جوهره اندیشه سیاسی امام تأکید بر وحدت، بعنوان رمز پیروزی است

همه پیروزی های ما مدیون وحدت و انسجام ملی است. مراد امام از وحدت، وحدت همه اقشار و اقوام و گروه ها است و معتقد است که همه این ها ید واحده هستند حول محور توحید و منافع ملی. همه این ها باید گرد هم بیایند و از کشور دفاع کنند. بحث دیگری هم مطرح است و آن اینکه وقتی امام بحث ملت را مطرح می کند، در واقع منظورش این است که ملت مجموعه ای هستند که در یک محدوده جغرافیایی جمع شدند و یک رنگ و بوی اعتقادی به خودشان گرفتند و یک نوع امت به حساب می آیند. چون امت یک مجموعه واحدی است که دارای آرمان های واحد و اهداف مشترکی هستند

کد : 184508 | تاریخ : 14/04/1401

پرتال امام خمینی: یادداشت ۳۷۲ / یحیی فوزی

وحدت در لغت به معنای نوعی همسویی و هم جهت بودن است و به معنای خاص و در ادبیات سیاسی به معنای اشتراک در اهداف و آمال ها و پیشبرد مقاصد است. منظور از وحدت ملی این است که این اشتراک و انسجام در یک ملت حول یک هدف و برنامه مشخص و رسیدن به یکسری آمال مشترک باشد. اصولاً وحدت ملی، وحدت در عرصه ملت است. به هر حال ملت در دوران جدید تعریف خاص دارد؛ در سنت، مفهوم امت وجود داشت و بعد از جنگ های سی ساله اروپا و قرارداد وستفالی، مقوله دولت ـ ملت شکل گرفت؛ یعنی ملت هایی بر اساس یک جغرافیای مشخص تعریف می شوند. ممکن است چند ملت از نظر فکری با هم اشتراک داشته باشند، اما در یک محدوده جغرافیای مشخص متمایز از هم هستند. وقتی می گوییم وحدت ملی، یعنی در محدوده داخلی کشورها وحدت شکل بگیرد و انسجام حول آن افرادی که در این محدوده سرزمینی زندگی می کنند، شکل بگیرد و آن ها با یک انسجامی به سوی یک هدف و برنامه ها و آمال مشترک پیش بروند. وحدت یکی از مباحثی است که در جوامع مطرح است و یک از ضروریات و نیازهای بشر است. برخی معتقدند که بشر اولیه وحدت داشت؛ اما رفته رفته به علت اختلاف طبع و اختلاف منافع و استثمار گروهی و حس برتری جویی عده ای، اختلافات شکل گرفت؛ در واقع غرایز ریشه اختلافات بوده اند و این اختلافات همین طور گسترش پیدا کرد که حتی در ادبیات دینی هم مطرح شده است. خداوند برای رفع این اختلافات پیامبران را ارسال کرد. پیامبران مبعوث شدند تا قانون و کتاب بیاورند تا نظم و وحدت ایجاد کنند و این اختلافات را از بین ببرند. هدف پیامبران یک نوع انسجام درونی بین جوامع بوده است.

 درباره اینکه وحدت در جوامع انسانی امکان دارد یا خیر، دیدگاه های مختلفی وجود دارد. یک دیدگاه این است که انسان ها نمی توانند وحدت داشته باشند؛ چون همگی متفاوت هستند و غرایز مختلفی دارند. به هر حال منافع و سرشت افراد با همدیگر متفاوت است و چون این تفاوت وجود دارد، انسان ها نمی توانند با هم به وحدت برسند. وحدت یک خواب و خیالی بیش نیست و نمی شود به آن رسید. این دیدگاه را عمدتاً فردگراها باور دارند. کسانی که اصالت را به فردیت انسان ها می دهند. رویکرد دیگری هم هست که می گوید اتفاقاً انسان از ابتدا جمع گرا بود. در واقع آن روحیه جمعی بود که انسان ها را حفظ کرده است؛ چون روحیه جمعی هم تحت تأثیر طبیعت انسان است؛ یعنی طبیعت انسان فردگرا نیست، طبیعت انسان اتفاقاً جمع گراست. چون انسان نیازهایش را بدون جامعه نمی تواند برآورده کند و چون نمی تواند نیازهایش را برآورده کند، طبیعتاً به سمت جامعه روی می آورد و با کمک دیگران هم که می تواند به اهدافش برسد؛ بنابراین طبیعت انسان به سمت یک نوع وحدت و انسجام با دیگران گرایش دارد. منتهی کمونیست ها یا سوسیالیست ها که این بحث را مطرح می کردند، می گفتند از زمانی که مالکیت آمد، باعث شد که فردیت انسان ها غلبه پیدا کند و وقتی فردیت غلبه پیدا کرد، خود به خود حس جدا شدن از هم در آن ها تشدید شد. به همین دلیل راه حل وحدت را در این می بینند که عامل برهم زننده جمع گرایی را از بین ببرند که همان مالکیت است. اگر مالکیت حذف بشود، انسان ها دوباره می توانند متحد بشوند و به طبیعت اصلی خودشان برگردند. در واقع بر این باورند که عامل اصلی، نیازهای بیرونی است و این نیاز بیرونی انسان ها را متحد می کند. انسان ها در نهایت متحد می شوند و جوامع همگی به سمت یک هدف واحد و انسجام واحدی پیش می روند.

