخش کرده بودند. اما حضور افرادی مانند شهید رجایی، شهید محمد جواد باهنر، سید محمدرضا برقعهای( که بواسطه حضور در آموزش و پرورش، امتیاز مدرسه رفاه را گرفت)، آقای هوشمند که پزشک بود، مهندس قلیزاده، و آقای شالچی که تاجر بود، بواسطه ارتباطاتشان از دور و نزدیک بر امور نظارت داشتند. حاج حسین فرشچی هم بود که حدود دویست هزار توان کمک مالی به مجموعه مدرسه رفاه کرد؛ و یا آقای غیوران، که چند ماشین مینیبوس را که به اسم خودش هم بود، تهیه کرد تا دانشآموزان را به اردوهای مختلف ببرند. بعضی از معلمان جامعه تعلیمات اسلامی هم به کمک آنها آمدند. در ابتدای فعالیت مدرسه رفاه ساواک خیلی حساسیتی روی فعالیتهای مدرسه نداشت؛ چراکه افراد حاضر در مدرسه پنهان کار میکردند. اما در سال ۱۳۵۰ با گستردهتر شدن فعالیتها، مدرسه رفاه یک جایگاهی و وجهۀ خوبی در میان مذهبیها پیدا کرد و جلسات سخنرانیهای مختلف در آن برگزار میشد که بیشتر به چشم ساواک آمد و حساسیت ساواک را نیز نسبت به مدرسه بیشتر کرد.
در ادامه حاج حسین مهدیان، حاج محمد درویش، حاج جواد رفیقدوست، حاج حبیبالله شفیق، حاج ابوالفضل توکلیبینا،...هم فعالیت های خود را در این مدرسه متمرکز کردند. با شروع دستگیریها، ساواک به فعالیتهای مدرسه مشکوک شد و برخی افراد از جمله خانم بازرگان زندگی مخفیانه را شروع کردند. سفر شهید رجایی به فرانسه که در بازجوییهای ساواک بسیار محتاط عمل کرد، هم بر حساسیت ساواک افزود؛ و نهایتا در سال ۱۳۵۳ مدرسه رفاه تعطیل و از سوی ساواک منحل شد. در این موقعیت محبوبه افزار و منیژه بوستانی دستگیر شدند. همکاریهایی که وحید افراخته با ساواک انجام داد بر افزایش فشارهای ساواک بر اعضا بیتاثیر نبود و حاج مهدی غیوران و خانم سجادی هم در ادامه دستگیر شدند؛ اما بخش کمک به خانوادههای زندانیان سیاسی ادامه یافت تا به دوره انقلاب اسلامی رسید و افراد کمیته استقبال امام مانند شهید دکترمحمد علی رجایی، شهید آیتالله سید محمد بهشتی و شهید محمد جواد باهنر و دیگران مقر فعالیت خود را در این مدرسه قرار دادند.
چرا این مدرسه برای استقرار حضرت امام انتخاب شد؟
حضرت امام قبل از تشریففرماییشان گفتند که برای من جایی را انتخاب کنید که در جنوب شهر و یک جای عادی باشد؛ لذا مدرسه رفاه برای استقرار حضرت امام انتخاب شد؛ چون دارای خیابانهای متعدد در اطراف برای رفت و آمد مردم بود؛ مکانی در جنوب شهر تهران بود؛ نزدیک مدرسه سپهسالار بوده و منطقه مذهبی محسوب میشد؛ و مهمتر از همه اینها مکان مناسب پس از سفارش امام بود. دولت موقت هم چهار روز بعد از ورود امام در این مدرسه انتخاب شد.
چه تولیدات فرهنگی در باره اثرگذاری مدرسه رفاه در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی صورت گرفته است؟
قبل از اینکه به این پرسش شما پاسخ بگویم در ادامه مطلب قبل باید عرض کنم که دستگیری عوامل رژیم و رجال سیاسی و امرای نظامی شاه توسط مردم و به این مدرسه تحویل داده میشدند و بخشی از دادگاه انقلاب اسلامی هم در این مدرسه مستقر بود. به سبب اینکه این مدرسه پاسخگوی همه نیازها برای اداره کشور نبود حضرت امام به مدرسه علوی واقع در یک کوچه دیگری، منتقل شدند. در باره مدرسه رفاه در بیش از یکصد و سی کتاب، مطالبی نوشته شده است؛ مانند کتاب الفلام خمینی، پیدایی تا فرجام که متعلق به سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام است، کتاب خاطرات توکلیبینا، خاطرات آیتالله محمد یزدی، خاطرات آقای رفیقدوست، خاطرات خانم طاهره سجادی، مجموعه تاریخ شفاهی انقلاب، مجموعه تاریخ شفاهی نیروی هوایی، خاطرات احمد احمد، خاطرات خانم حدیدهچی، و غیره که در باره مدرسه رفاه و فعالیتهای مجموعه چه قبل از انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته شده و هم اکنون منابع خوبی در این زمینه داریم که اگر یک کار تحقیقی در باره این انتشارات انجام بشود، بسیارخوب است. در کتاب شهید رجایی به روایت اسناد ساواک(بخش بازجویی ها) بیش از هشت صفحه به اتفاقات مدرسه رفاه پرداخته شده است.
