بازیچه ای به نام سلمان رشدی

بیگانگی غربیها از فرهنگ اسلام که آن نیز از غرورشان نشأت می گیرد ،جـالب اسـت آنها نمی خواهند، یا نمی توانند،این موقعیت را درک کنند که فتوای یک مجتهد بزرگ در یک مسأله فقهی آنـهم مـسأله ای که از «مسلمات فقه اسلام» و به اصطلاح از مسائل«اجتماعی » در میان مسلمین است،یـک نـظریه شخصی یا یک موضع گیری سیاسی نـیست کـه بـتوان آن را تغییر داد،یا برای آن چانه زد،بلکه یک حـکم الهـی است،آن هم حکمی که به وضوح شناخته شده و تبیین گشته است،لذا مرتبا فـشار مـی آورند که دولتمردان ایران چرا فـتوای مـربوط به سـلمان رشـدی را پس نـمی گیرند.

کد : 184323 | تاریخ : 24/11/1400

پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۴۵۳/ 
افراد مغرور زیاد اشـتباه مـی کنند زیـرا غرورشان به آنها اجازه نمی دهد که حقائق موجود را درست ارزیابی کنند،و با ارزیابیهای غلط و نـادرست اشتباهات گسترده در عمل طبیعی است، و یکی از این اشتباهات بزرگ غربیهای مغرور، بزرگ کـردن مسأله سلمان رشدی اسـت.
بـه عقیده بعضی از غربیها بهترین برخورد با مسأله فتوای سلمان رشدی به عنوان یک فرد مرتدّ که شدیدترین توهینها را نسبت به مقدسات یک میلیارد مسلمان جهان کرده،این بود که او را به سـرعت از میان بردارند و بعد به بهانه هایی همچون خود کشی و بیماریهای ناگهانی و ... که در این گونه موارد معمول آنها است،بر آن سرپوش نهند و این پرونده دست و پاگیر و پر هزینه را برای همیشه ببندند.
ولی آنها درست عـکس ایـن کار را کردند، نه تنها او را با شدیدترین نیروهای حفاظتی مجهز ساختند، بلکه با کشاندن آن بیچاره به این طرف و آن طرف،مرتباً بنزین روی آتش احساسات مسلمین جهان ریختند، و این خاطره را که بـا خـاطره رشادتهای امام راحل (قدس سره) گره خورده، زنده نگه داشتند .
و از آن احمقانه تر اینکه مسأله «سلمان رشدی»را تبدیل به یک «اهرم فشار» بر ضد «ایران انقلابی»کرده اند،چرا که از انقلابش سـخت نـگرانند و از سرایت آن به سایر کشورهای اسلامی که کاری است انجام شده ،بسیار در هراسند.
هر زمان دستشان از اهرمهای دیگر فشار،کوتاه می شود دوباره سلمان را علم می کنند،و مصاحبه و مسافرت و اظهار وجودی بـرای او تـرتیب مـی دهند ،و مانند یک حیوان دست آمـوز آن طـرف مـی کشانند، در حالی که این کار نه تنها به تضعیف موقعیت انقلاب ایران منتهی نمی شود، بلکه تأکید مجددی است بر ایثار و فداکاری و شـجاعت و آرمـان گـرائی مردم این مرز و بوم، و بارانی است که بـذرهای انـقلاب را در سرزمینهای دیگر آبیاری می کند.


در این راستا چند نکته حائز اهمیت است:


۱- غربیها در عمل نشان داده اند که هر کس یـا هـر کـشور، در برابر آنها نرمش نشان دهد، بیرحمانه تر به او حمله می کنند، داسـتان غم انگیز فرو پاشیدن شوروی سابق و رها ساختن آنان در یک بیابان وحشتناک سیاسی و اقتصادی،و داستان بسیار اسفناک مـذاکرات بـه اصـطلاح «صلح اعراب و اسرائیل» که روز به روز به شکل ذلیلانه تری در می آید و می رود کـه تـمام شرف و آبرو و حیثیت غرب را زیر سئوال ببرد،شواهد گویائی بر این حقیقت است.
غربیهای مغرور در ایـن اواخـر چـنین می پنداشتند که مثلا ما در برابر مسأله «سلمان رشدی» کوتاه آمده ایم و اگر بـیشتر فـشار بـیاورند به موضع انفعالی افتاده و مانند خوشان که به سر هر چیز - بدون استثناء - مـعامله مـی کنند ،وارد مـعامله خفت باری خواهیم شد،لذا به سرمایه گذاری بیشتر روی این نویسنده پرداختند، غافل از ایکه این کـار از یـک سو مرگ او را تسریع می کند و از سوی دیگر جهان از پیش، پشت سر انقلاب ایـران بـسیج مـی نماید و پرده از نیات شوم آنها بر می دارد.
آنها حتّی برای یک بار از یک میلیارد مسلمان جـهان کـه مقدسترین پیشوای دینی آنها مورد وقیحانه ترین هتاکیها قرار گرفته،عذر خواهی نکردند، بـلکه عـملا از مـسلمانان خواستند که به نام «احترام به آزادی بیان»بر این هتاکیها صحه نهند؟!!
و چه جالب بود پاسـخ صـریح مقام معظم رهبری که نه تنها این فتوا پس گرفتنی نیست، بلکه مـسلمانان شـجاع بـاید هر چه زودتر آن را به اجرا در آورند، همان سخنی که بسیاری از مسلمین را در سراسر جهان شاد و عـزمشان را در ایـن کـار راسختر ساخت!

۲- بیگانگی غربیها از فرهنگ اسلام که آن نیز از غرورشان نشأت می گیرد ،جـالب اسـت آنها نمی خواهند، یا نمی توانند،این موقعیت را درک کنند که فتوای یک مجتهد بزرگ در یک مسأله فقهی آنـهم مـسأله ای که از «مسلمات فقه اسلام» و به اصطلاح از مسائل«اجتماعی » در میان مسلمین است،یـک نـظریه شخصی یا یک موضع گیری سیاسی نـیست کـه بـتوان آن را تغییر داد،یا برای آن چانه زد،بلکه یک حـکم الهـی است،آن هم حکمی که به وضوح شناخته شده و تبیین گشته است،لذا مرتبا فـشار مـی آورند که دولتمردان ایران چرا فـتوای مـربوط به سـلمان رشـدی را پس نـمی گیرند.
راستی گشفت آور است که آنها دانـشگاههائی دارنـد که از هر مسأله ای که به نوعی با سر نوشتشان سر و کار دارد - یـا حـتی ندارد - بحث می کنند ،درباره اقوامی کـه هزاران سال قبل مـی زیستند و مـاجرای زندگی آنها امروز اثری در زنـدگی آنـها نارد با دقت و کنجکاوی زیاد رساله ها و کتابها می نویسند، و سمینارها و کنگره ها ترتیب می دهند، امـا در مـورد فرهنگیه ما حاکم است، کـمترین آگـاهی نـدارد، و نمی توانند (مثله)فـرق مـیان مواضع سیاسی امام راحـل (قـدس سره)را با مواضع فقهی او درک کنند، و بدانند این دو مقوله اصلا قابل مقایسه نیستند، نباید بـیهوده مـشت بر سندان بکوبند و سر به دیـوار بـزنند .
۳-این نـکته نـیز حـائز اهمیت فراوان است کـه مسأله «سلمان رشدی» دیگر مسأله یک فرد مرتد بد زبان و قبیح که به مقدسترین مـقدسات مـسلمین توهین کرده،نیست - هر چند آن هـم بـسیار مـهم اسـت بلکه در حال حـاضر بـا سرنوشت مسلمین جهان به نوعی گروه خورده است و عقب نشینی از آن به معنی گشودن راه برای هجوم بـیرحمانه بـر هـمه ارزشهای اسلامی و فرهنگی و دادن چراغ سبز برای بـی اعـتبار سـاختن هـمه مـسائل مـقدس ماست.
و این امر پایمردی بیشتری را می طلبد و اتحاد و انسجام و توجیه بیشتری می خواهد .
خوشبختانه آنها فعلا خود را در چاله ای که برای ما کنده بودند، گرفتار کرده اند، اگر بخواهند عقب نـشینی کنند،مایه سرشکستگی فراوان و آبروریزی بزرگی است (با آن همه سرمایه گذاری) و اگر فشار بیاورند سبب بیداری بیشتر مسلمین و تحرک و انسجام فزونتر آنان،مخصوصا مطرح شدن ایران اسلامی به عـنوان یـک قهرمان بزرگ برای دفاع از عظمت اسلام خواهد بود، و اگر لحظه ای از حفاظت پر خرج آن نویسنده بدبخت، غافل شوند سر او در هواست.


یخربون بیوتهم یایدیهم و ایدی المؤمنین فاعتبروا یا أولی الأبصار

انتهای پیام /*