نگاه دیگری هم هست و کسانی همین بحث را مطرح می کنند، اما با تأکید بر یک نوع نیاز و عامل درونی که شهید مطهری به آن سوسیالیسم عرفانی می گوید؛ یعنی بحث این است که انسان ذاتاً اجتماعی است؛ اما عامل انسانی بودنش مالکیت نیست، بلکه عامل اجتماعی بودنش فطرتش است و آن فطرت درونی انسان هاست که آن ها را با هم متحد می کند و به سوی هدف مشترک پیش می برد. در جوامع هم در نهایت آن فطرت غلبه پیدا می کند و ما یک جامعه واحدی خواهیم داشت که قرآن هم با عنوان امت واحده به آن اشاره کرده است. بنابراین این نوع نگاه از یک نوع وحدت جان ها و روان ها حمایت می کند و معتقد است انسان ها با بریدن از تعلقات به اشیاء و پیوستن به جان و روانشان یک نوع معنویتی و عشق به پدیده های برتر در آن ها شکل می گیرد که همان می تواند مبنای وحدت باشد. این ها مباحثی است درباره وحدت و مباحث مفصلی هم هستند. در قرآن هم به وحدت امت ها اشاره شده است و تأکید شده اگر مردم به حبل الله یا همان ریسمان الهی چنگ بزنند و به آن متصل بشوند، می توانند یک جامعه متحد و یکپارچه ای را شکل بدهند. برخی از مفسران حبل الله را به معنای توحید تفسیر کردند.

بر اساس مطالبی که بیان شد، می توانیم وحدت ملی را تعریف کنیم. می توانیم بگوییم وحدت ملی یک نوع انسجام و اشتراک افراد مختلف یک ملت حول یک هدف یا مقصد خاص و پیش رفتن به سمت آن است. حضرت امام خمینی(ره) روی وحدت ملی تأکید فراوانی داشت و یکی از شاه کلیدهای اندیشه سیاسی امام همین تأکید بر وحدت است. تأکید داشت که وحدت رمز پیروزی است. در واقع امام این تأکید را بر اساس تجربه تاریخی بیان می فرمود. تجربه تاریخی این بود که انقلاب ما را وحدت به پیروزی رساند. وحدت ملت بود که انقلاب را به پیروزی رساند. اصولاً همه پیروزی های ما مدیون وحدت و انسجام ملی است. امام می فرماید که ضرورت دارد وحدت ملی در جامعه شکل بگیرد.

همچنین می فرمود که عقل سیاسی اقتضا می کند ما برای حفظ نظام و امنیت ملی وحدت ملی داشته باشیم؛ یعنی یکپارچگی ملی داشته باشیم. ایشان یک یا دو جمله دارد که می فرماید عقل سیاسی اقتضا می کند امروز با اشخاص مختلفی که با ما مخالف هستند، اما در مسیر ملت هستند، وحدت داشته باشیم... . تأکید ایشان این بود که عقل سیاسی اقتضا می کند برای حفظ امنیت ملی و حفظ کشور این وحدت ادامه پیدا کند. یکی از نکات کلیدی که امام اشاره می کند، وحدت برای پیشبرد اهداف در داخل است؛ یعنی برای توسعه و آبادانی کشور ما به وحدت نیاز داریم؛ بدون وحدت همه جانبه نمی توانیم این کار را انجام بدهیم. این ها در بُعد داخلی است؛ یعنی در بُعد داخلی یکی تجربه تاریخی است و دیگری امنیت ملی و حفظ نظام و سوم پیشبرد اهداف و آبادانی و توسعه کشور. در بُعد خارجی هم تأکید دارد که وحدت عامل مقابله با دشمنان است. ما دشمنان زیادی داریم و عقل سیاسی اقتضا می کند در مقابل این دشمن متحد باشیم. یکپارچه باشیم و باعث تفرقه در داخل نباشیم. ایشان معتقد است که وحدت عامل قدرت است و چون عامل قدرت است، باعث نظم و امنیت و مقابله با دشمنان وهم منجر به آبادانی و توسعه کشور می شود.