پس از استقرار حضرت امام در مدرسه رفاه آیا افراد و گروههای معاند هم توانستند به مدرسه نفوذ کنند؟
نه خیر؛ هیچ نفوذی از سوی گروههای چپ و معاند صورت نگرفت. برخی از اعضای نهضت آزادی مانند آقای صباغیان، تهرانچی، در کنار مهندس بازرگان تعریف میشدند و بعنوان گروه محسوب نمیشدند. مهم این بود که وقتی حضرت امام به مدرسه رفاه آمدند، به هیچ گروه و حزبی حتی به موتلفه هم ربط نداشت. افرادی مانند شهید رجایی، شهید بهشتی و شهید محمد جواد باهنر آیتالله موسوی اردبیلی و آیت الله شهید مطهری دیگران موتلفه نبودند؛ اگر چه مکان متعلق به آنهاست؛ تازه مدرسه رفاه به نام موتلفه هم نبود. ما باید به آنجا یک نگاه فراگروهی و فراحزبی و فراسیاسی داشته باشیم. خصوصا اینکه حضرت امام حتی نسبت به جریانها حساسیت داشتند که مساله صبغه گروهی نگیرد. در مجموع باید گفت که افراد کنار حضرت امام صبغه گروهی ندارند. مدرسه رفاه صرفا یک مکان است با چند ویژگی؛ اول: یک مکان فرهنگی است؛ دوم: به انتخاب و سفارش خود حضرت امام انتخاب شد؛ سوم: مردم براحتی میتوانند به آنجا رفت و آمد کنند. از همه تیپها از جمله موتلفه و ملل اسلامی در آنجا بودند. نهضت آزادی هم در آنجا نفوذ نداشت ولی آقای مهندس بازرگان وقتی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد و افرادی هم در کنارش بودند.
چرا اغلب افرادی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه فعالیت داشتند به کارهای فرهنگی روی نیاوردند و عموما به مسائل سیاسی پرداختند؟
برای پاسخ به این سوال باید یک بررسی میدانی مختص سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ داشته باشیم؛ و همچنین به موضوع جنگ تا پایان سال ۱۳۶۷. در نظر بگیرید که هنوز انقلاب پیروز نشده بود که کشور درگیر موضوعات مختلف از جمله مسئله کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان(پان عربیسم تجزیه طلب)، خلق آذربایجان، فتنه حزب دموکرات، فتنه سلطنتطلب ها(شاپور بختیار و امینی) و فتنه ساواکیها شد. در این شرایط حفظ و حراست از انقلاب مهمترین مسئله برای همه از جمله این افراد بود. وقتی کشور در سال ۱۳۵۸در آستانه انتخابات قرار گرفت کشور با ۱۵۰ حزب و گروه مواجه بود که همه هم مدعی بودند. گروه فرقان، چریکهای فدایی خلق، حزب توده، مائویستها و تروتسکیستها و جبهه ملی با حرکتهای ضددینی هم فعال بودند. طبیعی بود که شخصیتهای مهم اصل را بر حفظ انقلاب قرار دهند. تا کشور بتواند قوام بیاید و به خودش بیاید موضوع بنیصدر پیش آمد؛ پیوند برخی اعضا و گروهها با منافقین را هم باید به این موضوعات اضافه کرد. سپس جنگ تحمیلی شروع شد و اتفاقات دیگر در کشور به وقوع پیوست؛ از جمله فعالیت و جاسوسی سفارت آمریکا در تهران؛ توصیف همه این اتفاقات بسیار دشوار است و در اینجا نمیتوان به همه آنها اشاره کرد؛ و ضرورت حضور این افراد در مناسب سیاسی باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد. لذا با توجه به شرایط فوق حضور افراد در کارزارهای سیاسی امری عادی بوده هر چند که برخی از این آقایان برای انجام امور فرهنگی به نهادهایی مانند سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی و کمک به محرومان رفتند ولی عموما از امور فرهنگی تا حدودی غفلت شد.
