هر چند به واقع شاید به دلیل بنیانگذاری و رهبری بزرگترین انقلاب در جهان اسلام، امام خمینی را بیشتر شاید بتوان در حوزه عمل سیاسی قرار داد تا اندیشه سیاسی، اما با مراجعه به آثار مکتوب و شفاهی و عمل سیاسی ایشان که از نخستین اثر سیاسی اش با عنوان کشف اسرار آغاز شد و با ترسیم ولایت مطلقه فقیه در بازنگری قانون اساسی در سال 1368 پایان پذیرفت، بحث از ساختار اندیشه سیاسی حضرت امام به یک بحث جدید و کاملاً آکادمیک تبدیل شد. چه بسا بتوان ادعا کرد که حضرت امام(س) با توجه به رهیافتهای گوناگون (شامل فقه سیاسی، جامعه شناسی تاریخی و فلسفه سیاسی) که در بیان دیدگاههای خود از آن بهره جستهاند، اندیشه سیاسی دارند. این اندیشه سیاسی به لحاظ معرفت شناختی حقیقت گرا، ثبات گرا، وحدت گرا و غایت گرا (یا تکامل گرا) است. به لحاظ فلسفه اخلاق با قرار دادن قانون الهی در اخلاق گرایی فضیلت مدارانه، به اخلاق گرایی سیاسی یا یکسان انگاری دین و سیاست قایل است. به لحاظ انسان شناختی، عقلانیت را با تعالی گرایی فطری و اراده گرایی را با خیر همگانی پیوند میزند. به لحاظ جامعه شناختی، نظام شخصیتی جامعه را با نظام ارزشی آن تعریف کرده و هویتهای محلی، ملی و فراملی را در یک راستا تبیین میکند. در پیکره بندی جامعه، گروههای تاثیرگذار و کارویژههای کنونی و آرمانی آنها را ترسیم میکند. به لحاظ دولت شناسی، الگوی دولت دینی را شایسته سالاری دینی دانسته و با ارزشگذاری به دموکراسی مشورتی و رای همگانی گره میزند. کارویژههای دولت دینی را بیشتر و پیشتر در اهداف تعالی گرایانه دانسته و در صدد است تا در نظریه و عمل به تنافی ادعایی میان گستردگی ورود دین در حوزههای عمومی زندگی و ورود دولت دینی در حوزه خصوصی زندگی پاسخ دهد. در تصمیم سازیهای سیاسی و شیوه مدیریتی کارآمدترین تصمیمها و شیوهها را توام با اصالت بخشیدن به ارزشهای الهی بر میگزیند. در آسیب شناسی حکومت دینی، تلازم میان تقدس زندگی سیاسی و نقدناپذیری حکومت را نفی کرده و با بهره گیری از عنصر مصلحت، عقلانیت را به عرصه سیاست وارد میکند و فرد خودسامان و تشکلهای مدنی را به رسمیت میشناسد. و به لحاظ فرجام شناسی، آینده تاریخ را در حکومت جهانی و آرمانی شیعی میبیند و با مردود شمردن آرمان گرایی انفعالی و سکوت سیاسی، به سازنده گرایی و ایفای نقش تاریخی باور دارد.
انتهای پیام /*