مراد امام از وحدت، وحدت همه اقشار و اقوام و گروه ها است و معتقد است که همه این ها ید واحده هستند حول محور توحید و منافع ملی. همه این ها باید گرد هم بیایند و از کشور دفاع کنند. بحث دیگری هم مطرح است و آن اینکه وقتی امام بحث ملت را مطرح می کند، در واقع منظورش این است که ملت مجموعه ای هستند که در یک محدوده جغرافیایی جمع شدند و یک رنگ و بوی اعتقادی به خودشان گرفتند و یک نوع امت به حساب می آیند. چون امت یک مجموعه واحدی است که دارای آرمان های واحد و اهداف مشترکی هستند و در یک سرزمین گرد آمده اند. ملت در اینجا یک تجلی از همان امت است؛ چون ملت ایران از نظر حضرت امام یک رنگ و بوی اعتقادی دارد. یک نوع شعب و شعوب هستند که در قرآن به آن اشاره شده است؛ بنابراین امام معتقد است باید اتحاد و انسجام این ملت حفظ بشود تا بتوانند به آن اهداف و مقاصدشان برسند.

 حضرت امام می فرماید که تحقق وحدت یکسری الزاماتی دارد: اولاً اینکه ملت باید هدف مشترکی داشته باشد؛ یعنی وحدت بدون هدف مشترک معنا پیدا نمی کند. دوم اینکه وحدت باید روی یکسری هویت های مشترک متمرکز باشد. ایشان روی هویت فطری و انسانی تأکید دارد. هویت فطری و انسانی وجه مشترک همه انسان هاست. اگر تأکید روی هویت فطری و انسانی بگذاریم، می توانیم همه افراد را فارغ از قومیت، مذهبشان، دین و نژادشان حول یک هویت مشترک متمرکز و متحد کنیم؛ بنابراین ایشان روی هویت، تأکید ویژه ای دارد. یکی دیگر از نکاتی که به آن اشاره می کند، بحث دوری از هوا و هوس است؛ یعنی ریشه اختلافات در هوا و هوس است. اگر هوای نفس رفع بشود و کاهش پیدا کند و اصولاً مصالح و منافع عمومی غلبه داشته باشد، می بینیم که امکان تحقق وحدت بسیار می شود و لذا یکی از الزامات تحقق وحدت همین است که افراد به جای خودرأیی و هوای نفس به سمت مصالح و منافع ملی حرکت کنند. یکی دیگر از مصالح مهم دیگری که می تواند وحدت ملی را تحقق ببخشد این است که بین دولت و ملت شکاف نباشد یا این شکاف بین دولت و ملت حداقلی باشد. چون به هر حال دولت جزئی از ملت است. این هم یکی دیگر از الزامات وحدت ملی است و در سخنان امام مشاهده می شود.

تأکید روی اخلاق و فرهنگ برادری و برابری اسلامی نیز از دیگر الزامات وحدت ملی است. یک فرهنگ برادری و برابری اسلامی ظرفیت بالایی را ایجاد می کند که می تواند وحدت ملی را تحقق ببخشد. اصولاً وحدت به معنای پذیرش افراد جامعه است؛ یعنی افراد جامعه بتوانند یکدیگر را با همه تفاوت ها بپذیرند. اگر این پذیرش باشد وحدت شکل می گیرد. الزام این پذیرش این است که انسان ها از نظر فکری و بنیانی همدیگر را برادر و برابر هم قلمداد کنند. اگر این برادری و برابری شکل نگیرد، آن پذیرش تحقق نمی یابد. وقتی پذیرش هم نباشد، وحدت ملی هم به سختی شکل می گیرد؛ بنابراین یکی از بحث ها همین لوازم تحقق وحدت ملی است. امام خمینی در نهایت به پیروی از سیره ائمه علیهم السلام اشاره می فرماید. اگر بخواهیم از سیره ائمه پیروی کنیم باید به سمت وحدت ملی و انسجام ملی حرکت کنیم.