خلاء بزرگی در فعالیتهای فرهنگی
این مشکلات بوجود آمده موجب شد تا فرصتی مناسب برای حزب توده و برخی گروهها سلطنت طلب، وابسته به غرب، بوجود آورد که کار فرهنگی بکنند؛ بازماندههای سلطنتطلب که اهل قلم و نوشتن بودند به کار تاریخسازی و فرهنگسازی پرداختند. از طرفی تازه داشت دانشکده الهیات راهاندازی میشد که شهیدآیت دکتر محمد مفتح را شهید کردند. آیتالله شهید مطهری داشت نظریهپردازی میکرد به شهادت رسید؛ توطئه خلق مسلمان داشت رفع میشد که آیتالله قاضی به شهادت رسید و موارد از این دست بسیار زیاد است. بله باید پذیرفت که آن زمان دو کانون نویسندگان فعال بودند که یکی متعلق به حزب توده و دیگری متعلق به جریان چپ غربی بود. در این دوره تا سال ۱۳۶۰بیش از ۵۰۰ نشریه داشتیم و حزب توده به تنهایی ۳۷ عنوان نشریه منتشر میکرد! مانند نشریه اندیشه کانون نویسندگان. که عموما هم معاند و با مبانی مارکسیستی بوده و در تعارض بنیادین با اسلام و انقلاب بوده و مشغول جریانسازی علیه انقلاب بود. به این مجموعه باید روزنامه جبهه ملی، روزنامه انقلاب اسلامیِ بنی صدر، روزنامه خلق مسلمان، روزنامه آرمان ملت... روزنامه پیام امروز، روزنامه آیندگان (متعلق به صهیونیستها و سلطنتطلبها) را اضافه کرد. بقول آقای هدایتالله بهبودی وقتی ما از جبههها برگشتیم، دیدیم که بازار نشر پر شد از کتابهای جریانات چپ و سلطنتطلبها و غربی. بعد از سال ۱۳۶۷ هم تا آمدیم اوضاع را سر و سامان بدهیم، از دل جریان مذهبی، به اصطلاح اصلاحطلبها بیرون آمد که خواستار تجدیدنظرطلبی در معیارها بودند؛ اگر اصلاحطلب به معنای بازگشت به مبانی امام و قانون اساسی بود به نفع انقلاب میشد؛ که تا سال ۸۸ ادامه دارد. این جریان معضل فرهنگی و سیاسی جامعه شد که هنوز هم ادامه دارد. مهمترین نکته در این سالها این است که ما فاقد یک مدیریت فرهنگی واحد بودیم. کارهای فرهنگی خوبِ پراکنده زیاد انجام گردید؛ اما برنامهریزی برای مدیریت فرهنگی واحد نداشته و متاسفانه هم اکنون هم نداریم تا بتوانیم جریان فرهنگی را در دست بگیریم. مراکز علمی حوزه علمیه و دانشگاه بطور جدی وارد قضیه نشدند؛ رسانههای ما حتی صدا و سیما و مطبوعات در مسیر آرمانها و اصول انقلابآ آنگونه که وظیفه و شایسته جایگاه شان است، حرکت نمیکنند؛ و دچار آفت پراکندگی هستند؛ حتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم کار فرهنگی نمیکند؛ در مقایسه با دهه ۶۰ و ۷۰ در حد بسیار نازل که اصلا دیده نمی شود و با تغییر مدیریتها، موضوع متضاد میشود دولتهای جدید هم بودجه سازمان های فرهنگی را کم کردند و نهادهای پژوهشی که کارنامه درخشان در امور تولیدات پژوهشی دارند، هم با کمی خذف بودجه مواجه شده که یا تعطیل و یا نیمه تعطیل هستند. خصوصا معضل دولت ها و دولتمردان عدم تمکین و عمل به قانون است وقتی به قانون عمل نشود جامعه در عرصه سیاست اقتصاد فرهنگ ...دچار معضلات می شود که امیدواریم از آغاز سال ۱۴۰۰ که وارد پانزدهمین قرن هجرت پیامبر می شویم روند حرکت نظام کاملا در مسیر قانون گرایی و قانون پذیری قرار گیرد.