 حضرت امام می فرماید که یکپارچگی دولت و ملت یکی از عوامل مهم وحدت ملی است. اگر حاکمان با زیردستان همسو نباشند، وحدت ملی شکل نمی گیرد.امام خمینی اساساً یکی از آسیب های دوران پهلوی را همین شکاف بین دولت و ملت می دانست و معتقد بود که این عامل از جمله عواملی بود که مردم به حکومت اطمینان نداشتند و خودشان را همسو با دولت و حکومت نمی دانستند. امام خمینی راه حل هایی را برای کاهش این شکاف دولت و ملت مطرح می کند. یکی از بحث ها همین است که دولت باید ناشی و منشعب از ملت باشد؛ یعنی دولت ها برآمده از مردم باشند. به همین دلیل امام به انتخابات و مشارکت عمومی تأکید می فرماید و معتقد است اگر انتخابات سالم و مناسب باشد و مردم احساس کنند خودشان مسئولین را انتخاب کرده اند، این شکاف ایجاد نمی شود. در این راستا وحدت ملی هم تحقق می یابد یا دست کم راه را برای وحدت ملی هموارتر می کند.

امام روی سبک زندگی و ویژگی مدیران و مسئولین کشور تأکید می فرماید؛ یعنی معتقد است که سبک زندگی مدیران یکی از عوامل وحدت زا است. اگر مدیری یا مسئول سیاسی سبک زندگی متفاوتی از عموم مردم داشته باشد و خودش را از جنس مردم نداند و خوی اشرافی گری داشته باشد و فاصله زیادی با ملت پیدا کند، طبیعی است که چنین مسئولی می تواند زمینه وحدت ملی را ناهموار کند و شکاف میان دولت و ملت را عمیق تر کند. چون به هر حال رهبران سیاسی باید رهبران وحدت بخش باشند. وقتی خودشان فاصله زیادی با مردم داشته باشند و سطح زندگی متفاوتی داشته باشند، طبیعی است که این وحدت به سختی می تواند شکل بگیرد. یکی از دلایل اینکه سخنان امام درباره وحدت این قدر نافذ بود، به این خاطر است که خودش کاملاً یک رهبر مردمی بود. سبک زندگی امام مثل سایر مردم بود و مردم احساس دوری از ایشان را نداشتند؛ بنابراین یکی از بحث های دیگری که امام روی آن تأکید فراوانی داشت، همین است.

امام روی عدالت گرایی و دوری از اشرافی گری هم تأکید داشت. اینکه خود حکومت مظهر عدالت باشد. وقتی عدالت در عرصه حکومت و حکمرانی جاری و ساری باشد، می تواند روح جامعه را با وحدت تقویت کند. یکی دیگر از بحث های امام این است که باید اهدافی را تعریف کرد که این اهداف بر اساس مصالح ملی باشند؛ یعنی مبتنی بر اجماع ملی باشند و این اجماع ملی است که می تواند زمینه ساز وحدت باشد والا هر هدفی را نمی شود به عنوان زمینه ساز وحدت در نظر بگیریم؛ بنابراین هدف باید به نحوی باشد که بتواند نیازهای اکثریت مردم را برآورده کند و مردم هم به آن ایمان داشته باشند و آن را در راستای مصالح و منافع خودشان بدانند و حول آن هدف بتوانند جمع بشوند و حرکت کنند. همان هدفی که در انقلاب دنبال کردند و باعث شد که رژیم ستم شاهی از بین برود. چون آن هدفی بود که برآیند خاص همه ملت به شمار می آمد. این اهداف فراملی می تواند بسیار وحدت آفرین و وحدت زا باشد؛ بنابراین این بحث ها برای تقویت وحدت با رفع شکاف دولت و ملت در سخنان امام مشاهده می شود و بسیار هم نافذ بودند.

جوهره وحدت ملی، هویت ملی است. هویت ملی یکی از بحث های کلیدی امام خمینی است؛ یعنی امام معتقد است که اصلاً احیای هویت رمز انسجام و وحدت ملی است. هویت در ادبیات خیلی از نیروهای انقلابی و نوگرایان دینی مشهود است. مثلاً یکی از کلیدواژه های سید جمال الدین اسدآبادی یا اقبال لاهوری همین بحث وحدت مسلمانان و جوامع اسلامی بود. معتقد بودند از طریق این وحدت می توان به اصلاحاتی در جوامع رسید. همچنین دکتر علی شریعتی و آیت الله شهید مطهری عمدتاً روی بحث وحدت ملی تأکید داشتند و درصدد احیای هویت ملی بودند. اگر هویت احیا بشود و بازگشت به خویشتن وجود داشته باشد، می تواند ما را منسجم و همسو کند؛ چون هویت واحد رمز هر نوع موفقیت است.

امام هم در همین راستا به شدت تأکید دارد که برای وحدت باید هویت را تقویت کنند. هویت یعنی اینکه ما کیستیم و به دنبال چه اهدافی هستیم؟ باید تعریف درستی از خودمان و اهدافمان داشته باشیم. امام می فرمود که هیچ گونه استقلالی حاصل نمی شود مگر اینکه ما خودمان را بشناسیم؛ یعنی ما تا وقتی که حیثیت خودمان را نشناسیم و اینکه در تاریخ چه بودیم و دنبال چه هستیم، نمی توانیم استقلال و انسجام ملی داشته باشیم. البته رمز عظمت قدرت ها همین فهم هویت ملی است و این هویت ملی می تواند همه را در راستای یک هدف یکپارچه کند. امام در جملات خود معتقد است که ابتدا باید این سؤال را پرسید که این هویت که رمز حبل الله و ریسمان اتحاد و انسجام ملی است، چیست؟ درباره هویت ملی در ایران بحث های مختلفی ایراد شده است. برخی معتقدند که ایرانی ها یک هویت ایران باستانی دارند و بقیه هویت ها تحمیلی هستند. برخی معتقدند که ایرانی ها یک هویت اسلامی دارند؛ اما به نظر می آید آن رویکردی که مطرح است و خیلی از نوگرایان دینی هم آن را می پذیرند این است که ما ایرانی ها یک هویت ایرانی اسلامی داریم. اولاً در یک جغرافیایی به نام ایران زندگی می کنند و یکسری مسائل مشترک دارند. آداب و رسوم مشترکی دارند. این  مسائل باعث شده که یک هویتی به این مردم بدهد و یک وحدتی را بین این ها ایجاد کند؛ اما زمانی که ایرانی ها مسلمان شدند یکسری آموزه های جدیدی را پذیرفتند و دو لایه هویتی در ایران شکل گرفت: یک لایه ایرانی و یک لایه اسلامی. مسلمانان پیوند بین این دو لایه را برقرار کردند و این گونه نبود که این دو لایه کنار هم قرار داشته باشد. در واقع وقتی ایرانی ها مسلمان شدند هویت ایرانی شان را بر اساس اسلام تعریف کردند؛ یعنی خیلی از عناصر ایرانی را که مغایر با اسلام بود، کنار گذاشتند؛ برای مثال ایرانی ها در عید نوروز شراب می خوردند و مراسم رقص داشتند و یکسری آداب و رسومی داشتند که با اسلام مغایرت داشت. وقتی مسلمان شدند عید نوروز را حفظ کردند، اما عناصر مغایر با اسلام را حذف کردند. در واقع بین ایران و اسلام پیوند زدند؛ یعنی محور اسلام است، اما عناصر ایرانی را هم حول محوریت اسلام شکل دادند. ایرانی ها در مرحله بعد تشیع را انتخاب کردند. مذهب تشیع با عناصر عرفانی و عدالت جویانه دوباره با دو لایه دیگر پیوند خورد؛ یعنی تشیع محور قرار گرفت و این محور تشیع به یک معنا هم اسلام را بر اساس تشیع تعریف کردند و هم ایرانیت. در مرحله آخر ایرانی ها با دنیای غرب آشنا شدند و بعد از جنگ های ایران و روس، ایرانی ها فرهنگ غربی را مشاهده کردند و این فرهنگ وارد کشور ایران شد. ایرانی ها بخشی از این فرهنگ غربی را پذیرفتند؛ چون بالاخره برایشان جذاب بود؛ اما دوباره آن را حول همین عناصر اسلام و ایران و تشیع بازتعریف کردند؛ یعنی در کنار لایه ایران باستان، لایه اسلام، لایه تشیع آمدند و لایه غرب را هم جا دادند؛ اما هر چهار لایه را حول اسلام شیعی بازتعریف کردند؛ یعنی عناصری را از غرب گرفتند و بر اساس اسلام شیعی در آن تصرف کردند. برای مثال در دوره مشروطه از غرب پارلمان را گرفتند، اما آن را بازتعریف کردند و در کنار پارلمان، کمیته ناظری از فقها گذاشتند تا مبادا قوانین مصوب در پارلمان مغایر با دین و شریعت اسلام شیعی باشد؛ بنابراین از دل تلفیق اسلام و غرب، مشروطه ایرانی شکل گرفت. در انقلاب اسلامی همین اتفاق افتاد. ایرانی ها خیلی از آموزه های مدرن مثل آموزش و پرورش جدید و تکنولوژی را گرفتند، اما سعی کردند این ها را در راستای اهداف خاص خودشان به کار بگیرند.

بنابراین یک تلفیق و پیوندی میان لایه های هویتی ایجاد کردند و هویتی را ساختند که مغایر با اسلام شیعی نیست. از نظر امام خمینی لایه و محور اصلی هویت اسلام شیعی است و عناصر اصلی اسلام شیعی هم «عدالت» و «عرفان و معنویت» می باشد. این ها مبتنی بر آن فطرت بشری است و چون مبتنی بر فطرت بشری است، اگر خوب تبلیغ بشود، می تواند دیگران را جذب و جمع و یکپارچه کند. بر این اساس امام می فرماید اگر نگاه ما اسلامی انسانی باشد که در واقع جوهره هویت ایرانی را هم شکل می دهد، می توانیم یک نوع وحدت ملی را در ایران شکل بدهیم. افراد و گروه ها و مذاهب و اقلیت های مختلف حول همین هویت شکل بدهیم و آن ها را تقویت کنیم. امام در سخنان خود راهکارهایی را هم مطرح می کند که یکی از راهکارها این است که ما خودمان و اسلام و آن جوهره اسلام شیعی را بشناسیم و با جوهره فطری و انسانی اسلام آشنا بشویم و آن ها را رشد و ترویج کنیم و تعلیم بدهیم تا مبتنی بر آن ها یک جامعه متحد و یکپارچه مبتنی بر رسیدن به آن فطرت انسانی تشکیل شود. این ها بحث هایی است که امام مطرح کرد. راجع به هویت بحث های زیادی است؛ اما آن چیزی که مرتبط با وحدت می شود، می توانیم بگوییم که هویت جوهره وحدت است و از نظر امام آن جوهر همین ارزش های انسانی و فطری اسلام شیعی می باشد و اگر خوب تبلیغ بشود، می تواند پایه وحدت در جامعه ایران باشد.

امام بحثی را مطرح می کرد و روی آن چندین بار تأکید فرمود و آن عقلانیت سیاسی است. می فرماید اساساً وحدت یکی از الزامات عقلانیت سیاسی است؛ یعنی کسی که کشوری را اداره می کند، برای اینکه انسجام و قدرت کشور حفظ بشود و با دشمنان مقابله کند، عقلانیت سیاسی اقتضا می کند وحدت ملی را تقویت کند. یکی از راهکارهای ایجاد وحدت پذیرش اقشار مختلف جامعه با سلایق مختلف است. جامعه یکدست نیست و سلایق مختلفی دارد. افراد بشر با همدیگر متفاوت هستند؛ حاکم جامعه باید این تفاوت ها را بپذیرد و بداند که همگی نمی توانند به یک فکر و اندیشه باشند و پس از این پذیرش زمینه های  مشترک تعریف بشود و بتواند وحدت را در سطوح مختلف ایجاد کند. لازمه همه این ها این است که هدف کلان به هدف های کوچک تر خرد بشود و هدف های کوچک تر مبنا قرار بگیرد و جامعه حول یک هدفی بزرگ شکل بگیرد و وحدت ملی ایجاد بشود. همچنین امام خمینی فرمود: «وحدت کلمه رمز پیروزی است.» وحدت ملی می تواند انقلاب را به مقصد نهایی خودش برساند. باید تلاش کنیم همه با تقویت وسعت نظر و تقویت گفت وگو و محور قرار دادن مصالح و منافع ملی و رفع یکسری مشکلاتی که این وحدت را دارد تضعیف می کند، بتوانیم آن وحدت مدنظر را داشته باشیم و آن را تقویت کنیم و به آن پیروزی مدنظرمان برسیم.

 

انتهای پیام /*